«سن و سالی نداشتم که پدرم به شهادت رسید. یادم هست آن موقعها برادر بزرگم بیست سالش بود. من بچه بودم و میرفتم تو کوچهها بازی میکردم. یک روز دیدم بچهها کفش اسکیت پوشیدند و چقدر قشنگ با آنها بازی میکنند. خیلی دلم خواست من هم یک جفت داشته باشم....» فرزند شهید «ابراهیم باقری» روایتی را از پدر شهیدش بیان میکند.
مادر در آستانه در بیقرار ایستاده است و قامت رشید تو را براندازی میکند. قطرات اشک گونههایش را میپیماید و هراسی هول انگیز دلش را چنگ میزند. کار همیشگی اوست هر بار که به مرخصی میآیی. امروز هم تا دم در تو را بدرقه میکند و اشک میریزد و میگوید: سلمان «نمیشه این دفعه بیشتر بمانی؟!» و تو لبخندی حیات بخش پاسخش میدهی. در ادامه یادداشتی به همین مناسبت منتشر میشود.
«هدف شهیدان برقراری حکومت عدل اسلامی در ایران بود تا مستضعفان جهان از زیر طاغوت زمان بیرون بیایند و دیو بزرگ جهان و این شیطان بزرگ را نابود کنند...». ادامه این دست نوشته از دانش آموز شهید «خلیل جابری» تقدیم حضورتان میشود.
شهید «عباس مامی» از جمله نیروهای شجاعی بود که در اوایل جنگ نقش بسیار بزرگی در شناسایی مواضع عراقی ها داشت، تجربه هایی که از قبل آموخته بود او را مردی تمام عیار و آگاه ساخته بود. در ادامه خاطراتی از شجاعت های این شهید گرانقدر از زبان همرزمان وی منتشر می شود.
شهید «روضان بهمنی پور» از جمله شهدای سخت کوش جهادگری بود که با تعدادی از همرزمانش برای شناسایی در منطقه سومار به مأموریت رفته بودند تا زمینه برای عملیات مسلم بن عقیل که شهید «حاج ابراهیم همت» هم حضور داشتند مساعد شود که با برخورد با کشتزار مین به فیض شهادت رسید. نوید شاهد ایلام در سالگرد شهادت به معرفی این شهید گرانقدر می پردازد.
شهید «عبداله سعید نژاد» در یادداشتی که از خود به یادگار گذاشته است مینویسد: «حسینیوار قدم در جبهههای حق علیه باطل گذاشتیم، انشاءالله پیروزی برای ماست تا به پیروزی نایل نگردیم، دست از جهاد برنداریم.»