سرخ سیمایان سبز
فردای قیامت،هزاران شهید یقه ی ما را خواهند چسبید و خواهند گفت که با خونمان چه کردید؟ ما با سلاح ذکر و صبر و توکل به پیش می رویم تا متحقق کننده ی احکام باری تعالی باشیم.
به گزارش نویدشاهدگیلان شهید قاسمیان در کانونی که صوت دل نشین قرآن،معطر کننده ی فضای آن بود رشد کرد و از پدر،خواندن کلام خدا آموخت. در سایه ی توجهات الهی از خادمین مسجد مهدیه و مدرسین قرآن به نوجوانان در مسجد بادی الله رشت گردید.حجت الله جوانی ورزشکار بود و در دوران دانشجویی نیز عضو تیم والیبال شد.هرگاه مشکلی برای یکی از اعضای خانواده رخ می داد با صلابت و همت بالا،در صدد رفع آن بر می آمد. برای شناخت بهتر از مسایل پیرامون خود،مطالعاتش را در زمینه های دینی و عقیدتی گسترش داد،تا بتواند با دستاوردهای انقلاب آشنا شده و مسیر رسیدن به سعادت دنیوی و اخروی را به دیگران نیز انتقال دهد. در هر شرایطی به قضای الهی و تقدیر کاملا مقید،و راضی به رضای پروردگار بود و درانجام اعمال نیک و خدا پسندانه پیش قدم می شد. تمام وجودش سرشار از عشق به انبیاء و آرزویش تکیه زدن بربال فرشتگان الهی بود.

فرمان امام را لبیک گفتم

به جهت شرایط حساس کشور و نیاز مبرم به نیروهای رزمنده در جبهه های حق علیه باطل،من و چند تن از همکاران متخصص از طریق اداره آب رشت به سمت جبهه جنوب(هویزه) اعزام شدیم تا بتوانیم همیار و مددکار سایر رزمندگان در جبهه های جنگ باشیم. پس از گذشت چند روز با منزل تماس گرفتم و والده ی شهید قاسمیان بیان نمود که مدتی است با دانشگاه حجت الله در مشهد تماس می گیریم ولی موفق به صحبت با ایشان نمی شویم و هربار به طریقی از وضعیت و حال ایشان بی خبر می مانیم. لذا حدس زدم با توجه به فرمان امام امت و شناختی که از حجت الله داشتم،ایشان خود را به جبهه ها رسانده و از سنگر دانشگاه برای لبیک گفتن به ندای رهبر خود با سلاح ایمان و لباس رزم آماده ی دفاع شده اند. بعد از تحقیق و پرس و جو،لشکری را که حجت الله با آن از مشهید به منطقه اعزام شده بود،پیدا نموده و بلافاصله به سوی لشکر5 نصر خراسان،مستقر در شلمچه حرکت نمودم.

پس از جستجوی بسیار شهید قاسمیان را در بین نیروهای لشکر دیدم و برای مدت 24 ساعت وی را نزد خود و سایر دوستان،در هویزه آوردم. از زمانی که پسرم با ما همراه شد تا فردای آن روز،من و سایر همکارانم باایشان صحبت کردیم و به وی متذکر شدیم که شما در حال حاضر،دانشجو هستید و باید به دانشگاه برگردید اینجا جای شما نیست و ما می توانیم در مقابل دشمنان ایستادگی کنیم. حجت الله در جواب به ما چنین گفت: پدر جان وظیفه ی دینی و شرعی حکم می کند که به فرمان امام خود جامه ی عمل بپوشانیم. تادیروز به علم و معرفت خود می افزودم، امروز با اسلحه از سنگر دین اسلام دفاع می کنم. از هیچ حادثه ای هم هراس ندارم. شما نیز در این راه از من راضی باشید.

از آن روی که حجت الله جوانی دانا و منظقی بود و می دانستم،مسیرش را آگاهانه انتخاب نموده بیش از این اصرار نکردم و فردا صبح وی را برای رفتن به لشکرش راهی نمودم. بعد از رفتن او،همراهانم به من گفتند: چون پسرت،باایمانی راسخ هدفش را انتخاب کرده هیچ نیرویی نمی تواند او را از مسیرش جدا کند. پس تو نیز راضی باش به رضای خدا.

پس از گذشتن 3 ماه از این ماجرا به من اطلاع دادند که حجت الله مفقود شده است. من نیزخود را به جبهه ای که در آن حضور داشت رساندم و پس از 14 روز جستجو،پیکر پاکش را رویت نمودم و زیر گوش شهید چنین گفتم: پسرم شهادتت مبارک به آرزویی که می خواستی رسیدی،حال آرزو نما تا پدرت نیز به این فیض نایل شود.

نقل از پدر شهید

فرازی از وصیتنامه شهید:

فردای قیامت،هزاران شهید یقه ی ما را خواهند چسبید و خواهند گفت که با خونمان چه کردید؟ ما با سلاح ذکر و صبر و توکل به پیش می رویم تا متحقق کننده ی احکام باری تعالی باشیم.

 
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده