شربتي از لب لعلش نچشيديم و برفت / روي مه پيكر او سير نديديم و برفت
پس از اتمام دروس سطح حوزه، وارد مرحله درس خارج شدند و از محضر اساتيد بزرگ حوزه بهره ها بردند. اما ايشان به اينها اكتفا نكرد، دل او به درس و مدرسه و قيل و قالها نبود، در دلش عشق معبود و وصال محبوب موج مي زد.


نام شهید: عباس

نام پدر:طفرقه

تاریخ تولد: 1343

محل تولد:یاسوج

تاریخ شهادت:75/2/12

محل شهادت: بیمارستان ساسان تهران-شیمیایی

زیارتگاه : گلزار شهدای یاسوج

 

زندگینامه

بسم الله الرحمن الرحيم

«و لا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون»

«شهدا در قهقهه مستانه شان و در شادي وصولشان عند ربهم يرزقون اند» «امام خميني رضوان الله تعالي عليه»

استاد شهيد شيخ عباس آزادي در سال 1343 ه.ش در خانواده اي مذهبي ديده به جهان گشود. دوران كودكي را در سايه پرمهر پدري مهربان و مادري پاكدامن سپري كرد. پدرش كشاورزي زحمتكش، انساني مؤمن، صادق و بي‌آلايش بود و به تعبير خود استاد، پدرش انساني شاكر بود و همواره خداي متعال را شكر و سپاس مي گفت.شيخ شهيد پس از گذراندن دوران كودكي به وادي علم و دانش پاي نهاد و به خواندن دروس ابتدايي مشغول گرديد. علاقه وصف‌ناپذيري به درس و تحصيل علم از خود نشان مي داد.مراحل تحصيل را با عشق وافر و با نمرات عالي يكي پس از ديگري طي نمود. پس از اتمام مرحله ابتدايي وارد دوره راهنمايي گرديد. در اين دوران معلمان و همكلاسي هايش به استعدا سرشار و هوش و ذكاوت او پي بردند و به آينده درخشانش اميدوار گرديدند.

نام نكويي چو برون شد به كوي                      در نتواني كه ببندي بروي

دوستان قيمي او به ياد دارند كه از دوران راهنمايي به بعد، چه فاصله اي ميان او و همكلاسي هايش بود. شخصيت، ادب و منش عالي او براي همگان چشمگير بود. او از ديدگاه آموزگارانش بيشتر حكم يك دوست را داشت تا يك شاگرد و در چشم همكلاسي ها بيشتر به يك معلم مي ماند تا يك دوست.معلمان آن مدارس كه اين روزها در حسرت فقدان بهترين و ارزنده ترين شاگرد دوره تدريس‌شان ماتم‌زده‌اند، خاطرات شيرين بسياري از او به ياد دارند. صلابت كلام، متانت رفتار، روح بلند و صداقت او از وي انساني دوست‌داشتني ساخته بود.در سال‌هاي پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي، هرچند ايشان نوجواني كم سن  وسال بودند ولي به حق يكي از عناصر فعال عرصه‌هاي انقلاب بخصوص در راهپيمايي‌ها و تظاهرات مردمي در «ياسوج» بود. در اولين روزهاي پيروزي انقلاب او با فكري بلند و دركي عميق، به مسائل و نيازهاي آينده جامعه اسلامي مي انديشيدو به مشاوره و برنامه‌ريزي مي‌پرداخت. به همين منظور در صدد ايجاد يك تشكل دانش‌آموزي برآمد، چرا كه در آن شرايط، تشكلي منسجم و داراي برنامه تشكيلاتي را لازم و ضروري مي دانست.

نظرات بلند وي با قدرت فكري و جديت و پيگيري ايشان صورت عمل به خود گرفت و زيربناي برنامه‌هاي ارزشمندي چون كلاس‌هاي قرآن و جلسات بحث آزاد فرهنگي، ديني و اجتماعي را فراهم كرد.برجستگي علمي او همراه را سجاياي اخلاقي و حسن معاشرت و جديت و پيگيري او موجب شد تا دوستان گرد شمع وجود او جمع آيند و حول يك محور   به تلاش جمعي بپردازند.ورود او به دبيرستان، مقارن با شروع جنگ تحميلي بود. درست در همان روزهايي كه او و ساير همكلاسي‌هايش به دبيرستان استاد مطهري وارد شدند، هم ميهنان مظلوم ما، در مناطق مرزي كشور زير آتش دشمن بعثي قرار داشتند و سخت نيازمند كمك و ياري ساير هم ميهنان خود بودند.در همان روزها شهيد عزيز ما با عشق و حسرت، آرزو مي كرد شرايط سني‌اش ايجاب كند تا به جبهه رود و به تعبي لطيف خودش از «بركات جنگ» بهره مند گردد. آرزويي كه چند سال بعد تحقق يافت و سرنوشت و عاقبت سعادتمندانه اش را ترسيم كرد.در دبيرستان شهيد مطهري، با تلاش و كوشش چند تن از دبيران و جمعي از دانش آموزان «انجمن اسلامي دانش آموزي» شكل گرفت و شهيد باز هم نقش محوري داشت. حضور او به عنوان يك محصل برجسته در شوراي مركزي انجمن اسلامي دبيرستان، نشاط و پويايي خاصي به فعاليت هاي فرهنگي و مذهبي در محيط دبيرستان مي داد.در همان زمان كه جريان مربوط به ليبراليسم بني صدر به اوج خود رسيد، باز نقش و اهميت حضور آن عزيز در مجامع سياسي و دانش آموزي كاملا مشهود  و محسوس بود.در تابستان 1360 هنگامي كه جهاد دانش آموزي مركب از حدود يكصد نفر از دانش آموزان برگزيده تشكيل شد بازهم او بود كه تاثير حضورش كاملا نمايان و هويدا بود.در دبيرستان و جهاد دانش آموزي، انس آن شهيد با استاد فرزانه اش نقطه عطف جديدي در زندگي او پديد آورد.استاد شهيد حجه الاسلام و المسلمين شيخ عبدالله ميثمي كه اينك پذيراي شهيد عزيز ماست خدمات ارزنده اي به فرهنگ اين منطقه ارائه كرد و تا هميشه ياد نيكش در خاطر جوانان مؤمن اين ديار خواهد ماند.استاد شهيد ميثمي توجه ويژه اي به جوانان و دانش آموزان داشت و در كلاسهاي اخلاق و معارف اسلامي كه در دبيرستان استاد مطهري و جهاد دانش آموزي داشت، استعدادهای برجسته را شناسايي و هدايت مي كرد. شهيد آزادي در آن سال، جمع كوچكي را تشكيل داد تا در محضر پرفيض آن استاد ارجمند به آموزش قرآن و ادبيات عرب بپردازند.همين حركت زمينه تشكيل اولين مدرسه علميه را در «ياسوج» فراهم كرد.مدرسه علميه ولي عصر(عج) ياسوج با تلاش و كوشش مستمر استاد شهيد ميثميو جناب حجه الاسلام و المسلمين آقاي بيات«دامت بركانه» در سال 1360(ه.ش) تاسيس و تشكيل گرديد. شيخ شهيد كه از مدتها قبل انتظار چنين روزي را مي كشيدند، مشتاقانه به حلقه حاملان علوم الهي پيوست و قدم در مسيري گذاشت كه مسير علماء  و فقهاء و عارفان و دانشمندان نامدار شيعه در طول تاريخ اسلام بوده است. وي با استعداد سرشاري كه داشت به همه هياهوي دنيا و پست و مقامها و عناوين و القاب آنچنانيش پشت پا زد و به عشق فراگيري علوم آل محمد «صلوات الله عليهم اجمعين» در پاسخ به نداي خداي متعال «فلولا نفر من كل فرقه منهم طائفه ليفقهوا في الدين و لينذروا اذا رجعوا اليهم لعلهم يحذرون».به «وادر ايمن» و مكاني كه «فيه رجال يحبون ان يتطهروا» قدم گذاشت و با شور و عشق و نشاط در تحصيل علوم و معارف الهي كوشيد.شهيد آزادي از همان ابتدا در ضمن تحصيل، به تدريس علومي كه فراگرفته بود، پرداخت. بيان شيوا و دلنشين او مواره جمع طلاب را مجذوب خود مي‌كرد.

بگشاي لب كه قند فراوانم آرزوست        بنماي رخ كه باغ و گلستانم آرزوست

روحيه فداكاري و دگرخواهي او جاذبه اش را بيشتر مي ساخت، لذا از همان اوايل محفل درسش با استقبال طلاب مواجه بود.

درس معلم ار بود زمزمه محبتي                جمعه به مكتب آورد طفل گريز پاي را

پس از حدود دو سال تحصيل و تدريس در مدرسه علميه ولي عصر(عج) ياسوج، جهت ادامه تحصيل در سطوح عالي تر عازم مشهد مقدس گرديد و در جوار ساحت مقدس حضرت ثامن الحجج امام رضا عليه السلام در مدرسه علميه حضرت آيت الله موسوي نژاد به تكميل مدارج علمي پرداخت. پس از اقامت سه ساله در مشهد مقدس و تلاش  و كوشش فراوان در تقويت بنيه علمي و معنوي خويش در سال 1365 به شهر مقدس قم هجرت نمود و با اشتياق فراوان، آموختن دروس حوزه را آغاز كرد.پس از اتمام دروس سطح حوزه، وارد مرحله درس خارج شدند و از محضر اساتيد بزرگ حوزه بهره ها بردند. اما ايشان به اينها اكتفا نكرد، دل او به درس و مدرسه و قيل و قالها نبود، در دلش عشق معبود و وصال محبوب موج مي زد. نهانخانه دلش در لابلاي ورقهاي كتاب هستي، ضمير «هو» را مي طلبيد البته نه آن ضمير مستتري كه نحويون در لابلاي كتب ادبي دنبال آنند؛ بلكه ضميري كه عارفان حقيقي براي رسيدن به آن سر از پا نشناخته اند. ضميري كه مرجع عالم هستي است. هر چند اين دو ضمير در لفظ مشتركند اما ميان اين ضمير و آن ضمير مشابهت معنوي وجود ندارد.وي به خوبي دريافت كه از جمع كتب و غور در آنها فتحي حاصل نخواهد شد و نيك مي دانست كه عشق به پيامبر خدا و خاندان طاهرينش سبب نجات انسانها و شفاي دردهاي آنان است لذا هر عشقي غير از عشق و محبت آنها را مردود مي دانست؛

سعدي اگر عاشقي كني و جواني            عشق محمد بس است و آل محمد

اين روحاني خستگي ناپذير و اين مجاهد شهيد از همان اولين سالهاي جنگ هرگاه شرايط فراهم مي شد، در جبهه ها حضور مي يافت.جبهه هاي جنوب و غرب از «آبادان» گرفته تا «هورالعظيم» و از «مهران» تا «سردشت» و ساير خطوط مرزي بارها شاهد حضور موثر وي بودند. او رزمنده اي فداكار و ايثارگر و مبلغي موفق و محبوب بود.در سال 1365، پس از كسب آموزشهاي رزمي ويژه به اتفاق ساير دوستان طلبه عازم جبهه هاي جنوب شد و در خطوط مختلف جبهه حضور يافت تا آن كه زمان عمليات كربلاي چهار در «آبادان» فرارسيد و مقارن چهارم بهمن ماه همان سال زير بمباران شيميايي دشمن راه شهادت را پيش گرفت. حضور مكرر در عملياتهاي بعد وموقعيتهاي مختلف تا پايان جنگ نشاني از عزم و اراده آهنين وي بود.ايشان گرچه از سال 1365 به بعد از ناحيه ريه و دستگاه گوارش به سبب گازهاي شيميايي رنج مي بردند، اما با روحيه و توان فوق العاده به تلاش و مجاهدت مستمر خويش در ميادين علم و جهاد ادامه دادند.شيخ شهيد هم زمان با شركت در درسهاي سطح حوزه، در يك دوره چهارساله آموزش عالي دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم شركت كرد و پس از گذراندن دروس مربوط موفق به دريافت دانشنامه كارشناسي ارشد گرديد. ايشان همچنين  مدتي از عمر شريف خود را صرف يادگيري زبان انگليسي در نزد يكي از اساتيد برجسته نمود تا شايد بتواند اسلام عزيز را به گوش ديگر ملت ها برساند.با اين كه مدتها بود از ناحيه ريه احساس ناراحتي مي كرد ولي به ارگانهاي مربوطه مراجعه نمي كرد، تا مبادا كساني خيال كنند كه ايشان به طمع ماديات به جبهه رفته است. كرامت و عزت نفس اجازه چنين كاري را به او نمي داد. مي سوخت و براي رضاي خدا تحمل مي كرد.سرانجام استاد مجاهد در بعدازظهر چهارشنبه دوازدهم ارديبهشت 1375 مصادف با سالروز شهادت استاد مطهري پس از آن كه مدتي در بيمارستان ساسان تهران بستري بودند به سوي حق شتافتند و به آرزوي خود و سعادت ابدي دست يافتند. «عباس» ما با شهادتش خود را جاودانه ساخت و به فيض عظماي حضور در جوار سرور و سالار شهيدان حضرت اباعبدالله‌الحسين عليه السلام نائل آمد و جزو ملكوتيان و عرشيان گرديد. زهي سعادت و زهي فوز عظيم. «يا ليتنا كنا معكم فنفوز فوزا عظيما».

ياد او همواره در خاطرمان خواهد بود و هرگز فراموشش نخواهيم كرد.

هرگز نقش تو از لوح دل و جان نرود

                                                  هرگز از ياد من آن سرو خرامان نرود

 

شربتي از لب لعلش نچشيديم و برفت

                                                   روي مه پيكر او سير نديديم و برفت

گويي از صحبت ما نيك به تنگ آمده بود

                                            بار بربست و به گردش نرسيديم و برفت

شد چمان در چمن حسن لطافت ليكن

                                                 در گلستان وصالش نچميديم و برفت

 

 

منبع : بنیاد شهید وامور ایثارگران استان کهگیلویه وبویراحمد
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده