نوید شاهد - از شهید «حسین تاجیک» روایت شده است: «در این جادههای پر از گلوله و آتش، جوان دلاور ارتشی، سوار بر خودرویی جنگی در کشاکش جنگ و نبرد، حرکت میکند. شاید در خاموشی کوتاه مدت صدای گلوله ها و انفجارها از لابه لای دود و آتش، خیال خود را به کیلومترها آن طرفتر پرواز دهد تا آخرین خاطرات روزهای مرخصی اش را مرور کند.»
نوید شاهد - «زمانی که به مشکلی برخورد میکنم همیشه با پدرم در خلوت صحبت میکنم و از پدر شهیدم میخواهم کمکم کند. هر زمان از او چیزی خواستم و طلب کمک کردم دست خالی برنگشتم و میتوانم بگویم هنوز هم سایه پدر بالای سرم هست. دلم میخواست الان بود و دست نوازش روی سرم میکشید.» آنچه میخوانید روایتی از خاطرات و ناگفتههای «مریم کلهر» تنها فرزند سردار شهید «یدالله کلهر» است که به مناسبت بزرگداشت روز پدر، تقدیم خوانندگان نوید شاهد می شود.
نوید شاهد - "فاطمه سوریان" دختر شهید «منصور سوریان» در دلنوشته خود میگوید: پدر! واژهِ قشنگیست... اما من تو را ندیدم؛ طعم خوش بابا گفتن را نچشیدم؛ حتی تو را نشناختم. تمام کودکی هایم در انتظاری پدری سپری شد که روزی تفنگ بر دوش عقیده اش گرفت و به سوی خدا پرواز کرد. در ادامه متن کامل این دلنوشته را سایت نوید شاهد شهرستانهای استان تهران میخوانید.
نوید شاهد - طلبه فاضل «عرب بهشتی» سمبل شرف و حیثیت اسلامی و رزمنده ای بود عاشق دین و شیدای ولایت که سودای آب و نان بر سر نداشت. عمر با برکت او در عرصه نبرد فرهنگی و نظامی سپری شد. سالها در هر نماز و نیمه های شب از خداوند رستگاری و رشادت را طلب می کرد و به لذت و زر و زیورهای دنیا دل نمیبست.
نوید شاهد - خواهر شهید «حسین مرحمتی» نقل میکند: «اولین اعزام حسین به کردستان چند ماهی طول کشید. بیشتر نیروی دشمن در کردستان ستون پنجم و خودی بود و جنگیدن با آنها به مراتب سخت تر و هولناک تر از دشمن بعثی بود. نفوذی ها قابل پیش بینی نبودند. حسین از این اعزام، خاطره هایی داشت مثل سربریدن بچه های سپاه، دزدیدن بچه ها و ...» ادامه این ماجرا را در نوید شاهد بخوانید.
نوید شاهد - خواهر شهید «حسین مرحمتی» میگوید: «حسین حدوداَ بعد از یک سال کارکردن به سن تکلیف رسید. یک روز دیدیم خوشحال و مسرور آمد منزل درحالیکه مقداری شیرینی گردوئی و نارگیلی خریده بود. گفت:«امروز من به سن تکلیف رسیدم و می خواهم برای خودم جشن بگیرم.» همه ما خندیدیم چون آن زمان اصلا جشن تکلیف مرسوم نبود و برای هیچکدام از بچه ها اتفاق نیفتاده بود.»