مختصری از زندگی نامه شهید مهدی پیشوا

زندگینامه :

مهدی پیشوا در چهارم شهریور سال 1342 در روستای دارشاهی از توابع دروهان به دنیا آمد.او سومین فرزند خانواده بود وبه تبعیت از پدر جد پدری اش نام مبارک مهدی را برای او برگزیدند.از همان اوایل کودکی ،از ذهن و زکاوت بالایی برخوردار بود و از حس کنجکاوی و شجاعت و شهامت مثال زدنی نسبت به همسالانش برخوردار بود . وی در همان دوران فرایض دینی را آموخت . وبه طور متوسط واجبات خود را انجام می داد .دوران ابندایی را در روستای دارشاهی سپری کرد.دوران راهنمایی را در شهر سی سخت ،پشت سر گذاشت و در این مقطع به عنوان الگویی از طرف همسالان و همکلاسی پذیرفته شده بود.به علت فقر مادی در حین تحصیل ،تعطیلات را به کارگری می پرداخت.و در عین حال جز شاگردان ممتاز مدرسه بود که معلمین همیشه این مسئله را گوش زد می کردند. از همان ابتدای انقلاب ،شروع به فعالیت کرد. و شب و روز نداشت در روستاها به تبلیغات مذهبی اعم از پخش کتاب و نوارهای مذهبی و همچنین نمایش فیلم های مذهبی و سخنرانی در مساجد می پرداخت .برای ادامه تحصیل در دبیرستان از شهر سی سخت انتقالی گرفت و به شهرستان یاسوج آمد . در رشته ی حسابداری مشغول به تحصیل شد،و در خوابگاه شبانه روزی بود. با شروع جنگ ،چندین بار مراجعه نمود که وی را اعزام کنند ،اما به دلیل کمی سن موافقت نمی شد. در سال 1360با توجه به شهادت برادر بزرگش جهرم) در عملیاتی در منطقه کرخه نور بیشتر به فعالیت پرداخت . تعطیلات تابستان در جهاد سازندگی ،برای کمک به مردم مستضعف در روستاها فعالیت می کرد. می گفت : من طاقت بیشتر صبر کردن را ندارم. باید راه برادرم را ادامه بدهم . لذا به عضویت سپاه پاسداران در آمد ،و عازم جبهه شد . در بین رزمندگان الگو بود کم می گفت و خوب عمل می کرد هیچگاه غرور نداشت و مقید به مشورت در کلام و گفتار و پندار بود و همیشه تبسم بر لب داشت . در عملیات فتح خرمشهر شرکت داشت . با غم فوت برادر دیگرش و مشکلات خانوادگی ،در همه ی کارها الگو و نمونه بود . و همه از اخلاق وی درس می آموختند با اصرار مسئولین به پشت جبهه آمد . با اینکه ایشان حاضر نمی شد مسئولیتی بپذیرد ،با اصرار مدتی مسئول دفتر نمایندگی حضرت امام ،در سپاه ناحیه را بر عهده گرفت. و مدتی بعد به معاونت حفاظت سپاه ناحیه برگزیده شد و سپس مسئولیت ندامتگاه سپاه ناحیه را پذیرفت. به خاطر علاقه ی شدیدی که به تحصیلات داشت خصوصاً درسهای عقیدتی ،مدت 6 ماه برای گذراندن درس های آموزش عقیدتی – سیاسی سپاه ،به شیراز اعزام شد . دوره ی مربیگری عقیدتی – سیاسی را زیر نظر استادانی چون استاد حائری و استاد باقری گذراند . در سال 62 ازدواج کرد و ثمره ی این ازدواج سه فرزند (دو دختر و یک پسر) بود. هدفش دفاع از انقلاب بود برخوردش آگاهانه و عادلانه و بسیار شجاع بود . قاری قرآن بود و قرآن آموزش می داد. بسیار اهل مطالعه بود و در عملیات ها در تدارکات جبهه و روحیه دادن به رزمندگان ،نقش مهمی داشت.ایشان به عنوان مسئول دفتر سیاسی –عقیدتی منطقه 4 نوح ،انتخاب گردید و بعد از چند ماه با تعوجه به احتیاج سپاه ،به ناحیه منتقل شد و معاونت آموزش عقیدتی به وی واگذار شد . در جبهه فرماندهی عقیدتی سیاسی تیپ 48 فتح را به عهده داشت .5 سال در سپاه ناحیه ی استان خدمت کرد . با اینکه تصمیم شرکت در جبهه ها را داشت ،مسئولین وقت موافقت نمی کردند . اما با اصرار زیاد و مراجعه های مکرر ،عازم جبهه شد . سرانجام در تاریخ 1365/3/11،به منطقه ی کردستان اعزام شد و در تاریخ 1365/4/20 در عملیات کربلای یک در منطقه مهران ،بر اثر اصابت تر کش به ناحیه ی سر و دست به شهادت رسید.

قسمتی از وصیت نامه شهید :

تمام این تهاجمات برای این است که تاج و تخت لعنتی فرعون زمان پهلوی را حفظ کنند و همچنین مذهب تسنن و تشیع را در بین مسلمین جهان ، خصوصاً امت مسلمان ایران از بیرون و درون محو سازند . ولی با هوشیاری امت مسلمان و بیدار ایران ، همه ی آنها نقش بر آب شد ، هر کدام نیز خود تیری شد برای از بین بردن دشمنان اسلام . برادران عزیز پاسدار ! امیدوارم که تمام پاسدارها دارای اخلاقی خوب و صالح باشند و موقعی که به قدرت رسیدند ،قدرت آنها را جذب نکند و همانطور که امام عزیز می خواهد پاسدار بمانند . خدایا به پنج تن مرتضی علی قسمت می دهم که دوست دارم بدنم چند بار قطعه قطعه شود ، در راه تو . چون خجالت می کشم در آن دنیا پیش عده ای بروم ،که بدنشان قطعه قطعه است ولی بدن من سالم باشد . پیکر مطهرش را در روستای دارشاهی به خاک سپردند.