مختصری اززندگینامه شهیدوالامقام خدامراد مرادى
نام شهید: خدامراد مرادى
نام پدر: محمدخان
تاریخ تولد : 1335/09/7
محلتولد :چرام
تاريخ شهادت :61/01/2
مسئولیت: فرمانده گردان
زیارتگاهک روستای القچین از توابع شهرستان چرام
بسم الله الرحمن الرحيم
زندگي نامه
پاسدار شهيد خدامراد مرادي در سال 1338 در يكي از روستاهاي كهگيلويه و بويراحمد به نام القچين در ميان خانواده اي مسلمان و مؤمن و تهيدست متولد شد. دوران تحصيلي ابتدايي را در روستاي خودشان گذراند و دوران تحصيل متوسطه را در جماران (چرام) مشغول بود و توانست تا كلاس پنجم متوسطه درس بخواند. شهيد مرادي از جوانان فعال و پركار و مفيد به حال انقلاب بود اخلاق بسيار خوب و مهرباني داشت بطوري كه پدر شهيد تعريف مي كند خدامراد از هفت سالگي نماز مي خوانده و وظايف مذهبي اش را انجام مي داده و در تصحيح نماز ديگران كوشا بوده اخلاق و رفتار پسنديده اش باعث مي شد كه هيچ گاه با ديگران برخورد بدي نداشته باشد در برخوردهايش نهايت اخلاق اسلامي را مي كرد و اين بود كه باعث مجذوبيت او در نزد فاميل و دوستان شده بود خدامراد در زمان انقلاب همراه با ديگر انقلابيون مسلمان زحمات زيادي براي زودتر به ثمر رسيدن انقلاب كوشيد و در فعاليتها هميشه حاضر بود و با خلوص آماده فداكاري و ايثار بود تا بتواند كاري از پيش ببرد با عشق و علاقه خاصي كار مي كرد كه اين از ايمان پاك و خداگونه اش نشأت مي گرفت بعد از پيروزي انقلاب اسلامي به رهبري امام خميني به عضويت سپاه پاسداران درآمد تا شايد بتواند در اين ارگان مردمي و اسلامي كه زير نظر ولايت فقيه اداره و رهبري مي شود در پيشبرد اهداف انقلابي و عاليه اسلامي خدمتي كند شهيد پاسدارمان خدامراد هنگامي كه مزدوران بيگانه در كردستان آشوب به پا كرده بودند به همراه ديگر برادران رزمنده اش عازم آنجا شد تا به جيره خواران بيگانه پرست امان ندهد تا نيات پليد ابرجنايتكاران را در منطقه پياده كند پس از آن رابطه با جنگ تحميلي مدتي را در سوسنگرد به نبرد حق طلبانه عليه باطل مشغول بود و براي بار سوم عازم جبهه آبادان شد كه در اين حمله وي زخمي گرديد و پس از بهبودي باز به سنگرش برگشت تا در حمله حماسه آفرين طريق القدس شركت كند در اين حمله او نقش مهمي بر عهده داشت كه زخمي شد اما زخمش سطحي بود و پس از پيروزي در اين حمله باز پس از مدتي در فروردين ماه 61 در حمله پيرزومندانه فتح المبين كه با رمز يازهرا شروع شد شركت كرد او در حالي كه فرماندهي گروهي از برادران پيكارگرش را بعهده داشت در حمله ظفرمند و دشمن شكن جندالله پس از كسب پيروزيهاي بزرگ به فيض شهادت نائل آمد و به آرزوي ديرينه اش و ديداري كه لايقش بود رسيد و مزد جهاد في سبيل الله اش را چه زيبا دريافت كرد كه همانا براي جهاد در راه خدا مزدي بالاتر از شهادت و مقامي بالاتر از شهيد نمي توان تصور كرد. او رفت چون ديگر عاشقان راه الله اويي كه براي محرومان و مستضعفان دل مي سوزاند و ياريشان مي كرد و همواره به فكرشان بود او رفت و به خيل كاروان راهيان راه حسين(ع) پيوست و با خون گرم و پاكش ما را رهرو راهي كرد كه جز پيروزي و شهادت شكستي در آن نيست او رفت اما يادش را هميشه در خاطر خواهيم ماند تا به ديگران بياموزند خوب بدن را و پاك زيستن را همراه با جهاد في سبيل الله و سرانجام مرگ را پذيرفت در راه خدا او به آرزويش كه همانا لقاءالله بود رسيد. روحش شاد و راهش پررهرو باد.