مختصری ازوصیتنامه شهید والا مقام عزيزاله علىپور
نام شهید :عزيزاله علىپور
نام پدر :فاضل
تاريختولد :1342/09/12
محلتولد :دوگنبدان
تاريخ شهادت :62/06/25
بسم الله الرحمن الرحيم
وصيتنامه
يا ايها الذين آمنوا ان تقوالله يجعل لكم فرقاناً
اي اهل ايمان اگر تقوا داشته باشيد و پرواي خدا پيشه كنيد او به شما توان جدا كردن حق از باطل را عطا خواهد كرد .
اكنون كه به ياري خداوند تعالي راهي خط مي باشم تا بتوانم دين بزرگ اسلام را ياري نمايم گرچه وقت بسيار تنگ است لكن چند كلمه اي بعنوان وصيتنامه مي نويسم . ابتدا از خداي رحمان و غفور طلب بخشش مي كنم و اميدم بر آن است كه به لطف و كرم خويش از سر خطاهاي گذشته ام درگذرد و آنچنان كه خود مي خواهد مرا در راه صالحين قرار دهد . اما بعد اگر چه دنيا زيبا و دوست داشتني است دنيا آدم را به طرف خودش مي كشد اما خانه پاداش الهي خانه آخرت خيلي از دنيا زيباتر است خيلي از دنيا زيباتر و بهتر است اين را بايد بدانيد . اگر مال دنيا جمع كني آخر كار بايد گذاشت و رفت پس چرا انسان در راه خدا انفاق نكند و اگر اين بدنها براي ما ساخته شده است كه آخر كار بميرد پس چرا در راه خدا زير آتش توپ و خمپاره ها تكه تكه نشود . اي برادران ، اي خواهران اي مادر و اي پدران با ياد امام حسين (ع) امام و روحانيت مبارز را ياري كنيد هرچه مي توانيد تقوا و تواضع و خشوع و خضوع به توشه آخرت برداريد تا آن زمان كه وقت رفتن است همه عشقها را از سينه بيرون كنيد (حب خانه ، حب دوست ، حب زن و فرزند، حب مال و زينت و زيور و زرق و برق دنيا) و فقط عشق به الله عشق جاودانگي است و عشق حق را جز در سينه پاك نمي توان گنجانيد .
آري اي عزيزان چند سال از شهادت بهشتي ها منتظري ها رجائي ها باهنرها مطهري ها مفتح ها و همه و همه صالحين مي گذرد و آنها پيمان بسته بودند با خداي خود كه تا آخرين قطره خونشان دست از عهد و پيمان خويش برندارند و اكنون بايد كه پيام رفتگان ديروز را ماندگان به جاي آرند بايد كه در راه آرمان شهيدان تلاش كرد تا يادشان بماند بايد بايد كه تا رسيدن به شهر توحيد و فتح كربلا و قدس عزيز به پيش رفت و اين دزدان نان محرومان را در نيمه راه اسير كرد بايد كه شعر شهيدان در كدام پيام (امام) شنيد و بر پيمانشان تا رسيدن به حكومت قسط و عدل جاري شدن قوانين قرآن رفت و راه را پيمود بايد كه قاتلان ستمگر و يزيديان زمان و مزدوران سازش كار را به رگبار مسلسل و سرب مذاب بست تا خون پاك شهيدان هدر نرود آري همگي ما مسئوليم و پاسدار خون شهيدان و رسالت خون شهيدان بر دوشمان راه پيروز اسلام @از شرق تاريك مي گذرد گويي كه تاريخ خونبار اسلام پربارتر از هميشه تكرار مي شود گويي كه پيامبر ديگر بار از كوه حرا فرود آمده است تا انسانيت را از اسارت قرن بيستم ، اسارت ماشينيسيم اتم و هزار كثافت ديگر برهاند و از دره تباهي به قلعه رهايي برساند . گويي كه انسان آزاده با وحي به خدا با رنج محمد با جهاد علي با خون حسين دوباره زاده مي شود گويي كه قرآن از آسمان به زمين نزول مي يابد تا انسان از زمين به آسمان صعود كند آري ما فرزندان هابيل وارثان ابراهيم پيروان محمد سرگذشت اسلام را بر پرده طلوع مهتاب انقلاب ديديم ما در غم و شادي همراه پيامبر همگام با علي همدوش با حسين همپاي خميني بوده و هستيم بار خدايا عيدمان و عزايمان يكسان است و گورستان و ميعادگاهمان يكجا از ميان همه گلها لاله را برگزيديم و از بين تمام باغها بهشت را ميعادگاه هر روزمان و هر هفته مان مفتاح هر روزمان ديواره هر مرزمان پايگاه دانشمان پادگان ارتشمان رويش پاسدارانمان پرچم بينشمان همه يكجا است (مسجد نماز جمعه) آري اي عزيزان خواهشي كه از شما دارم اين است كه هيچ وقت سنگر مساجد و نماز جمعه را رها نكنيد زيرا اين دو هستند كه وحدت الهي و كلام الهي را بين ما مستحكم مي كند خدايا ما پاسداران انقلاب اسلامي اميدمان دعاي هر شبمان نور اخترمان ، جان و پيكرمان ، فتح خيبرمان جنگ اكبرمان يكي است شهادت (شهادت) دفتر مذهبمان ، كتاب مكتبمان نور مشعلمان سوره مقصدمان يكي است (قرآن) از بين تمام رنگها سرخ را برگزيدم و از ميان تمام مرگها شهادت را از ميان تمام باغها بهشت را و گورستان را و از ميان تمام گلها لاله را هيچ يك از ما به مرگ طبيعي نمي ميرد مرگ طبيعي ما شهادت است عيد و عزايمان هر دو جشن است و ميعاد جشنمان گلزار شهدا است زيباترين درختان حياطمان در گورستان مي رويد و نه گورستان بله نورستان و از تمام انبياء محمد را و از تمام رهبران علي را و از تمام مجاهدان و از تمام قصه ها قيام را و از تمام كتابها قرآن را در حال حاضر خميني را برگزيديم . خدايا تو خود بنگر كه كدامين از ما نيكوكارتر است ببين كه فرزندان ابراهيم چگونه اسماعيل وار به قربانگاه آزمايش مي شتابند و پيروزمندانه جان مي دهند مي وزند تا با كفر نسازند مي روند تا ايمان نرود مي ميرند تا چراغ توحيد نميرد . خدايا به ابرها بگو بگريند به كوهها بگو بشكافند به درياها بگو بخروشند و به طوفانها بگو بشتابند و به رودها بگو بنالند به آسمانها بگو ببارند به زمين بگو بگريد به خورشيد بگو بتابد و به همه بگو اشك بريزند كه چه عزيزاني را از دست داديم بهشتي را ، مطهري را ، مفتح ها ، رجايي و باهنر. اي جنگل ، اي دريا ، اي سرودها ، اي رودها ، اي چشمه ها ، اي دشت ها ، ، اي بيشه ها از چشم خود رود جاري كنيد و شما شاهد و ناظر باشيد كه ما پاسدارها همه چيز خود را گذاشته و به ياري اسلام عزيز رفته ايم خدايا به درختها بگو پيام خون را به سرزمين ستمشان برسانند خدايا باز هم به فرشتگانت بگو (داني مالاتعلمون)كه خليفه گانت را در ببينند آري (تقوا و عشق را و ايمان را) ايثار و جهد و تلاش خون جوانان را (يكجا نشان بده) از پدر و مادر مهربان حلاليت طلبيده و تقاضاي دعا دارم مادر و پدرم نمي دانم كه چگونه و چطور و با چه زباني و با چه بياني و با چه جوهري و با چه قلمي قدرداني كنم . آري پدر و مادرم نماز شبهايتان را هيچوقت فراموش نخواهم كرد . آري اين نماز شبهاي شما بود كه اكنون مرا اينچنين ساخته ايد . آري اي مادرم آرزويم اين است كه در هجر من زينب وار همراهي كني مادرم خواهرم ، اي خويشان و قوم و خويشان نكند كه گريه و زاري كنيد زيرا آن وقت است كه منافقان شاد خواهند شد و مي گويند اينها از شهادت فرزند و برادرشان ناراحت هستند . آري اي پدرعزيز به يادش هستم كه چگونه نيكي و صداقت و تواضع و مهربان بودن را به من آموختيد از طرف من وكيليد كه از همه قوم و خويشان حلال بودي بطلبيد و بگوييد اگر حقي بر گردن من دارند به فاطمه نكنيد زيرا زياد حق بر گردن من دارد .
اما اي برادرانم اين را بدانيد كه خوب راهي و خوب هدفي و مقصدي را برگزيديد اميدوارم كه در اين لباس كه لباس حفاظت از اسلام است بتوانيد به خوبي حق اسلام را ادا نماييد و اما اي خواهرانم اميدوارم صبر زينب گونه داشته باشيد و همچون زينب رسالت بعد از برادر را به خوبي به همه مردم برسانيد . و اما اي قوم و خويشان محلي (اهالي فيروزآباد) اميدوارم كه خون اين همه شهيد براي شما درس عبرتي باشد خواهشي كه دارم اين است كه دست از اختلافات محلي برداريد دست از اين قيد و بندها برداريد و به نماز و اعمال الهي بپردازيد زشت است كه شما هنوز دست به اين آشوبهاي محلي مي زنيد فرداي قيامت شهدا راه شما را مي گيرند .
و اما دعاهايم : بارالهي هرچه سريعتر تعجيل در ظهور امام زمان عطا بگردان . بارالهي امام زمان و مرجعمان و فقيه مان ، رهبرمان ، اميد مستضعفين را ، پيرمان ، مظهر ايمان ، الگوي جهاد ، اسوره ي مقاومت را تا انقلاب مهدي حفظش بفرما . اي پاسداران عزيز سعي كنيد كه از پاسداري به خوبي پاسداري كنيد . سعي كنيد حالا كه در اين لباس مقدس هستيد براستي و درستي حافظ اين لباس باشيد . سعي كنيد مهر امام را ، ياد حسين را همانطور كه تا به حال بوده از اين به بعد هم داشته باشيد . اي برادران پاسدار نگذاريد اسلحه من به زمين بيفتد اين جوش و خروش جهاد را هرگز در وجود خود خاموش و محو نكنيد . ياري گرفتن از قرآن را هرگز فراموش نكنيد اطاعت از ولايت فقيه و پشتيباني از روحانيت را هيچگاه فراموش نكنيد و اما شما مردم عزيز امام را پيروي و او را قوت قلب دهيد كه هركس او را اطاعت كند خدا را اطاعت كرده . نهادهاي انقلابي اميدي براي صدور انقلابند آنها را پشتيباني كنيد هرچند ممكن است نقاط ضعفي بين آنها باشد جبهه را هرگز فراموش نكنيد دعاها را هيچوقت فراموش نكرده اخوت و مهر برادري را به همديگر ادا كنيد . نگذاريد منافقين بين شما رسوخ كنند . سنگر نماز جمعه و جماعت و وحدت را رها نكنيد . پشتيبان ولايت فقيه و روحانيت مبارز باشيد ياور مستمندان و دشمن ستمگران باشيد تهيدستان را هميشه به ياد آريد . به برادران طلاب هم وصيت مي كنم كه وظيفه سنگيني به عهده شماست قدر آن را بدانيد . شهادت همچون چشمه جوشاني است كه در دل يك دشت بي آب و علف مي جوشد و مي خروشد و آن دشت را پر از آب و علف مي كند يا اينكه بگوييم كوه آتشفشاني است كه بعد از سالها به يكباره جوشيده و خروشيده و تمام خانه هاي ظلم را ويران مي كند يا بگوييم نسيم خنكي است كه بر بدنهاي تفتيده انسانها حيات تازه مي بخشد . در آخر مي گويم كه دلم مي خواهد كه اگر خواستم شهيد شوم اول با لب تشنه و با لباني خشك و بعد دستان خود را از دست بدهم زيرا دلم مي خواهد امام حسين (ع) مرا به نوكري در خانه خود قبول كند و آن وقتي كه دو دستم دهم سرم از تن جدا شود زيرا خجالت مي كشم در صحراي محشر جلوي ابوالفضل عباس و امام حسين هم دست و هم سر داشته و بعد از اينها هم بدنم تكه تكه شود و اگراين توفيق را پيدا نكردم و بدنم در تابوت آمد يك قرآن روي تابوتم بگذاريد و بگوييد اي مردم: تا اين قرآن آسماني بين شماست شما پيروزيد و يك عكس امام روي تابوتم بگذاريد و بگوييد : تا موقعي كه پيرو اين مرد خدا هستيد هيچ غمي نداشته باشيد.
دستهايم را از تابوت بيرون آوريد تا منافقين كوردل نگويند كه از مال دنيا متاعي با خويش برده .
و چشمانم را باز بگذاريد تا نگويند كوركورانه رفته است .
لبانم را به حالت خنده باز بگذاريد تا نگويند غمگين و دل گرفته از اين دنيا رفته و قلبم را بشكافيد تا همه بدانند كه به عشق الله و مهر امام حسين و مهدي موعود و خميني رفته است .
مغزم را بشكافيد تا بدانند كه بدون تفكر و انديشه اين راه را انتخاب نكرده ام .
يا ايها الذين آمنوا لم تقولون مالاتفعلون . اي كسانيكه به زبان ايمان آورده ايد چرا چيزي به زبان مي گوييد كه در مقام عمل خلاف آن مي كنيد . «قرآن كريم »
و در آخر مي گويم خدايا خدايا تا انقلاب مهدي حتي كنار مهدي خميني را نگهدار .
اين حقير خاك زير پاي همه شما خواهران و برادران مؤمن و متعهد به اسلام و امام هستم مرا به نوكري و فرزندي و برادري خود قبول كنيد .
والسلام عليكم و رحمت الله و بركاته