وصیت نامه
شهيد احمدي در يك خانواده مذهبي و مستضعف ديده به جهان گشود دوران كودكي را همچون ديگر روستا زادگان به كمك پدر و مادرش پرداخت تا سال سوم راهنمايي به تحصيل ادامه داد و زماني بعد به عضويت سپاه در‌ آمد و سپس همسري برگزيد و سرانجام در سردشت بر اثر در گيري با ضد انقلاب به درجه والاي شهادت نايل گرديد.

نام:  محمد

نام پدر: احمد

تاریخ تولد:  1/ 1/ 1347

 محل تولد: روستای‌ کوشک از توابع شهرستان بویراحمد

 تاریخ شهادت: 7/ 5/ 1373

محل شهادت: سردشت

محل دفن: روستای‌ امیرآباد دشت روم بویراحمد

 وصیت نامه

بسم الله الرحمن الرحیم

 هر لحظه به یاد مرگ باش که مل کالموت به سراغ تو هم می آید. کاروان در حرکت است، یکی پس از دیگری زندگی را وداع گفته و  می‌ روند  . باید به قبرخوابیدگان پیوست، ولی ما آدمیان قاعدتاً از مرگ ناراضی هستیم و جای گریز نیست، هرکجا که برویم خدا هست « فزت و رب الکعبه » ولی کسانی هم هستند که عاشق مرگ خویش میباشند و علی وار بگویند. وصیتنامه خویش را آغاز میکنم:

 به یاد روزی که کوله بار سفر ببندیم و به سوی جایگاه ابدی سفر کنیم، همچون پرستوها  که فصل سرما که میشود به مناطق گرمسیری سفر میکنند، ما هم باید روزی از این دنیا برویم، باید روزی از این چند صباح زندگی دل برکنیم، چه به  نا خواست و چه به دلخواه، باید جان که عزیزترین چیز بشر میباشد به جا نستان دهیم و به سوی جایگاه ابدی و به سوی خانه تاریکی سفر کنیم و در آنجا سکنی گزینیم. هم اکنون که این چند سطر را روی کاغذ شفاف مینویسم به یاد قبر افتاده ام ولی ا ز آن مرگ در بعضی اوقات نفرت دارم، ولی بعضی وقت ها از آن استقبال میکنم. اگر میدانستم که چه مسائلی در قبر میگذرد به این سرحالی نمینوشتم بلکه با اشک و آه مینوشتم. ای انسان خاکی! آن وقت را به یاد آور که در برابر خانواده خود در بستر مرگ افتاده ای و پزشکی نیست که تو را از مرگ نجات دهد و دوستی نیست که به فریاد تو رسد. گرد نکشان و ستمگران بر فراز قله های بلند برای سکونت و حراست خانه ساختند و در آن با ناز و کرشمه آرمیدند و آن خانه های زیبا به حال آ نها سودی نبخشید . پس از آن همه شکوه قدرت از خانه های زیبای خود به سراشیبی قبر فرود آمدند و در گودالهای قبر سکنی گزیدند. به راستی در چه سراشیبی بدی سقوط کردند، پس از دفن در آن گودالها منادی به کجا رفت آن دستبندهای طلایی و آن تاج و تختها و زیورها کجا رفت؟ کجا »

مادرم! مرا حلال کن، تو خیلی برایم زحمت کشیدی و در مرگم سیاه نپوش. و پدرم! ای عزیزترین کس زندگدی ام! ای به قربان دستهای پینه بسته ات! ای به فدای پاهای چاک و چروک شد ه ات! تو مرا ببخش که نتوانستم حق تو را جبران کنم، میدانم که مرگ من خیلی برای شما سخت است، اما شماها ناراحت نشوید، چراکه من امانتی بودم پیش شما و مرا به صاحب اصلی ام سپردید، پس ناراحت و نگران نباشید که من راضی نیستم. برادر عزیزم، غلا م محمد! تو بعد از من مسئولیتت سنگین تر میشود. سفارشاتی دارم که اگر رضای خدا در آن بود به آن عمل کن: اول، من نتوانستم حق پدر و مادر و صله ارحام را ادا کنم، در بعضی جاها کوتاهی کردم و بیشتر اوقات غافل از خویش بودم. پدر و مادر را مورد احترام خاص قرار بده، گلهای نورس باغم را که میوه دلم بودند تربیت صحیح  و وادار به تحصیل کن و نگذار که سربار جامعه بشوند، در هر شرایطی که باشد مثل بچه های خودت از آ نها نگهداری کن و نگذار که اشک مظلومیت برگونه هایشان جاری شود که قلب من بشکند. برادر، محمدجان! تو هم برادر منی هم علاقه خاص به تو داشتم. کم و بیش از امورات جامعه آگاهی داری، سعی کن که با اهل خانواده و دیگران تندخو نباشی و مثل یک مرد در مقابل چند صباح زندگی بایستی  و بقیه برادران کوچکمان را نگهداری کنی. ای عزیزان! نکند خدای ناکرده جنگ و رهبر و انقلاب را فراموش کنید که ما هرچه داریم از اینهاست و شماها بدانید که دنیا سرایی است ناپایدار یا مردمی ناچار به ترک یار و یاور. اگر قرار بود دنیا به کسی وفا کند، هیچکس بهتر از حضرت محمد و امام علی نبود، پس همة شماها بدانید که روزی خواهید مُرد. اگر ما میفهمید یم که روزی میمیریم و در لابه لای خاک و خاشاک پنهان میشویم و روحمان در عذاب الیم الهی است، دنبال این مسائل ناشایست نمیرفتیم. همة ماها باید بدانیم که پیرو چه کسی هستیم، پیرو آن کسی هستیم که در دل شب با چا ههای مدینه راز و نیاز میکرد، آن مرد عدالتخواه. و در آخر از تمامی اقوامم میخواهم که در این چند صباح زندگی به حق زندگی کنید و از ریا و دروغ و فساد بپرهیزید. ای خداوند بزرگ! از تو می خواهم تا مرا نیامرزیدی از این دنیا مبر. خداوندا! سالهای سال است که از عمرم می گذرد ولی هنوز که هنوز است نتوانسته ام خودم را بسازم و از این آلودگی ها نجات دهم، خدایا! ایمانم ضعیف است و قلبم تاریک است، خدایا! مرا یاریم ده و مرا از لوث آلودگی ها نجات ده، خدا! به خداوندی خودت قسم از گناهان این حقیر درمانده، محمد احمدی، درگذر و به راه راست هدایتم کن و بی تو من هیچ کس را ندارم که به کسی پناه برم. خداوندا! در آخر از تو می خواهم که شهادت را نصیب این حقیر بگردانی، الهی آمین. والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته

 

 نوزدهم تیرماه هفتاد و سه

منبع: مرکزاسنادبنیادشهیدوامورایثارگران کهگیلویه وبویراحمد

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده