مختصری از زندگینامه و وصیت نامه شهید جاویدالاثر سالار شفيعنژاد
نام شهید : سالار
نام پدر : محمود
تاریخ تولد : 1349
محل تولد : چرام
تاریخ شهادت : 67/4/4
محل شهادت : جزیره مجنون
زندگينامه
نازم آن آموزگاري را كه در يك نصف روز
دانش آموزان عالم را چنين آگاه كند
ابتدا قانون آزادي نويسد در جهان
بعد از آن با خون هفتاد و دو تن امضا كند
آري مردان حق دانشجويان دانشگاه عشق،عرفان شوق و ايثار جهاد و شهادت بلبلان گلزار معرفي ماهيان بحر تقوي،وارثان وادي عشق ،پروازگان رخسار دوست غواصان درياي وصل مريدان حسيني منتظران مهدي ،مقلدان امام شاهبازان فضلي عشق شيران ،شرزه روز ،زاهدان شب،درس آموختگان مكتب حسين عرفان عدل را از علي و سخاوت را از حسين و جهاد و شهادت را نيز از حسين و زهد و عبادت را از سجاد و ايثار را از عباس به ارث برده اند و هر گاه احساس كنند كه دين خدا نياز به ياري و مدد دارد غسل شهادت كرده و وضوي خون ساخته و نماز عشق مي خوانند و راهي كوي دوست و ديار معشوق مي گردند اين رادمردان تواضع و فروتني ،حرص در عبادت ،بي توجه بودن به دنيا عشق به لقاءالله،خاشع و خاضع بودن،والاي انديشه و تزكيه نفس و صفاي روح از ويژگيهاي آنها مي باشد.اين رادمردان عزم آهنين ،پيكار جوي حماسه آفرين دانشگاهشان جبهه،كلاسشان سنگر، آموزگارشان حسين (ع)درسشان عشق،پيكار و جهاد و ايثار و استخوان و مركبشان خون رگان و مدركشان شهادت است.آكنون شمعه اي از زندگينامه يكي از دلير مردان جبهه حق عليه باطل تقديم به حضورتان مي گردد.شهيد سالار شفيعي نژاد فرزند اسد (محمود)شفيعي نژاد كع در مصاف با بعثيون پليد به درجه رفيع شهادت نائل آمد در سال 1349در قريه شيرازي چرام در خانواده اي مذهبي و دور از تشريفات چشم به جهان گشود.ايشان دوران كودكي را در دامن پدر و مادر و كانون گرم خانواده سپري نمود و سپس خانواده ايشان در روستاي خليفه اي سرفارياب مسكن گزيدند سالار شفيعي تحصيلات ابتدائي را در خليفه اي شروع كرد و تا سال پنجم در همان روستا درس مي خواند بعد از دوران ابتدائي خانواده ايشان به دهدشت آمد و سالار دوران راهنمائي را در مدرسه شهيد مطهري دهدشت به پايان رسانيد سالار در اواخر تعطيلاتش به پدر و مادر در خانواده كمك مي كرد تا تأمين معاش زندگي شود .گرچه سالار در خانواده اي فقير بود ولي داراي روحي والا و انديشه اي بزرگ بود وسپس تحصيلات راهنمائي را به پايان رسانيد و دوران دبيرستان را تا سوم دبيرستان در دبيرستان خدمات حرفه اي بازرگاني گذرانيد سالار چون عشق و علاقه اي به جبهه داشت در دوران اين عمر همچون گل كوتاهي براي سومين بار بود كه به جبهه رفته بود.سالار در سال 66 دو بار يك مرتبه از طريق هلال احمر و دفعه ديگر از طريق بسيج به جبهه اعزام شد ايشان در جبهه فردي زبده چنانچه فرمانده اش از او زياد تعريف مي كرد و او را زياد دوست مي داشت. سالار در سال 67 در هفتم ماه مبارك رمضان از طريق بسيج عازم جبهه گرديد و در تك خندق شهيد شد و پيكر پاكش مفقود گرديد .بله راهروان راه حق ،سالكان طريق، فارسان وادي عشق ،ماهيان درياي وصل تا معشوق را نيابند از پاي نمي نشينند شهيد سالار شفيعي نژاد انساني بود كه در سايه عبادت و انجام فرايض ديني و الهام گرفته از فرامين گهربار امام راه كمال را يافت و انسان مخلص گرديده بود و قيد تعلقات دنيوي را زده بود بسيار مطيع و آرام و فروتن و هيچگاه كبر نمي ورزيد و والائي مقام وبلندي انديشه اش همواره در فضايل اخلاقي او جلوه گر بود بله سالار رفت و تنها خانواده اش را داغدار نكرد بلكه همه دوستان و آشنايان كسي كه يك برخورد كوتاه با او داشت داغدار شد و براي او افسوس مي خورد به خدا قسم هنگامي كه قلم در دست دارم بر روي كاغذ مي نگارم نمي دانم از كجاي آن شروع كنم شما برادران و خواهران كه اين زنديگنامه را مي خوانيد مي توانيد اخلاق و رفتار و خصوصيات آن را از دوستان و معلمان آن بپرسيد و ببينيد آنها چه مي گويند. شهيد فردي بود كه خود شخصي مهربان با ادب و بدون آزار بود.
وصیتنامه
بسم الله الرحمن الرحيم
و نريد ان من على الذين استنقضوا فى الا و نجعلهم ائمه ونجعلهم الوارثين
و خواست خداوند بر اين است كه نعمت بزرگى به مستضعفين زمين بخشيد و آنها را صاحبان وارثين قرار داد هنگامىكه قلم مى گيريم كه وصيت نامهام را آغاز كنم در دلم خصومت و كينه توزى نسبت به تمامى دشمنان قرآن احساس مى كنم و مصمم هستم كه با تمامى توان در مقابل دشمنان بشريت بايستم .با سلامى به گرمى مقاومت ،به گرمى حلاوت پيروزى به طراوت گلهاى بهار به نرمى ابرهاى آسمان ،به طلاتم امواج خروشان دريا به استوارى كوهساران و به شيرينى مناجات شب قدر بر يگانه منجى عالم بشريت حضرت بقيه الله اعظم ونائب برحقش قائد اعظم امامامت قلب تپنده محرومان و مستضعفين زمين و امت خدا جوى و رزمنده پرور كه به مقاومت بى نظير خود كلمه الله را به جهانيان بفهمانيد و ميروند تا با سرنگون كردن كاخهاى ظلم و استبداد پرچم سه رنگ لا اله الا الله را بر بلنديهاى جهان به احتزاز در بياورند و اسلام ناب محمدى را به سراسر جهان صادر كنند و جمله حق هميشه پيروز است را به جهانيان اثبات كنند و براى هميشه طومار صبر و مقاومت را با خون خويش امضاء نمايند .درود خدا و رسول الله بر چنين امت صبور و مقاومى باد هنگامى كه قلم دردست مى گيرم كه وصيت خويش رابر روى كاغذ بنويسمدرقلبمكينهوخصومت نسبت به تمامى دشمنان بشريت و قرآندر دلم احساس شوق و شعف نسبت به دفاع ازوطنموآرمانهاىمقدسكشور اسلاميم مى نمايم و مصمم هستم كه تا سرحد جان در راه رضاى خدا دفاع از حيثيتوشرفكشورم و ميهنم با كفر و نفاق مبارزه نمايم آرى امت حزب الله بايد مقاومت خود ر ا به جهانيان بخصوص به استكبار جهانى ثابت كنند كه مى توانند درصحنه باشند و با ايمانى قوى در مقابل تمامى زروگويان تاريخ ايستادگى كرده و تا مرز نصرت و پيروزى به پيش روند.
و اما اى پدرومادر مهربانم براى من گريه نكنيد و لباس سياه نپوشيد زيرا من امانتى بودم در دست شما و شما امانت خود را صحيح و سالم به صاحب اصليش تحويل داديد و بايد افتخار كنيد چون من در راه هدف و آرمانهاى اصيل اسلاميمان جان باختهام و براستى براى كسانى كه در راه مقصود و هدف خود مى جنگند شهادت سعادت است و اما دوستان و آشنايان و اقوامان اگر از من بدى ديدهايد به بزرگى خودتان ببخشيد و حلالم كنيد .واما پدرومادرم ميدانم كه از شهادت منناراحت ميشويد وحق هم داريد اما برايم لباس سياه نپوشيدو آبروى مرا حفظ كنيد و هموارهامام را دعا كنيد و تقوى را پيشه كرده و گوش به گروهكها كه در صدد براندازى نظام جمهورى اسلامى مىباشند ندهيدوهمواره،فرامينامامو شخصيتهاى جمهورى اسلامى را اطاعت كنيد از همه اقوامان حلاليت مى طلبم و براى همگى آرزوى موفقيت در تمام اعمال زندگى را از خداوند منان خواهانم از تمامى كاركنان مدرسهراهنمائىمطهرى و استادان و دانش آموزان دبيرستان17شهريورحلاليتمىطلبموازهمهمربياندلسوزومهربان كه در خدمت دانش آموزان هستند تقدير و تشكر فراوان مى نمايم همه آشنايان و كسانيكه به نحوى با بنده آشنا هستند را بسيار سلام مى رسانم و از آنها خواهشمندم مرا ببخشند و حلال كنند .برادران را در كلاس سوم ادارى و سوم بهداشت خيلى خيلى سلام مى رسانم و همچنين دوستان خودم رادر انجمن اسلامى دبيرستان 17 شهريور سلام فراوان مى رسانم و از همه آنها عاجزانه حلاليت مىطلبم .كليه استادانم را كه حق بسيار برگردن بنده دارندسلاممىرسانم دوستان بسيار خوبم همه را بسيار سلام مى رسانم و از همه حلاليت مىطلبم و خلاصه همه دوستان را خيلى خيلى سلام ميرسانم.
بگزار تا بگريم چون ابر در بهاران كز سنگ ناله خيزد روز وداعياران
دوستان به كار زوى ياد كنند دل بى دوست دلى غمگين است
خاك در ديده بسى جان فرساست سنگ بر سينه بسى سنگين است
بينيد اين بستر عبرت گيريد هر كه را چشم حقيقت بين است
هر كه باشى زهر جا برسى آخرين منزل هستى اين است
اندر آنجا كه قضا حمله كند چاره تقسيم و ادب تمكين است
زادن و كشتن و پنهان كردن دهرا رسم ره و ديرين است
خرم آن روز كزين منزل ويرانه رويم راهت جان طلبيم در پى جانان رويم