مختصری از زندگینامه و وصیتنامه پاسدار شهید فتحعلی ملائی
نام شهید : فتحعلی
نام پدر : شامصیر
تاریخ تولد : 1343
محل تولد : کل جمشید
تاریخ شهادت : 63/5/29
محل شهادت : نیک بین مهاباد کردستان
زیارتگاه : روستای کلات
بسمه تعالی
زندگی نامه
الذین آمنوا و هاجروا و جاهدوا فی سبیل الله باموالهم و انفسهم و اعظم درجه عندالله و اولئک هم الفائزون کسانی که ایمان آورده اند و هجرت کردند و جهاد کردند در راه خدا و با مالها و جانهایشان بلند است مقام ایشان نزد خدا و این افراد رستگارند.
هر شب ستاره به زمین می کشند و باز این آسمان غم زده غرق ستاره هاست .جنایتکاران آمریکایی بار دیگر به گرد هم آمدند تا شاید پیکر بستر انقلاب را به لرزه درآورند غافل از آنکه مردان خدا در کمین این مزدوران نشسته اند و مجال لحظه ای تفکر به روبه صفتان نمی دهند و در عرصه پیکار و نبرد قهرآمیز با جنود شیطان لحظه ای در جهت برپایی حق و حفاظت از دستاوردهای انقلاب اسلامی که خونبهای دهها هزار شهید و معلول می باشد باز نمی ایستند. تاریخ خونین اسلام همیشه شاهد برخوردهای بین حق و باطل بوده است و در همه حال افرادی بوده اند که مردانه در راه اسلام مبارزه کردند و با اهدای خون خود درس آزادگی را به بازماندگان و دیگر رزمندگان آموخته اند قافله ای که سالار آن حسین (ع) است همچنان در حرکت است و شهیدان به خون خفته این ادامه دهندگان راه سرورشان حسین(ع) زندگیشان را در راه حراست و پشتیبانی از اسلام فدا کردند. اینان با ایمان به خداوند مقتدر و دانا برای اقامه حکومت عدل الهی مجاهدت نمودند و مردم را پیوسته به راستی و شکیبایی سفارش کرده اند و به سوی شهدا می شتابند که چشمشان از شدت اشکی که از عشق به خدا و خوف خدا ریخته بودند صدمه دیده. شهید فتحعلی ملایی یکی از همین فدائیان اسلام و یاران امام زمان و نایبش روح الله روح خدا بوده که به دیدار معبودش شتافت و خود را به خیل عظیم شهدای انقلاب اسلامی رساند.
شهید ملایی در سال 1343 در روستای کل جمشید متولد شد وی 4 ساله بود که پدرش را از دست داد و تحت سرپرستی مادرش قرار رگفت. و در سن 6 سالگی به مدرسه رفت و با آن زندگی فقیرانه و با چه مشقتهایی دوره ابتدایی را پشت سر نهاد و سپس وارد دوره راهنمایی گردید. او در این میان مدتی که تابستان تعطیلات داشته به کارگری مشغول بود تا شاید بتواند درآمدی برای خرج روزانه خود و برای ادامه تحصیلات داشته باشد و تا سال سوم راهنمایی با این همه رنجها تحصیلات خود را ادامه داد ولی بعد از آن نتوانست دیگر تحصیلاتش را ادامه دهد و آرام بنشیند . او همزمان با اوج گیری و شکوفایی انقلاب اسلامی در سال 1357 در آن زمانی که خفقان رژیم منحوس پهلوی لحظه های آخرش را می گذراند با شعار مرگ بر شاه و ایادیش جلوی پاسگاه ژاندارمری که آن زمان تحت ریاست افرادی که همراهی رژیم می کردند دستگیر شد و بعد از چند ضربه کتک که به این عزیز زده اند او را آزاد کردند ولی او همچنان در تظاهرات و دیگر مراسم حضور می یافت و جوشش انقلابی خود را بارها پدیدار می ساخت
در سال 61 در عملیات والفجر مقدماتی جنوب شرکت و مجروح شد . وی برای بار سوم عازم جبهه شد و در زبیدات عراق دوباره زخمی شد و سرانجام در 63/5/29 در جبهه مهاباد کردستان به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
وصیتنامه
واعتصمو بحبل الله جميعا و لا تفرقوا
به ريسمان الهى چنگ بزنيد و متفرق نشويد .
با درود فراوان به رهبر كبير انقلاب و بنيانگزار جمهورى اسلامى امام خمينى و با دورد فروان به روان پاك شهيدان به خون تپيده كربلاى ايران و با سلام فراوان به رزمندگان اسلام ، ما ميرويم تا بتوانيم از كشورمان و از اسلام عزيز دفاع كنيم تا شايد بتوانيم با ايثار خون خود اين درخت نوشكفته اسلام را آبيارى كنيم . مادر عزيزم سلام ، مادر من تو را هرگز فراموش نخواهم كرد و از رنجائى كه تو برايم كشيدى و نتوانستم آنها را جبران كنم و مثل كوهى عظيم بر دوشم سنگينى مى آورند مرا ببخش . مادرجان از رفتن من به جبهه هيچ ناراحت مباش . اگر شهيد شدم برايم گريه نكن ، چون مى خواهم زينب وار و فاطمه گونه باشى شما بايد افتخار كنى كه چنين فرزندى را در راه اسلام و رهبر هديه مى كنى فقط روى نمازت امام را دعا كن .
برادر عزيزم سلام
حيف است كه اينهمه زجرما و جرفهاى شما را نتوانستم عمل كنم و اميد آن دارم كه روزى همچون برادران ديگر در غم و شادى اين انقلاب اسلامى شريك باشى و روزى هم باشد كه شما داراى چنين خصومت حسين وار باشى .
بارى برادرجان چون بنده به اندازه كافى وقت نداشتم كه شما را از نزديك ملاقات كنم خيلى مى بخشيد . برادرجان نبايد شما ناراحت باشيد چون وظيفه هر فرد مسلمان است كه در اين جبهه مقدس شركت كنيد .
سلام بر همه شماها باشد . همكلاسان و همسايگان و دوستان و همه و همه سلام مى رسانم . مرا حلال كنيد .
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
