مختصری از زندگینامه شهید البرز دلتياد
نام شهید : البرز
نام پدر : الله
تاریخ تولد : 1342
محل تولد : تنگ درمن
تاریخ شهادت : 64/11/26
محل شهادت : اروند رود
زیارتگاه : تنگ درمن
بسم الله الرحمن الرحيم
زندگینامه
ياايها الذين آمنوا ان تنصر الله ينصركم و يثبت اقدامكم
اي كسانيكه ايمان آورده ايد اگر خدا را ياري كنيد خدا شما را ياري مي كند و شما را پايدار و ثابت قدم مي گرداند .
پاسدار شهيد البرز دلتياد در سال 1342 در خانواده اي مستضعف و مذهبي ديده به جهان گشود .وي در سالي متولد شد كه رژيم منحوس پهلوي امام را به خارج تبعيد كردند و امام در نطق تاريخي خود فرمود:ياران من هنوز در گهواره هستند و اين عينيتي بود كه بر تمام طاغوتيان ثابت شد و هم اكنون مي بينيم كه همان بچه هاي گهواره اي الان در جهان و جنگ ايران و عراق يا اسلام و كفر حماسه ها مي آفرينند .بله اين شهيد در شرايطي به دنيا آمد كه مردم اكثر خوراكشان بلوط خالي بود ولي به هر صورت اين شهيد در شرايط سختي رشد كرد و بالغ شد .وي در سن شش سالگي شروع به تحصيل كرد و تا چهارم دبستان درس را با موفقيت خواند و در اين سنين كوچكي در كلاس از نظر نظم و نمرات درسي مورد توجه خاص بود ولي به هر صورت مشكلات زندگي و رنج خانوادگي و فقر مادي ايشان را از درس خواندن متوقف كرد و دست از تحصيل برداشت و همراه با پدر خود گامي براي خودكفائي و رفع نيازهاي خانواده برداشت و شروع به كشاورزي و دامداري كرد كه تا اندازه اي مشكلات خانواده و خواهر و برادران خود را رفع مي كرد ولي با اين كارها نيازهاي خانواده رفع نشد و رو به شهرهاي بزرگ قدم نهاد مثل شيراز و اصفهان و ديگر شهرها و شروع به كارگري و زحمت زياد و مزد كم نمود و ماهها بخاطر دستمزد كم براي رفاه حال خانواده خانه و پدر و مادر و خواهر و برادر را نمي ديد .تا اينكه از اين راه تامين مخارج خانواده خود را مهيا كند بطوري كه شايد كه در طول عمر بدون از دوران كودكي يعني از 10الي 11سالگي به بالا شايد دو سال در خانه نمانده بود.همه بر اثر فقر خانوادگي بود و در جستجوي رفع نياز خانواده بود.اين شهيد عزيز در سال 1361ازدواج كرد وي بعد از ازدواج صاحب پسري شد كه همه مردم آشنا وي فرزندش را مورد علاقه خاص قرار مي دادند .شهيد با داشتن اخلاق خوب و حرفهاي شيرين زدن و صورت هميشه خندان در بين مردم نظر خيلي ها را جلب كرده بود. ايشان از دعوا و نزاع در منطقه نگران و از دوستي و صلح و صفا شاد بود و همشه سعي مي كرد با همه مردم دوست باشد و هر كس در كار و زندگي ناتوان بود به كمك او مي شتافت و او را در كار و زندگي اش ياري مي نمود .دوست داشت ناني كه در بضاعت داشت با جمع بخورد نه تنها . شهيد با اينكه مي توانست خود را آرايش دهد ولي از اين كار دوري مي كرد و هميشه با لباس هاي ساده مي گشت و ساده راه مي رفت و هميشه لبخند دوستي بر لبش بود و هميشه كاري را كه در توانش بود به ديگري نمي سپرد و خود انجام مي داد . شهيد عزيز موقعي كه جنگ شروع شد دوست داشت در همان اوايل جنگ همراه با رزمندگان شركت كند ولي بر اثر بي سرپرستي خانواده اين توفيق را پيدا نكرد تا اينكه در تاريخ 64/4/18 لباس مقدس رزم پوشيد و به سوي جبهه هاي حق عليه باطل شتافت و همراه ديگر هم رزمان خويش با صداميان جنگيد . ايشان وقتي بعد از مدتي جنگيدن با كفار به مرخصي آمده بودند و واقعاً صد برابر به دين و آن اخلاق خوب قبلي خود افزوده بود . شهيد دلتياد با اينكه مدت مأموريت مرخصي ايشان كم بود ولي در همين مدت كوتاه خدا را گواه مي گيرم كه قلب خيلي ها با قلبش و قلبش با قلب همه يكي شد . ايشان از آنچه در اين مدت ماموريت در جبهه مشاهده كرده بود و برداشت نموده بود براي مردم تعريف مي كرد و از جمله شهامت ها و شجاعت ها و ايمان رزمندگان جبهه را تعريف مي كرد و مردم را بر اثر اختلافات داخلي شان و نگراني هاي منطقه سرزنش و نكوهش مي كرد و مي گفت صلح ، صفا و نور ايمان را بياييد در جبهه جويا شويد . از اختلافات خود پشيمان شويد و پي ببريد و با لاخره شهيد عزيز مرخصي شان تمام شد و هنگام رفتن به سوي جبهه با همه مردم با روحيه قوي و روحي شاد و خندان خداحافظي و حلاليت طلبيد . شهيد التياد روحيه بالا و قوي داشت و به قول هم سنگرش هيچ گاه احساس خستگي و ضعف در روحش مشاهده نگرديد . ايشان به محض رسيدن در جبهه براي عمليات والفجر 8 آماده شد و اين توفيق را يافت كه در تاريخ 64/11/26 معشوق خود (الله) را صدا زد و به ملكوت اعلي پيوست و به آرزوي هميشگي خود رسيد .
روحش شاد و راهش پر رهرو باد و يادش همواره در قلبها زنده بود.
منبع: بنیاد شهید وامور ایثارگران استان کهگیلویه وبویراحمد