مختصری از زندگینامه شهید ارزين زند باف

نام شهید : ارزين

نام پدر : سرتیپ

تاریخ تولد : 1335

محل تولد : روستاي چنگلوا

تاریخ شهادت : 61/1/4

محل شهادت : رقابیه

زیارتگاه : روستاي چنگلوا

بسمه تعالی

زندگینامه

شهيد ارزين زندباف در سال 1335 در روستاي چنگلوا در خانه اي بسيار فقير روستائي چادر نشين متولد شد طفوليت را در بدترين شرايط سپري نمود و حدود شش سالگي به مدرسه رفت و در مدرسه اي كه هم اكنون به اسم اوست و هنوز مهر او را در دل دارد از آن روزهائي كه به سهم خود در گچ و مصالح آن شريك بود تا سر كلاسها كه محبوب معلمين و محصلين بود ،آخر بين او و مدرسه اش جدائي افتاده و روانه دهدشت گرديد و مشغول درس خواندن شد اما شرايط مشكل بود هفته ها را بدون پول مي گذراند نان يك هفته را بايد روز جمعه بر پشت خود از خانه تا دهدشت حمل مي نمود . علي رغم قيافه كوچكش در طول تحصيلات به كارگري مي پرداخت و از اين طريق امرار معاش مي كرد سرشار از كينه نسبت به رژيم بود وسيله اي كه در اختيار نداشت در برگهاي دفترش بر عليه شاه و دولت وقت مي نوشت و در معبر مي انداخت .با همه مشكلاتش ديپلمش را گرفت بعد از انقلاب به سربازي رفت مدتي در كرمان آموزش ديد اما براي اعتراض به رفتارهاي نادرست درون ارتش كه ليبرالها سعي در تثبيت آن را داشتند مدتي ترك پادگان نمود و بعداً به ناچار بر گشته خدمت براي ملت را بر تحمل رفتارهاي ناپسند ترجيح داده پذيراي خدمت شد.بعد از آموزش بقيه خدمت را در جبهه بسر برد.بعد از خدمت سربازي مي خواست در جهادسازندگي خدمت كند كارهاي ديگري هم رفقايش به او پيشنهاد مي كردند تا اينكه سرنوشت شيرين در انتظار او فعال شد و با وجود فقر شديد خانوادگي راهي جبهه شد خانه شان در يك چادر سياه بود در زمستان هم كه نمي شد در چادر مطالعه مي نمايد مي گفت آنقدر سنگر برايم ارزش دارد كه مي خواهم همين جا سنگري درست كنم و در آن مطالعه نمايم ولي عشق او را در جبهه ها برد . شهيد عشق عجيبي به امام حسين(ع) داشت .برادر پاسداري كه در هنگام شهادتش مي گفت وقتي چند گلوله به صورتش اصابت كرد فقط چند مرتبه يا حسين گفت و جان به جان آفرين تسليم نمود. و به اين طريق زندگي رزمنده اي گمنام سپري شد و مصداق كلام شد كه سربازان گمنامشان خواندند.

روحش شاد و راهش پر رهرو باد

به انتظار پيروزي خون شهدا بر مظالم كفر جهاني

منبع: بنیاد شهید وامور ایثارگران استان کهگیلویه وبویراحمد

‏