هركس كه تو را شناخت جان را چه كند / فرزند و عيال .و خانمان را چه كند
دوست دارم چند جمله اي را به عنوان يادگار كه شده بين شما بجا بگذارم و بار سفر از اين دنياي فاني بربندم. قبل از هر چيز لازم ميدانم عرض ادبي خدمت امام عزيز كرده باشم.


نام شهید: آرش

نام پدر:سالار

تاریخ تولد: 1349

محل تولد: روستاي رودبال

تاریخ شهادت:68/3/10

محل شهادت: کوشک

زیارتگاه : گلزار شهدای گچساران

 

وصیتنامه

بسمه تعالي

الذين آمنوا يقاتلون في سبيل الله و الذين كفرو يقاتلون في سبيل طاغوت فقاتلوا اولياءالشيطان ان كيد الشيطان كان ضعيفا

اهل ايمان در راه خدا و كافران در راه شيطان جهاد مي كنند پس شما مؤمنان با دوستان شيطان بجنگيد و (از آنها هيچ بيم و انديشه مكنيد) كه مكر و سياست شيطان بسيار سست و ضعيف است.

هركس كه تو را شناخت جان را چه كند

                                                     فرزند و عيال .و خانمان را چه كند

ديوانه كني هر دو جهانش بخشي

                                                  ديوانه تو هر دو جهان را چه كند

نمي دانم از چه بگويم و از كجا شروع كنم،‌خدايا به من توانايي ده كه بتوانم قسمتي از مطالبي را كه دارم بر روي كاغذ بياورم. نمي دانم چرا تصميم گرفته ام كه وصيت بنويسم. نمي دانم چرا گريانم، نمي دانم از شوق كيست كه اشك مي ريزم ، احساس مي كنم اشك شوق است. بغض گلويم را مي فشارد و اشكم لرزان بر گونه هايم پايين مي ريزد. خدايا چه مي بينم، چه مي شنوم احساس مي كنم كه خواب مي بينم ولي (نه) واقعيت دارد. سر و صدايي مي شنوم انگار غوغايي برپاست، احساس مي كنم زمين مي لرزد، زمان بر من فشار مي آورد، كسي فرياد مي زند وقت تنگ است. احساس مي كنم دنيا برايم تنگ شده زمين به اين وسعت بر من محدود شده است. ستاره ها از جا كنده شده اند، احساس مي كنم خورشيد كم نور شده است، كوهها فرومي ريزند، درياها خشكيده است، نكند قيامت برپا شده است، انگار از دريچه اي دوستان شهيدم را مي بينم برايم دست تكان مي دهند.

هم اكنون كه اين وصيت نامه را مي نويسم در يكي از جبهه هاي جنوب هستم .

دوست دارم چند جمله اي را به عنوان يادگار كه شده بين شما بجا بگذارم و بار سفر از اين دنياي فاني بربندم. قبل از هر چيز لازم ميدانم عرض ادبي خدمت امام عزيز كرده باشم. سلام بر امام، سلام بر بزرگ رهبر مسلمانان جهان اسلام سلام بر پير جماران. خداي را سپاس مي گويم كه مدت عمر جواني ام را در چنين دوراني قرار داد. زماني كه پيري از مشرق زمين پرچم خونين اسلام را بر دوش دارد و در صراطي مستقيم حركت مي كند و ما خود را پشت سر او احساس مي كنيم. زماني كه ملت مظلوم و رنج كشيده ايران احساس مي كنند كه دست ظلم و بيدادگري شرق و غرب از سرشان كوتاه شده است. ولي تنها چيزي كه ملت ايران را عذاب مي دهد چشمان اشكبار مردم آواره فلسطين و ديگر مسلمانان جهان است كه اگر تمام مسلمانان از خواب غفلت بيدار شوند و دست برادري به يكديگر دهند و با وحدت يكپارچه خود زنجير استثمار ابرقدرتها را پاره كنند آن روز است كه ديگر نه شرقي و نه غربي وجود نخواهد داشت و متوجه خواهند شد كه اين خود مسلمانان بوده اند كه ابرقدرتي به نام شرق و غرب را بوجود آورده بودند. به اميد آن روز كه ديگر نه ظالمي باشد و نه مظلومي و اين جز وحدت مسلمانان جهان چيز ديگري نياز نخواهد داشت.

عرض كوتاهي داشتم با ملت شهيد پرور، ملتي كه قيام كردند، شهيد دادند، امام خويش را اينگونه ياري كردند و در ادامه حركت خود فرزندان خويش را اميد مي دادند، توطئه هاي دشمنان را يكي پس از ديگري خنثي مي كردند و در نهايت با اهداء‌فرزندان خود كه عزيزترين چيز خود در دنيا بود و با صبر و مقاومت در مقابل تمام مشكلات اقتصادي – سياسي حمله هاي نظامي دشمنان جنگ را به اين سبك اداره كردند. وقتي ملت وظيفه خود را شناخت نياز به هيچ پيام و توصيه اي ندارد. چرا كه با رهبر و پيشوايي همچون امام كه در جلو دارند هدف خويش را كاملاً‌ درك كرده اند.

از شما امت شهيدپرور و مقاوم مي خواهم كه امام خود را تنها نگذاريد از خط واقعي امام جدا نشويد و فاصله نگيريد اين هديه خداست نبايد او را تنها گذاشت. هدف دشمنان اسلام در وحله اول جدا كردن ملت از خط امام و روحانيت است اگر توانستند به اين هدف دست يابند به اهداف بعدي خويش نيز دست خواهند يافت و آن روز روز جشن ابرقدرتها و روز بدبختي مسلمانان است. از شما ملت قهرمان، روحانيون، دانشجويان، دانش آموزان و همه اقشار ملت مكرراً خواستارم كه از امام و خط امام فاصله نگيريد و يك لحظه از هدف بزرگ خود غافل نشويد.

و اما پدر و مادرم شما وظيفه تان را خوب انجام داديد. دين خود را ادا كرديد . پدرم از شما مي خواهم كه صبور باشيد كه هستيد . چون كه صبر و مقاومت شما را مي دانم. من زحمات كمرشكن و طاقت فرساي شما را درك مي كردم و برايت زجر مي كشيدم ولي به خود نمي آوردم كه احساس نااميدي كني . از شما مي خواهم كه برايم دعا كنيد تا شايد خداوند از گناهان من بگذرد. در ضمن من از مال دنيا خوشبختانه هيچ چيز نداشتم اگر من نزد شما چيزي داشتم كه اطلاع ندارم آن را به فقرا انفاق كنيد.

ماردم ؛ به خدا سوگند اگر شرك نبود به پايت سجده مي كردم چون شما بوديد كه بعد از الله تمام وجودو هستي ام از شما بود. شما حق بزرگي بر من داريد من از شما كاملاً‌راضي بودم گرچه من فرزند خوب ولايقي براي شما نبودم . تو بسيار زحمتها متحمل شدي بي خوابي ها كشيدي از خاطراتي كه برايم تعريف مي كردي احساس مي كردم كه چه زجرها كشيدي ، فرزند بزرگ كردي كه ثمره اش را ببيني ولي خود بهتر مي داني اسلام خون مي خواهد حسين را بايد ياري كرد. خط امام را بايد تا مقصد پيمود. هركس همت كرد كه در اين راه قدم بردارد بايد كمربند را محكمتر ببندد، بايد از جان و سر گذشت . پس تو بايد از فرزندت بگذري تا از اين امتحان قبول و سربلند بيرون آيي. خوشحال باش كه تو هم مادر شهيد نام گرفتي مطمئن باش اگر راضي باشي و صبر كني روز قيامت در جلوي زينب كه تحمل 72 شهيد را كرد سربلند و سرافرازي . بيا همچون مادر وهب باش كه خود فرزندش را به جبهه فرستاد و حتي جسدش را تحويل نگرفت و گفت: سري را كه در راه خدا داده ام پس نمي گيرم.

برادرم؛‌فكر مي كنم هيچ نيازي نيست كه برايت توصيه بنويسم تو خود راه خود را خوب شناختي. برادران كوچك را خوب تربيت كن زيرا كه تو راهنمايي بودي براي من و ديگر برادران اين يك جمله را نوشتم صرفاً به خاطر اينكه فكر نكني كه تو را فراموش كرده ام. فقط نياز نمي بينم كه بيشتر چيزي بگويم.

خواهرانم؛ اين را بدانيد كه براي تمام خواهران از صدر اسلام از ماجراي زينب تاكنون رسم شده است كه خواهرها بايد بيشتر زجر برادر را بكشند . مي دانم كه براي برگشتم ثانيه شماري مي كنيد ولي چه كنم خدا مرا به مهماني دعوت كرد و من هم مشتاقانه پذيرفتم.

من رفتم كاري حسيني كردم و شما مانديد بايد كاري زينبي كنيد . به خدا با رفتن من بار مسئوليت شما سنگين تر شده است. وظيفه شما تنها گريه كردن  ودر سوگ من نشستن نيست. مي دانيد انقلاب دو چهره دارد خون و پيام . من خون دادم شما موظفيد پيام را برسانيد(با اينكه پيام شهيد خون اوست كه در راه خدا ريخته مي شود) از روايتها شنيده ايد كه زينب بعد از شهادت حسين (ع) و ياران چه كرد و چطور انقلاب حسين را ادامه داد، چگونه پيام حسين را رساند، سپس خود شما فكر كنيد كه وظيفه تان چيست بدان عمل كنيد. مادرم را ياري كنيد او را تنها نگذاريد و از او بخواهيد كه بي تابي نكند و از شما مي خواهم كاري نكنيد كه دشمنانم شاد شوند.

دوست دارم شمع باشم گوشه اي تنها بسوزم           بر سر بالينت امشب از غم فردا بسوزم

دوست دارم ماه باشم تا سحر بيدار باشم                 تا كه مشعل بر سر راهت در  اين صحرا بسوزم

دوست دارم ژاله باشم من به خاك پايت افتم             تو چه گل شاداب باشي من زگرما بسوزم

دوست دارم كام عطشان تو را سيراب باشم             گرچه خود از تشنه كامي بر لب دريا بسوزم

من از چشمان خود آموختم رسم محبت را               كه هر عضوي بدرد آيد به جايش ديده مي گريد

و اما دوستان عزيزم اميدوارم كه دوست خوبي براي شما بوده باشم مي دانم وداع آخر دوست سخت است، مي دانم پيام دوستي را در حالي كه در بين دوستان نيست شنيدن سخت است . طبيعي است كه در هر زمان و مكان و در هر مسافرت جاي خالي دوستتان را احساس مي كنيد. آري اين حداقل حق دوست است ولي چه بايد كرد،‌تنها راه اين است كه صبر كنيد و آن هم صبر ايوبي. چرا كه فراق دوست كوه را به لرزه مي اندازد. وصيتي دارم به شما دوستان عزيزم با اينكه شما اكثراً‌ورزشكاريد بياييد به فرموده حضرت امام توجه كنيد كه فرمودند ورزش هدف نيست، چقدر زيبا و بامعناست، ورزش وسيله اي است جهت رسيدن به هدف. ورزش كنيد نه به خاطر تعريف و تمجيد مردم بلكه به خاطر شكستن نفس خويش براي شكستن غرور و كبر. ورزش كنيد نه به نيت قهرمان شدن بلكه به نيت پهلوان شدن. سعي كنيد بدنتان را تربيت كنيد اما نكند خداي نكرده از تربيت روحتان غافل شويد چرا كه جسمي ارزش دارد كه روح سالمي در آن نهفته باشد. دوست دارم بيش از اين با شما سخن بگويم اما احساس مي كنم كه شما نيازي به پيام و وصيت من نداريد.

«حال كه بدنهاي ما براي مردن آماده شده پس چه بهتر كه اين مرگ در راه خدا باشد».

(امام حسين ع)

والسلام

منبع : بنیاد شهید وامور ایثارگران استان کهگیلویه وبویراحمد

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده