مختصری از زندگینامه شهید عباس چكي زاده
نام شهید: عباس
نام پدر:محمد علی
تاریخ تولد: 1351
محل تولد: دوپر نظری
تاریخ شهادت:65/4/19
محل شهادت: مهران
زیارتگاه : روستای دوپر نظری
زندگینامه
بسمه تعالی
شادم از اينكه در محفل شب زنده داران مهران لاله گون با شوق شهادت پا بسوي، كم رنگي سركشيدم تا همچون شمعي بر رخسار شهيدان جهاد انقلاب اسلامي در فتح بزرگ مهران روشني بخشم.
شهيد سيد عباس چكي زاده در سال 1351 در روستاي دو پرنظري كه مملو از فقر و محروميت بود ديده به جهان گشود وي پس از سپري شدن ايام كودكي و گذشتن شش بهار از زندگي شيرين خود پا به مدرسه مكان علم و تقوا گذاشت . ايشان ايام دوران ابتدايي را در زادگاه خويش روستاي دوپرنظري با مشكلات و گرفتاريهاي زيادي كه متحمل شده بود گذرانيد با وجود اينكه فاصله خانواده شهيد تا مدرسه مسافت طويلي بود با وجود اينهمه مشكلات و نارسائيهايي كه سد راه شهيد عزيز گرديد مجبور بود با مشكلات روزمره زندگي خود به هر نحوي كه شده مبارزه كند. دوران ابتدايي را با بهترين نمرات در مدرسه به پايان رسانيد. شهيد چكي زاده از نظر هوش و استعداد حافظه بسيار قوي داشت اخلاق خوب و شايسته در ميان همكلاسي هايش بسيار عالي بود با پشت سر گذاشتن دوران ابتدايي و ادامه تحصيل وارد مدرسه راهنمايي شهيد مفتح گرديد. چه خوش است آن حالات ملكوتي و آن رفتار و آن كردار صميمانه اش كه دل هر آشنا و غير آشنا را جذب اخلاق و رفتارش نمود. رفتار و اخلاق پسنديده شهيد و برخورد عادلانه او با مردم در خانه ومحيط مدرسه براي همه فاميلها و همسايه ها واضح و دوشت داشتني بود. از اوايل انقلاب و هنگام با اوج گيري تظاهرات و جنگ تحميلي علاقه وافري نسبت به امام داشت در كار كشاورزي و دامداري به پدرو مادرش كمك مي نمود ولي هر چه درباره شهيد سخن به ميان آوريم هنوز هم كم گفتيم و كم نوشتيم آري زبان گويان همسایه ها و دوستان او شاهد و گواه بر اخلاق پسنديده شهيد بود چهره شهادت و عشق ورزيد به امام و علاق به جبهه جنگ بررخسار شهيد مي درخشيد .ضمن درس خواندن جبهه را فراموش نمي كرد و عشق رفتن به جبهه ايشان را بسيار مهلت نمي داد. و بعلت كم بودن سن از اعزام ايشان به جبهه ممانعت مي كردند ولي ناگفته نماند شهيد يكي از اعضاي فعال انجمن اسلامي مدرسه راهنمايي شهيد دستغيب و عضو گروه مقاومت شهيد رجايي گدار تختي بود. در زمانيكه سال تحصيلي به پايان رسيد و امتحانات نهايي شروع ميشد در امتحانات سوم راهنمايي سال 65 شركت نمود و بعد از پايان امتحانات از طرف سپاه پاسداران بهمئي اعلام ميشود كه جبهه احتياج به نيرو دارند شهيد با چندين تن از دوستان خود به پيام امام لبيك گفتند و جهت اعزام به جبهه ثبت نام نمود و بارها چشم به سوي معبود و معشوق مي افكند و هميشه مثل يك كبوتر پرو بال مي زد تا شايد به مقصد و جايگاه اصلي خود يعني ديدار با خدا كه همان شهادت بود برسد عشق جبهه و شوق شهادت عباس را لحظه اي به خود وانگذاشت تا اينكه به پايگاه شهيد محلاتي كت مراجعه و ثبت نام نمود و در تاريخ 65/3/31 با كاروان راهيان كربلاي 7 استان كهكيلويه با چند تن از دوستان روانه ميدان رزم گرديد ودر عمليات كربلاي يك شركت نمود كه پس از 8 شبانه روز جانفشاني و مقاومت با آزاد سازي شهر مهران عزيز با همرزمان خودشهيد عليمردان چك نژاد و زلفعلي جهان در تاريخ 64/4/19 به عاليترين درجه رفيع شهادت نائل شدند و به طوريكه همرزمانشان نقل مي كنند مثل ابوالفضل العباس دستهاي آنها از بدن قطع گرديد سرشان از پيكر جدا شد. اما رفتند آن ياران آن سبك بالان چابك سوار كه هميشه ذكر خدا بر لب داشتند و ما را تنها گذاشتند و رفت آن عباس كم سن و سال و آن عزيز دوست داشتني و ما زغمش نالانيم.
به ياد آن شيرين زبانيها يش روحش شاد و راهش مستدام ويادش رامي باد.
خدايا خدايا تا انقلاب مهدي خميني را نگه دار
منبع : بنیاد شهید وامور ایثارگران استان کهگیلویه وبویراحمد