گذری بر زندگی تابناک شهید امراله پورنگ
نام شهید : امراله
تاریخ تولد
1343:
تاریخ شهادت:
3/05/66
محل شهادت: عمليات نصر
زندگینامه
بسم رب الشهداء
و الصديقين
ما اين شهدا را
از دست نداديم بلكه آنها را به دست اورديم . امام خميني(ره)
شهيد پوررنگ در
سال 1341 در منطقه اي به اسم گچ شوك در يك خانواده محروم و مستضعف ديده به جهان
گشود و دوران كودكي را در دامان پدر و مادري مؤمن و خداشناس سپري كرد . شهيد
پوررنگ در زندگي هميشه سعي مي كرد كه مردم را به حق و حقيقت دعوت كند .اگر بين چند نفر
دعوايي رخ مي داد آنها را زود آشتي مي داد دوستاني هم داشت مؤمن و مذهبي كه هميشه
در بين مردم مستضعف رفت و آمد مي كردند اگر محرومي را در بين راه مي ديد .تا آنجا كه توان
داشت به او كمك مي كرد و او را به منزل مي برد ، غذا مي داد و روانه خانه خويش مي
كرد و هميشه كوشش داشت كه پدر و مادرش را تا نهايت رضايت از خود خوشحال كند . گاهي
پدر پير و نابينايش را بر دوش مي كرد و از خانه بيرون مي برد و سعي مي كرد،كه يك
بار پدر را ناراحت نكند كه مورد خشم خدا قرار گيرد . رفتاري داشت در منزل و خارج
از منزل كه مورد توجه مردم بود و از وي عبرت مي گرفتند . شهيد پوررنگ در سن 15
سالگي به شغل كارگري پرداخت زيرا روايات زيادي از معصومان است كه در مورد كار و
كارگر تأكيد مي كردند .تا اينكه شغل
چانه گيري در نانوائي را ياد گرفت و توانست از اين راه زندگي خود و پدر و مادر پير
و خواهران كوچكش را اداره كند . شهيد پوررنگ در سن 18 سالگي وقت خدمت مقدس سربازي با
داشتن تعداد زيادي خواهر صغير و پدر و مادر نابينا مجبور شد كه سربازي را به تأخير
بيندازد .تااينكه بتواند
از شغل كارگري جهت معاش خانواده خودشان را نجات دهد . شهيد پوررنگ در مورخه 65/4/5
عازم پادگان آموزشي لولان بارزان و آذربايجان غربي شد
. مدت 75 روز در آن پادگان آموزش ديد و بعد از دوران آموزشي آنها را تقسيم بندي
كردند و به كردستان افتاد و همراه ديگر عزيزان رزمنده در بوجود آمدن پيروزي انقلاب
اسلامي تلاش فراوان مي كرد . شهيد پوررنگ در منطقه جنگي فعاليتهاي بسيار عجيبي از
خود نشان مي داد كه بارها مورد تشويق فرمانده گردان خود قرار گرفت .شهيد بزرگ در
سنگر و در منطقه جنگي برادران همسنگر را به دين دعوت مي كرد كه اي برادران مبادا
خداي ناكرده يك لحظه غفلت بورزيد شماها در اين مكان مقدس فقط و فقط براي خدا آمده
ايد و بايد في سبيل الله كار كنيد . در هنگام نماز دعا براي امام يادتان نرود .
شهيد پوررنگ در سنگر و در گردان رفتاري اسلامي داشت كه گويي شهادت بر روي پيشاني
خود نوشته بود و در منطقه آرپي چي زن بود هميشه آماده بود و در هنگام نگهباني طوري
نگهباني مي داد كه گويي اصلاً نگهبان نبود . تا اينكه در منطقه از ايشان دعوت
كردند كه در نانوايي سپاه پاسداران انجام وظيفه كند . وي درخواست ايشان را پذيرفت
و در نانوايي سپاه به كار مشغول شد . چند مدتي آنجا بود و بعداً بيرون آمد زيرا مي
گفت : كه تعداد زيادي از برادران رزمنده در مناطق مختلف كشور در زير رگبار گلوله
ها هستند و من آسايش خود را نمي خواهم بايد به سوي آنها بروم تا شايد بتوانم خدمت
كوچكي به مردم ميهن بكنم . شهيد پوررنگ در عمليات نصر شش شركت داشت تا اينكه مجروح
شد . تعداد زيادي از جمع دشمن را به هلاكت رساند و براثر تركش خمپاره از طرف چپ
مجروح شد و چشم خود را از دست داد و بوسيله هواپيما به بيمارستاني در شيراز منتقل
شد و در حال بستري جان خود را نثار دين اسلام كرد
.
روحش شاد و راهش
پررهرو باد .
منبع : بنیاد شهید وامور ایثارگران استان کهگیلویه وبویراحمد