حساب آخرتش را كرده بود
به گزارش نوید شاهد کهگیلویه وبویراحمد، شهید خداكرم پناهي سال 1346در خانوادهاي محروم و مذهبي به دنيا آمد. بله تولد و انتظار به دنيا آمدن اين شهيد از همان اوایل عادي و مثل سايرين معمولي نبود.
طفولیت
پدر شهيد فردي متدين وهميشه با قرآن و عبادات سروكار داشت و مادر شهيد كه سالها بعد از تشكيل زندگي در آرزوي فرزندی بودند در اين مدت طول آرزو و انتظار 4 دختر و 2 پسر را در همان چند روز تولدشان از دست مي دادند و چه دردناك بود 6 فرزند و همين طور انتظار.
هم والدين و هم فاميل در انتظار بودند و روزي از روزها در روستا در بين اهالي كه همه مشتاق فرزندی براي شيرزاد پناهي (پدرشهید)بودند آن روز فرا رسيد و خبر تولد اين شهيد در روستا پيچيد و براي پدر و مادر و اقوام دنياي خوشحالي و نشاط را به ارمغان آورد .
شهید را با اين آرزوي دير و دراز ، خيلي مورد محبت قرار می دادند. با شور اشتياق به مدرسه فرستادند و هيچ كار سخت و طاقت فرسايي به او تحول نمي شد.
تحصیلات
دوران ابتدائي در مدرسه سرآب تاوه بيابان و اول راهنمائي تا دوم راهنمائي در مدرسه راهنمائي مزگاه درس خواند . علاقه زيادي به فاميل داشت و بيشتر اوقات خود را در بين فاميل و سركشي به آنها صرف مي كرد.هميشه در داد وستد و زندگي و صحبت با پدر و مادر درمورد حق و عدالت و گذشت صحبت مي كرد.
با اينكه سني از او نمي گذشت ولی حساب آخرتش را كرده بود بعد از سوم راهنمائي اول نظري رشته ساختمان را در ياسوج گذراند.
علاقه به جبهه
با شور و علاقه فراوان در بسيج ثبت نام کرد ودورة آموزشي را در ياسوج و شيراز گذراند. بعد از دوره آموزشي در اسفند ماه سال 63 به جبهه جنوب اعزام ودر عمليات بدر شركت نمود ، پس از پايان عمليات بدر با چند روز مرخصي به منزل آمد در اين بازگشت بسيار خوشحال به نظر مي رسيد و از فتوحات رزمندگان و معجزات خداي بزرگ و ايثار و از خود گذشتگي در صحنه ها بسيار سخن داشت .
از خودشناسي روي پاي خود نمي ايستاد . در طول مدت مرخصی امتحان اول نظري خود را تمام كرد و پس از پايان امتحان باز با شور و اشتياق به جبهه رفت. بعد از مدتي معلوم شد در كردستان است.
بعد از چند روزي طي نامه دلداري به پدر و مادر و اظهار اينكه تا كربلا بايد رفت به پدر و مادر اطلاع داد .
در اين مدت كه در كردستان بود به مرخصي نرفت و نامه نوشته بود كه 15 روز ديگر به مرخصی می آید و ناراحتي نداشته باشيد. طولي نكشيد كه دوستانش آمدند، يكي از آنها زخمي بود و پدر و مادر را در شك و نگراني انداخت.
شهادت
سرانجام در 5تیر ماه سال 64 به آرزوی دیرینه خود رسید دوستانش ازشهادت وي اطلاع داشتند و شاهد شهادتش بودند، همسايه ها اطلاع داشتند اما پدر و مادر بي اطلاع تا اينكه جسدش به ياسوج و در صحبگاه روز 14تیرماه خبر شهادت وي به پدر و مادرش داده شد و در قبرستان شهداي سر آب تابه به خاك سپرده شد .
آخرين ديدار با پدر ومادر همان روز اعزام به جبهه كردستان بود همسنگران وي در كردستان طي نامه اي به امضاي 32 نفر اخلاص و تقواي و عبادت و شجاعت وي را به خانواده و اهالي سرآب تابه نوشتند.
یادداشت های شهید
شهيد طبق دفتر خاطراتش علاقه زيادي به امام حسين و هدف امام و ياران امام و تأثير امام در روحيه حرّ و بازگشت و مغفرت حرّ و عذرخواهي حرّ ازامام حسین نوشته است كه حاكي از مهر وعلاقه و دوستي با خاندان اهل بيت و نبوت بوده و بارها اظهار داشته ما بايد راه امام را طي كنيم .
شهيد در دفترچه خاطراتش جبهه رفتن را يك وظيفه شرعي و تكليف الهي براي خود قيد كرده بود و اطاعت از امام را امري واجب می دانست .
شهيد در جاي ديگر دفتر خاطراتش هدف از مدرسه و تحصيل را نقل كرده و يادگيري علم را به فرموده پيامبرش حضرت محمد (ص) "حتي دورترين نقاط عالم براي علم به قلم آورده و يادآورشده كه مدرسه رفتن بدون تربيت و علم بي فايده است." و يادآور شده در مرحله اول براي علم ومعرفت ، آگاهي و هدف و آداب اسلام به مدرسه بايد رفت و ما نبايد مدرسه را براي رفع تكليف و فريب پدر و مادر انتخاب كنيم بايد بعد از پايان علم به خدمت محرومان پرداخت.
منبع : بنیاد شهید وامور ایثارگران استان کهگیلویه وبویراحمد