نوید شاهد - همرزم شهید "فرامرز خنياب پور" خاطره ای را از ایشان نقل می کند که بیانگر دعاهای این شهید بزرگوار برای رسیدن به شهادت است. نوید شاهد خوزستان شما را به مطالعه بخشی از خاطرات دعوت می‌کند.

به گزارش نوید شاهد خوزستان، شهید فرامرز خنياب پور، نهم تير 1338، در روستاي چهلك نار از توابع شهرستان بهبهان به دنيا آمد. پدرش علي (فوت 1346 ) كشاورز بود و مادرش فاطمه نام داشت. تا دوم متوسطه درس خواند. سال 1362 ازدواج كرد. به عنوان پاسدار در جبهه حضور يافت. ششم آذر1366، با سمت جانشين فرمانده گروهان در ماووت عراق بر اثر اصابت تركش به شهادت رسيد. پیکر وي را در گلزار شهداي زادگاهش به خاك سپردند.

متن خاطره:

چند روز بعد از عملیات نصر ۸ در تپه گرده رش (غرب کشور) مستقر بودیم؛ در غروب دل انگیز یکی از روزهای باصفای جبهه و نوای ملکوتی اذان در خط طنین انداز بود، اذانی که از آن بوی صداقت، عشق و شهادت به مشام می رسید.

جمعی از رزمندگان برای اقامه نماز جماعت در سنگر اجتماع کردند و به نماز مشغول شدند. نماز مغرب را تمام کرده بودیم که مسئول تسلیحات گردان همراه با قاطر حامل مهمات آمد. سرویس بین دو نماز سریعاً اقدام به تخلیه مهمات بود. آنچه در آن میان جلب توجه می‌کرد، دعاهای «فرامرز خنياب پور» بود و دعای او خطاب به بی بی دو عالم حضرت فاطمه زهرا(س) که از ایشان تقاضای ختم به خیر کردن عاقبت خود را داشت و این که شهادت را نصیبش گرداند.

خودم را به او نزدیک تا دعاهایش را واضح تر بشنوم. نگاهی به من انداخت گفت: «از بی بی دو عالم حضرت فاطمه زهرا(س) خواستم شفاعتم را کند...»

خواستم حال و هوایش را عوض کنم، دستم را به روی شانه اش گذاشتم و با لبخندی به او گفتم: «چهره ات نورانی شده همین روزها شهید می شوی» و خندیدم...

اما فرامرز فقط نگاهم کرد انگار در عالمی دیگر سیر می کرد، زیر لب گفت: «من خواب دیدم حتما شهید می شوم...»

دستش را به روی زانو گذاشت و "یاعلی" گفت و به جمع ما پیوست تا در تخلیه مهمات کمک کند. اما در همان ابتدای کار که داشت مهمات را به زاغه می‌برد، خمپاره ۱۲۰ میلی متری دشمن فضای آسمان را شکافت و در کنار زاغه به زمین خورد.

عجیب بود که او با اینکه داخل سنگر قرار داشت، از ناحیه شکم مورد اصابت ترکش قرار گرفت و به شدت مجروح شد و ولی رزمندگان دیگر که بیرون از سنگر بودند آسیبی ندیدند!

با توجه به وضعیت حاد آن عزیز و موقعیت کوهستانی منطقه، انتقال او به عقب ممکن نبود و سرانجام آن گل رعنا به دلیل خونریزی زیاد پر پر شد. در واقع فاصله بین دعاهای او و شهادتش کمتر از یک ساعت نبود! او رفت که به مادر پهلو شکسته اش زهرای مرضیه(س) بپیوندد و تا قیام قیامت عزادار آل علی(ع) باشد.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده