مروری بر وصیتنامه شهید حکیمی در سالروز شهادتش
شهید «عبدالرضا حکیمی» در وصیت نامه خود خطاب به مردم سفارش کرده است: طالب روزی حلال باشید که یک لقمه روزی حرام انسان را خوک صفت میکند و اطمینان داشته باشید که روزی دهنده خداست اگر خواست به ما روزی میدهد و اگر نخواست آن را قطع میکند فقط به اندازه نیاز خویش از دنیا برای خود بگیرید و زیاد ان را برای دیگران بخواهیم...»
کد خبر: ۵۸۰۳۳۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۲۹
شهید «سید اسماعیل حسینی» در وصیت نامه خود میگوید: «به والدین خود احسان کنید که موجب آسان شدن مرگ و فراوانی روزی میشود.»
کد خبر: ۵۷۷۷۳۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۱۸
اسامی برگزیدگان مسابقه کتابخوانی « روزی خواهم آمد» که به مناسبت سالروز بازگشت آزادگان سرافراز به وطن برگزار شده بود، اعلام شد.
کد خبر: ۵۷۴۷۸۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۰۷
تلخترین خاطره آزاده «مجید بابایی»
مجید بابابی، آزاده قایمشهری در بیان خاطرات خود به مناسبت روز گرامیداشت بازگشت آزادگان به میهن اسلامی، گفت: خاطره تلخی که هیچ وقت از ذهن من خارج نمیشود، شهادت ۷۰ نفر از رزمندگان با لب تشنه در اردوگاه العماره عراق است.
کد خبر: ۵۷۳۹۷۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۲۳
مسابقه کتابخوانی
به مناسبت سالروز بازگشت آزادگان سرافراز به وطن، مسابقه کتابخوانی « روزی خواهم آمد» برگزار میگردد.
کد خبر: ۵۷۳۳۹۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۱۶
شهید «محمد، ولی یونسی» در وصیت نامه خود میگوید: «برای کسب روزی حلال تلاش کنید؛ چرا که تلاش برای کسب روزی حلال با جهاد در راه خدا برابر است و موجب آمرزش گناهان میشود.»
کد خبر: ۵۶۳۴۱۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۱/۱۸
شهید «سیدعیسی انفرادی کناری» در وصیت نامه خود میگوید: «برای کسب روزی حلال تلاش کنید که با جهاد در راه خداوند برابر است.»
کد خبر: ۵۵۸۹۳۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۸/۰۷
شهید «احمد کاکوئی» در وصیت نامه خود میگوید: «به شما عزیزان توصیه میکنم برای کسب روزی حلال تلاش کنید؛ چراکه تلاش برای روزی حلال با جهاد در راه خدا برابر است.»
کد خبر: ۵۵۷۸۱۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۶/۲۷
آیین رونمایی از کتاب دفاع مقدس «عند ما کبرت، روزی که بزرگ شدم» در سمنان برگزار شد.
کد خبر: ۵۴۹۲۲۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۲۵
مادر شهید «حمیدرضا امیدی» در خاطراتی از توجه فرزندش به روزی حلال گفت: «وقتی میرفت کارخانه، کارگران زودتر از کار دست میکشیدند و میگفتند حمید زود بیا، میخواهیم برویم. میگفت من هنوز وقتم تمام نشده این نانی که میخواهم بخورم درست نیست.»
کد خبر: ۵۴۷۴۷۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۰۵
کتاب « روزی که شهر زانو زد» به قلم محمدرضا ملکی، داستان فارسی درخصوص اشغال خرمشهر به دست دشمن بعثی در زمان جنگ تحمیلی است.
کد خبر: ۵۳۵۱۳۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۳/۰۴
پوستر؛
نهم دی ماه در تاریخ انقلاب اسلامی با عنوان روز «بصیرت» تبدیل به یوم الله و ماندگار شد. در این روز ماندگار و تاریخی ملت همیشه در صحنه ایران اسلامی، حماسه ای دیگر آفرید و دشمنان خدا و دینش را مأیوس و ناامید ساخت و قلب امام زمان (عج) و نائب بر حقش حضرت آیت الله العظمی خامنه ای(دامت برکاته) را شاد کرد.
کد خبر: ۵۲۴۹۶۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۰/۰۸
کتاب « روزی خواهم خفت؛ برای همیشه» در برگیرنده روایت زندگی و خاطرات، از حماسه دلاوری شهید «آیت الله محمد رضا صدوقی» است که در اوایل انقلاب جمهوری اسلامی آزادانه مقاومت میکند و به شهادت می رسد. در ادامه قسمت هایی از متن کتاب را می خوانید.
کد خبر: ۵۲۴۱۷۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۹/۲۹
« روزی خواهم خفت؛ برای همیشه» عنوان اثری از شمسی خسروی از مجموعه «قهرمانان انقلاب» است که در سالروز شهادت شهید آیت الله محمد صدوقی به علاقهمندان کتاب معرفی میشود.
کد خبر: ۴۵۸۶۴۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۱۲
معرفی کتاب؛
« روزی که شهید شدم» به کوشش «ابوالقاسم وردیانی» تالیف شده است و در 184 صفحه به زندگی جانباز شهید «حسین حسنزاده نمین» پرداخته است. این کتاب از نوجوانی حسنزاده نمین در آغاز جنگ تحمیلی شروع شده و تا شهادت وی در تاریخ 1396 ادامه پیدا میکند.
کد خبر: ۴۵۳۸۶۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۲/۱۴
کتاب « روزی که شهید شدم» شرح زندگینامه داستانی جانباز شهید دکتر حسین حسنزاده نمین رونمایی میشود.
کد خبر: ۴۵۰۶۸۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۲/۱۸
گذری بر زندگینامه «شهید عمر هيبتي»
«شهید عمر هيبتي» با آغاز انقلاب اسلامي و حمايت از نهضت امام خميني(ره) به عضويت بسيج مستضعفين درآمد و در درگیری با عناصر ضد انقلاب به خیل مشتاقان حقیقی حق ملحق گشت و آسمانی شد.
کد خبر: ۴۴۵۴۲۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۰۸
خاطره
خلاصه در شهر راهپیمایی و تظاهرات را دیده بود. وقتی برگشت چنان تحت تأثیر قرار گرفته بود که می گفت : کاش من هر روز به تظاهرات می رفتم...
کد خبر: ۴۴۴۹۹۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۰۳
مردی که تا نجابت باران رسیده بود / مردی که نام کوچکش آری «حمید» بود
کد خبر: ۴۴۴۶۱۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۲۴
بُرشی از کتاب «سلام بر ابراهیم»؛
در بخشی از کتاب «سلام بر ابراهیم» آمده است: «تو كوچه راه میرفتم، ديدم يه پيرزن كلی وسایل خريده، نمیدونه چيكار كنه و چطوری بره خونه. من هم رفتم كمک كردم. وسايلش را تا منزلش بردم. پيرزن هم كلی تشكر كرد و یک سكه پنج ريالی به من داد. نمیخواستم قبول كنم، ولی خيلی اصرار كرد. من هم مطمئن بودم اين پول حلاله، چون براش زحمت كشيده بودم.»
کد خبر: ۴۳۳۵۷۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۵/۰۱