نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خوزستان
حکایت پری حروسی از رنج های خونین شهر؛
نوید شاهد - «یک روز فراموش نشدنی، روزی که بعد از 575 روز تصرف شهرم آزاد شد، وقتی خبر را از رادیو شنیدم تمامی وجودم شوق بود و شور.... اما نگران بودم و ناراحت! ناراحت از نبودن رزمنده ها و مردمی که خونشان سنگ فرش خرمشهر شده بود، خون رزمندگانی که خرمشهر را به خونین شهر مبدل کرد و چقدر جایشان خالی بود.» آنچه خواندید بخشی از سخنان «پری حورسی» اولین بانوی جانباز خرمشهر در گفتگو با نوید شاهد است، شما را به خواندن متن کامل این گفتگو دعوت می کنیم.
کد خبر: ۵۰۶۶۷۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۳/۰۲

نوید شاهد- شهید شایع هاشمی كم فروردين 1341، در روستاي مويلجه از توابع شهرستان اهواز متولد و سي و يكم ارديبهشت 1361، در شلمچه بر اثر اصابت تركش خمپاره، شهيد شد. سایت نوید شاهد خوزستان کلیپ قسمتی از زندگینامه این شهید گرانقدر را در سالروز شهادتش منتشر می کند.
کد خبر: ۵۰۶۶۷۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۳/۰۲

نوید شاهد - کتاب «خرمشهر خانه رو به آفتاب» به کوشش مرتضی سرهنگی، احد گودرزیانی و هدایت الله بهبودی به روایت خاطرات و وصیت نامه فرمانده سپاه خرمشهر «شهید عبدالرضا موسوی» می پردازد.
کد خبر: ۵۰۶۶۰۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۳/۰۱

به مناسبت سالروز آزادسازی خرمشهر:
نوید شاهد - جانباز عباس حربی در خاطره‌ای از روزهای سقوط خرمشهر می‌گوید: «ما همه می دانستیم که شهر خرمشهر سقوط کرده، چند تن از بچه های تکاور نیرو دریایی خرمشهر در کتابخانه خرمشهر نزدیک به زیر پل مستقر شده بودنند. تقریبا آخرین سنگر شهر شده بود، هنوز مشغول به تیراندازی به سمت نیروهای بعثی بودنند. در لحظات آخر راهشان بسته شد. همه دوستانشان نگران بودنند می دانستند که راه بر آنان بسته شده، به خوبی بخاطر دارم شهید سبحانی به همرا تعدادی از بچه ها شروع به تیراندازی کردند تا ذهن و نگاه عراقیها را به سمت دیگری ببرند...» متن کامل خاطره این جانباز بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۰۶۶۰۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۳/۰۱

نوید شاهد- نشست خبری رئیس اداره بنیاد شهید و امور ایثارگران شهرستان خرمشهر با موضوع تشریح برنامه های بزرگداشت سوم خرداد انجام شد.
کد خبر: ۵۰۶۵۹۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۳/۰۱

نوید شاهد- شهید"علیرضا جعفر زاده" از شهدای از شهدای هشت سال دفاع مقدس است. همرزم ایشان در خاطره‌ای می‌گوید: «در سال ۶۵ همزمان در رشته مهندسی برق دانشگاه چمران و همچنین  ورودی مهندسی نفت پذیرفته شده بود، وقتی فرمهای پذیرش را  در دانشکده نفت پر می کرد دوستی به او تبریک گفت و ایشان در پاسخش گفت:«تا صدای یک گلوله در جبهه به گوش می رسد جبهه را ترک نخواهم کرد.»»متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۰۶۵۳۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۲/۳۱

نوید شاهد-شهید "محمدرضا حقیقی" از شهدای هشت سال دفاع مقدس است. دوستش در خاطره‌ای می‌گوید: «یک روز وقتي نماز جماعت تمام شد و همه رفتند محمدرضا سر گذاشت به سجده و مدتي همان جور ماند. خشكش زده بود هرچه صبر كردم سر از سجده بر نداشت يكي از بچه ها گفت:«خيال كرديم مرده.» وقتي بلند شد صورتش غرق اشك بود از اشك او فرش مسجد خيس شده بود.»متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۰۶۵۳۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۲/۳۱

نوید شاهد - پدر شهید "مدافع حرم سید مجتبی ابوالقاسمی" در خاطره ای می گوید: «مدام با خودم می­‌گفتم: «اسمش که اسم خوبیه! سیدمجتبی! چرا خواسته سجاد صداش کنیم؟!» همان لحظه تعبیری در دلم جا خوش کرد؛ اما هیچ­‌گاه قاطعانه و مطمئن به زبان نیاوردم. با خودم گفتم: «شاید خداوند اعمال سید را به عنوان یک سجده کننده و عبادت کننده پذیرفته است و سید خوشحال از این ماجرا چنین درخواستی کرده است.» متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۰۶۵۲۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۲/۳۱

نوید شاهد- شهید "احمد زابلي" از شهدای هشت سال دفاع مقدس است. دوستش در خاطره‌ای می‌گوید: «تمام شب را در نمازخانه پادگان به با دوستش به سر بردند و با التماس از پیشگاه خداوند تقاضا نمودند تا بتواند در گروه اعزامی فردا حضور داشته باشد و شهادت و عاقبت بخیری را نصبش گرداند. صبح با دلهره و اضطراب و فراوان به خط شدند تا فرمانده گردان آخرین بازدید را نیز به عمل آورد، چون دستور داده بودند که تمام بچه های زیر پانزده ساله را برگردانند...»متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۰۶۵۱۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۲/۳۱

«پس از مدتی دیدیم که رفتن داوود به سوریه جدی شد؛ دوره‌های بازآموزی می‌رفت و از تمام این وقایع با آب و تاب بسیار برایم می‌گفت. پیش از رفتن با او خداحافظی نکردم به این دلیل که شاید از کار خود پشمان شود و بازگردد، ولی جمله زیبایی را از خودش برایم به یادگار گذاشت، او گفت: «بابا من یک روز می‌میرم و یا مریض می‌شوم و یا تصادف می‌کنم، ولی اگر روز قیامت امام حسین (ع) آمد سر راه من را گرفت گفت؛ آقای داوود تویی که حسین حسین می کردی، مداحی می کردی صدای هل من ناصر را شنیدی ولی به یاری خانواده من در عراق و شام و سوریه نرفتی؛ شما زیر دِین می روی؟» آنچه خواندید بخشی از سخنان «داریوش نریمیسا» پدر شهید «داوود نریمیسا» از شهدای مدافع حرم استان خوزستان در گفتگو با نوید شاهد است که شما را به خواندن متن کامل این گفتگو دعوت می کنیم.
کد خبر: ۵۰۶۵۱۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۲/۳۱

نوید شاهد- همرزم شهید "عبدالمهدي ضيايي فر" در خاطره ای می گوید:« با اشاره دست، چشم آغشته به خونم را نشانش دادم، ایشان چشمان خون آلودم را بوسید و گفت:«خوش به حالت، چشمانت بهشتی شد» متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۰۶۵۱۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۲/۳۱

نوید شاهد - «علی هاشمی که مطلع شده بود من به مأموریتهای سخت می روم و امکان اسارتم وجود دارد، روزی به دیدنم آمد و دستور صادر کرد که از آن به بعد من و حاج حمید اجازه نداریم بدون دستور مستقیم ایشان به مأموریت شناسایی برویم. دل علی هاشمی در این دیدار پر بود و برای اولین بار با من درد دل کرد و از اوضاع نالید. با خود گفتم:«آن قدر به هاشمی فشار آمده که با من درد دل می کند.» ادامه این خاطره از همرزم شهید"سردار علی هاشمی" را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان خوزستان بخوانید.
کد خبر: ۵۰۶۵۱۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۲/۳۱

نوید شاهد- همرزم شهید "منصور بصیری فر" در خاطره ای می گوید: «با لبخند گفتم:تو که جانمازت را به کسی نمی دادی حالا چه شده؟! سرش را به زیر انداخت گفت:شاید آخرین دیدارمان باشد نمی دانم چرا احساس میکنم در این عملیات شهید می شوم. گفتم:خوابی دیدی؟!» متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۰۶۵۱۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۲/۳۱

نوید شاهد - «پاشو اون دله ۱۷ کیلویی را پر از آب کن. منهم سهیل (جعفر) ملک زاده را می برم پیش لوله آب به هوای اینکه می خواهم از او عکس بگیرم ، تو دله ۱۷ کیلویی آب را خالی کن روی سهیل و فرار کن..» ادامه این خاطره از همرزم شهید "جعفر ملک زاده" را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان خوزستان بخوانید.
کد خبر: ۵۰۶۵۱۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۲/۳۱

نوید شاهد - «نزدیکش شدم و گفتم:سیدجان نمی ترسی این طور روی خاکریز راه می روی؟ لبخند همیشگی بر روی لبانش نشست و گفت:مگر چه می شود؟ می رویم به بهشت. ما که آرزویمان همین است. در حرفها و لبخند سید فکر می کردم که درست می گوید مگر ما برای شهادت نیامدیم. درست چند دقیقه بعد...» ادامه این خاطره از همرزم شهید " هیبت اله فرج الهی " را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان خوزستان بخوانید.
کد خبر: ۵۰۶۵۰۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۲/۳۱

نوید شاهد-به مناسبت سوم خرداد جمعی از مسئولان با حضور در گلزار شهدا خرمشهر به مقام شهدای این شهرستان ادای احترام کردند.
کد خبر: ۵۰۶۴۹۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۲/۳۰

نوید شاهد- «در عملیات آخر دوستانش از حالات عجیب او در نماز و دعای بعد از آن تعریف می کردند. طوری که برایشان مشخص بود که ایشان ماندنی نیست ؛ عملیات الی بیت المقدس که آزاد سازی خرمشهر بود، 3 مرحله داشت. در مرحله دوم ایشان روز قبل از شهادت برای تدارکات به اهواز آمدند و با توجه به زمان زیادی که عملیات طول کشید و فراغتی که برایشان پیش آمد، سری هم به منزل زدند. دیدار کوتاهی داشتیم. و بعد گفت وقت ندارم باید زود برگردم. حدود یک ساعت شد و رفت و دیگر ندیدیمش تا در معراج شهدا. » آنچه خواندید بخشی از سخنان « عبدعلی اولی پور» پدر شهید « محسن اولی پور» از شهدای استان خوزستان در گفتگو با نوید شاهد است، شما را به خواندن متن کامل این گفتگو دعوت می کنیم.
کد خبر: ۵۰۶۴۹۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۲/۳۰

به مناسبت سوم خرداد و سالروز آزاد سازی خرمشهر؛
نوید شاهد - به مناسبت سالروز آزاد سازی خرمشهر، اداره بنیاد شهید و امور ایثارگران استان خوزستان با همکاری اداره حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس خوزستان و امور فرهنگی پردیس حضرت فاطمه الزهرا(س)، مسابقه کتابخوانی با عنوان «شهرم در امان نیست» را برگزار می کنند.
کد خبر: ۵۰۶۴۲۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۲/۲۹

نوید شاهد- عبدالرحیم سعیدی راد دوست شهید "عبدالرحمان موسايي قلعه عبدالشاهي" در دفتر خاطرات خود می نویسد:« عملیات تمام شده بود و ما کوله پشتی های بچه های شهید را به واحد تعاون گردان عمار تحویل می دادیم که متوجه شدم در یکی از کوله پشتی ها باز است وقتی داخل آن را نگاه کردم چند قوطی خالی واکس یک فرچه و یک پارچه سیاه واکسی در آن بود صاحب کوله پشتی همانی بود که مدت ها به دنبالش بودم...» متن کامل خاطره این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۰۶۴۱۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۲/۲۹

نوید شاهد- « مادر به گوشه ایی از اتاق خیره شد گویی که حبیب در اتاق بود و ادامه داد:«در همان شبی که فرزندم حبیب به شهادت رسید در خواب و رویا سه بانوی بزرگوار را دیدم که آمدند و پس از احوالپرسی از من خواستند که به نماز ایستاده تا آنها به من اقتدا کنند من خجل و شرمنده شدم و از انجام این کار خودداری کردم و کوچکی خود را در برابر بزرگی آنان اظهار نمودم ولی آنان با اشاره به مقام خاصی که از طرف خداوند به من عطا شده بود اصرار بر خواندن نماز و اقتدا به من را داشتند که در وضعیتی ملتهب از خواب برخاستم.» در ادامه خاطره‌ای از مادر شهید «حبیب قصاب بلنده» را بخوانید.
کد خبر: ۵۰۶۴۱۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۲/۲۹