خاطرات شهیدان «علیرضا و محمدرضا غلامی»
قبل از شهادت علیرضا خواب دیدم که درخت نخلی در حیات داریم و آن درخت خیلی زیاد طاره کرده که از دیدنشان تعجب کردم رفتم بچه ها را صدا زدم و گفتم: بیایید ببینید که درختمان چقدر طاره کرده...»در ادامه خبر خاطرات شهیدان غلامی به روایت مادرشان را بخوانید.
کد خبر: ۵۷۵۲۴۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۱۷
قسمت دوم خاطرات شهید «محمدعلی هنرمند»
دوست شهید «محمدعلی هنرمند» نقل میکند: «گفت: اگه امکان داره، برام یه قوطی رنگ بخر! چند روز بعد که کارش داشتم، به خانه آنها رفتم. دیدم روی دیوار اتاقش نوشت: نماز بالاترین ذکر خدا و بالاترین فریادها است!»
کد خبر: ۵۷۵۲۳۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۱۷
خاطرات شفاهی والدین شهدا
مادر شهید «محمد ملایی سیرویی» میگوید: «شهید به صورت داوطلب به جبهه رفت. زمانی که میخواست به جبهه برود به او گفتم؛ پسرم هنوز زمان جبهه رفتنت نرسیده ولی او گفت؛ مادر من شهادت را میخواهم و خواستهام این است که داوطلب به جبهه بروم. حکم امام حسین(ع) در دلم نشسته است که به جبهه بروم.»
کد خبر: ۵۷۵۲۲۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۱۷
شهید در منطقه به «جعفرخان» معروف بود و به عنوان فرماندهای گرهگشا، کسی بود که در عرصه هشت سال دفاع مقدس هم نقشآفرین بود و حتی در آن دوران از دلاورمردانی بود که از اروندرود عبور کرد.
کد خبر: ۵۷۵۱۹۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۱۵
قسمت اول خاطرات شهید «محمدعلی هنرمند»
برادر شهید «محمدعلی هنرمند» نقل میکند: «آخرین اعزامش بود. موقع خداحافظی برق زیبایی در چشمانش موج میزد. گفت: این آخرین دیدار ما است. دارم میرم و دیگه برنمیگردم! همینطور هم شد.»
کد خبر: ۵۷۵۱۷۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۱۳
پدر شهید «خانعلی رشوندی»
«وقتی خبر شهادت پسرم را دادند، از هوش رفتم. بعد اینکه حالم بهبود یافت اشک از چشمانم سرازیر شد، اما از آنجایی که برای دوام و استقرار انقلاب اسلامی شهید شده بود، راضی به شهادتش بودم، چون میدانستم که در راه خدا و امام حسین(ع) رفته و عاقبتبه خیر شده است ...» آنچه میخوانید ناگفتههای پدر شهید «خانعلی رشوندی» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۷۵۱۶۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۱۳
خاطرات شفاهی همسر شهید؛
همسر شهید "غلامحسین احمدی " در خاطرات ی از نحوه آشنایی و ازدواج خود با شهید احمدی برایمان گفت و اینکه همسرش بعد از ازدواج راهی جبهه شد. همسر شهید با تربیت صحیح فرزند خود را به مدارج بالای علمی رسانید تا همانند همسرش خدمت گذار به ایران و اسلام باشد.
کد خبر: ۵۷۵۱۴۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۱۳
خاطرات شفاهی مادر شهید؛
رابعه دربندی مادر شهید رمضان ساجدی از خوش رفتار و حسن خلق فرزندش گفت: «رمضان بسیار خوش خلق بود. وقتی رفت سربازی فرماندهاش با من صحبت کرد و اجازه از من گرفت که پسرم را به خط مقدم میخواهد ببرد و رمضان اجازه شهادت را از من گرفت و رفت.»
کد خبر: ۵۷۵۱۴۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۱۳
خاطرات شفاهی مادر شهید؛
مادر شهید"رضا شیرخانی" در خاطرات ی از فرزند شهیدش گفت: «سنش کم بود و من باورم نمی شد بتواند جبهه برود. خیلی اصرار داشت شناسنامه اش را با کسی عوض کند تا بتواند به جبهه برود. در نهایت به صورت بسیجی موفق شد به جبهه برود. مدتی گمنام بود و در این مدت بر من که تنها پسرم را از دست داده بودم، خیلی سخت گذشت.»
کد خبر: ۵۷۵۱۴۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۲۲
خاطرات شفاهی مادر شهید؛
مادر شهید "حسین مزیدآبادی" در خاطرات ی از فرزند شهیدش گفت: «حسین روز عید قربان به دنیا آمد، برای همین او را حاج حسین آقا صدا میکردند. در ایام جبهه و جنگ با دستکاری شناسنامهاش به جبهه کردستان میرفت. هرگاه به مرخصی میآمد، با ذوق فتوحات جبهه را برایمان میگفت.»
کد خبر: ۵۷۵۱۴۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۲۲
خاطرات شفاهی همسر شهید؛
همسر شهید «ایرج ابرسان» در خاطرات ی از همسر شهیدش گفت: «ایرج در خانه من را عزیز صدا میکرد. بسیار مهربان بود و در همه کارهای خانه با من مشارکت داشت.»
کد خبر: ۵۷۵۱۴۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۲۴
خاطرات شفاهی والدین شهدا
مادر شهید «احمد داود آبادی» در خاطرات ی از فرزند شهیدش گفت: «احمد راه خودش را انتخاب کرده بود. روزی که میخواست راهی جبهه شود به گفته همسایگان خیلی چشم به راه بوده که ما به بدرقه او برویم و من از این بابت خیلی دلم میسوزد. ای کاش روز آخر میدیدمش!»
کد خبر: ۵۷۵۱۳۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۲۵
خاطرات شفاهی مادر شهید؛
مادر شهید "احمد اکبری" در خاطرات ی از رشادتهای کوچکترین فرزندش گفت: «دوران انقلاب بسیاری از شبها در مسجد میماند و کشیک میداد. داوطلبانه راهی جبهه شد و بعد از مدتی به عنوان راننده لودر در عملیات خیبر شرکت کرد که به شهادت رسید.»
کد خبر: ۵۷۵۱۳۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۲۴
خاطرات شفاهی مادر شهید؛
مادر شهید "ابوالفضل آهنگرانی" در خاطرات ی از بخشنده بودن فرزند شهیدش گفت: «ابوالفضل بسیار دل رحم و مهربان بود، حتی لباس تنش را به نیازمندان می بخشید.»
کد خبر: ۵۷۵۱۳۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۲۴
مادر شهید "ابوالفضل ایبک آبادی" در خاطرات ی از فرزندش گفت: «خدا را شکر که با این همه سختی که کشیدم، فرزندانم خوب تربیت شدند. ابوالفضل کودک بود که نماز شب میخواند و تمام فرائض دینی خود را به جا می آورد.»
کد خبر: ۵۷۵۱۳۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۱۷
جانباز مسعود سراجیان با سمت فرمانده دسته در جبهه های جنوب و شلمچه از خاطرات دفاع مقدس گفتند: «ما با حداقل امکانات، چهار روز در کمین بودیم و آنجا خیلی بر ما سخت میگذشت و خیلی از دوستانم شهید شدند. این خاطرات برایم شبیه یک رویا بود که باورش سخت است.»
کد خبر: ۵۷۵۱۳۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۲۵
مادر شهید «رمضانعلی وفائینژاد» نقل میکند: «گفت: برای جبهه خون میخوان! میخوام برم خون بدم! گفتم: بذار ماه رمضون تموم بشه. گفت: اینکه خونه! جون هم بخوان میدم!»
کد خبر: ۵۷۵۱۳۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۱۳
شهید «ناصر صفری اندریان» از شهدای استان آذربایجان شرقی است که خرداد ۱۳۸۷ در سلماس به درجه رفیع شهادت نایل آمد. پایگاه اطلاع رسانی نوید شاهد آلبوم تصاویر این شهید بزرگوار را برای علاقهمندان منتشر میکند.
کد خبر: ۵۷۵۰۷۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۱۱
مادر شهید «سیدمحمود صلاحی»
«وقتی برای رفتن به جبهه نزدم آمد تا اجازه بگیرد، من راضی به رفتنش بودم، چون برای رضای خدا میرفت بنابراین به پسرم گفتم برو جبهه که خدا نگهدارت باشد. از آنجایی که همه اعضای خانواده انقلابی بودند، پدرش هم مانند من راضی به رفتن فرزندش به جبهه بود و کسی مخالفتی نکرد ...» آنچه میخوانید ناگفتههای مادر شهید «سیدمحمود صلاحی» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۷۵۰۷۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۱۱
«آسمان، آبیتر» مجموعه کلیپهای مصاحبه با والدین شهدا، آزادگان و جانبازان دفاع مقدس استان یزد است. این برنامه در استودیو بنیاد شهید و امور ایثارگران با همکاری صدا و سیمای مرکز استان ضبط و پس از تدوین از شبکه استانی یزد پخش میشود. این قسمت از «آسمان، آبیتر» با پدر بزرگوار شهید «رضا حکیمی خلیل آباد» به مصاحبه پرداخته است. نوید شاهد شما را به دیدن این مصاحبه دعوت میکند.
کد خبر: ۵۷۵۰۷۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۱۱