نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات
نوید شاهد - «بعد از شهادت حسن، کسانی را در مراسم تشییع پیکرش دیدیم که همچون خواهر و برادر، داغدار حسن بودند و گریه می‌کردند. علتش را که پرسیدیم، فهمیدیم که این افراد از نظر مالی توسط حسن سر و سامان داده می‌شدند ...» ادامه این خاطره از زبان برادر شهید "حسن حسین‌پور" را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۱۵۴۱۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۶/۲۳

روایتی خواندنی از«سید بیژن موسوی» همرزم شهید «محمد طاهر صحرایی»
«سید بیژن موسوی» می گوید: « شهید نگران بود که جنگ دارد تمام می شود و به آرزویش نرسیده به او اطمینان دادم که به شهادت می رسد و همان طور هم شد.»
کد خبر: ۵۱۵۴۱۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۶/۲۳

نوید شاهد_مادر شهید«هاشم امیری»از آخرین دیدار پسرش اینگونه روایت می کند:«در حیاط خانه نشسته بودم که هاشم آمد به من گفت مادر جان من راهی جبهه هستم و در این سفر شاید برگشتی نباشد میخواهم من را حلال کنی...»ادامه این مصاحبه را در متن خبر بشنوید.
کد خبر: ۵۱۵۴۱۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۶/۲۳

روایتی از همرزم شهید " عزت الله فتاحیان"؛
نوید شاهد- همرزم شهید " عزت الله فتاحیان"می گوید: « شهید شال سیاهی را در آخرین عملیاتش به کمر بسته بود که بعد از شهادتش با آن کفن شود شال را از گرفتم به خیال اینکه جلوی شهادتش را می گیرم اما او رفت و ما ماندیم و این شال برایم یک عمر حسرت شد.»
کد خبر: ۵۱۵۳۷۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۶/۲۲

نوید شاهد - بتول مهرعلی مادر شهید «علیرضا آخوندی» بیان می‌کند: «به همرزمانش گفته بود زمانی که به شهادت رسیدم به پدر و مادرم بگویید، علی با لبی خندان و چشمانی باز به شهادت رسید.»
کد خبر: ۵۱۵۳۶۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۶/۲۳

نوید شاهد - عشرت تاجیک مادر شهید «مهدی فرد‌آرزومندی‌عراقی» می‌گوید: «در سپاه مشغول به کار شده بود. روزی به من گفت: مادر نذر کرده‌ام اولین بار که لباس سپاه را بپوشم و حقوق سپاه را گرفتم، سفره حضرت ابوالفضل العباس(ع) پهن کنم.» در ادامه مصاحبه تصویری با پدر و مادر این شهید گرانقدر را در نوید شاهد می‌بینید.
کد خبر: ۵۱۵۳۵۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۶/۲۴

نوید شاهد - پدرم همیشه به اطرافیان سفارش می‌کرد که خود را از انقلاب اسلامی جدا ندانند و یار و یاور این انقلاب باشند و گول تبلیغات واهی ضد انقلاب را نخورد.
کد خبر: ۵۱۵۳۵۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۶/۲۲

شهید "رستم نوری" :
نوید شاهد – شهید "رستم نوری" در آذرماه 1339 در زابل متولد شد، نظامی بود، پس از رشادت‌های فراوان در شهریور 62 در منطقه شرهانی به آرزوی دیرینه‌اش رسید و به درجه شهادت نائل آمد. در ادامه قسمتی از خاطرات شهید معزز را از زبان همسرش میخوانیم.
کد خبر: ۵۱۵۳۵۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۶/۲۳

خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
نوید شاهد - عصمت پوراکبری مادر شهید «سیدجمال علایی» می‌گوید: «هر بار که می‌خواست به جبهه برود، در دلم غوغایی برپا می‌شد. سیدجلال می‌گفت: مادر نمی‌گذاری به شهادت برسم. یک روز در حال خواندن زیارت عاشورا بود که صدای گریه‌اش در خانه طنین انداز شد. به اتاقش رفتم. پرسیدم، پسرم چرا گریه میکنی؟ اتفاقی افتاده است! گفت: نه. برای جدم حسین گریه می‌کنم.» در ادامه مصاحبه تصویری با مادر این شهید گرانقدر را در نوید شاهد می‌بینید.
کد خبر: ۵۱۵۳۵۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۶/۲۲

برگی از خاطرات دفاع مقدس؛
نوید شاهد - «یک دسته گوسفند بزرگ از سینه کوه پایین می‌آمد. یک لحظه متوجه شدیم که چند نفر از اشرار در حال فرار از روستا هستند. بچه‌ها از هر طرف آن‌ها را به رگبار مسلسل بستند که ناگهان آن‌ها خودشان را به داخل گوسفندان انداختند ...» ادامه این خاطره از نویسنده و رزمنده دفاع مقدس "کامبیز فتحی‌لوشانی" را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۱۵۲۹۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۶/۲۲

نوید شاهد - برادر شهید "ابراهیم افتخاری" نقل می‌کند: «ابراهیم عاشق شهادت بود به همین دلیل نزد نزد مادرم رفت و از او خواست حلالش کند تا از این طریق جواز شهادت اش را از خانم فاطمه زهرا (س) بگیرد.» در ادامه متن کامل این خاطره شیرین را می‌خوانید.
کد خبر: ۵۱۵۲۵۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۶/۲۲

نوید شاهد - «شهید علی ضمیری» از شهدای والامقام شهرستان طرقبه و شاندیز است که زندگی آسوده خود را برای دفاع از میهن اسلامی عزیزمان ایران ترک گفت و به سوی جبهه های حق علیه باطل شتافت.
کد خبر: ۵۱۵۲۴۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۶/۲۱

نوید شاهد - مادر شهید "حسن اعتراف" نقل می‌کند: «پنج ماه بود که از پسرم خبری نبود. پدرش تمام بیمارستان‌ها را به امید خبری از او جستجو کرده بود. شبی به خواب من آمد و خبر بازگشتش را داد.» در ادامه متن کامل این خاطره را می‌خوانید.
کد خبر: ۵۱۵۲۲۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۶/۲۲

نوید شاهد - «در دره میان دو تپه گیر افتاده بودیم. نیرو‌های عراقی با تمام قدرت بر سرمان توپ و خمپاره می‌ریختند، از بس بچه‌ها جلویم شهید شدند، موهایم به این رنگ شد و ادامه داد که دیگر طاقت زندگی را ندارم ...» ادامه این خاطره از جانباز سرافراز "عمران ثقفی" را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۱۵۱۹۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۶/۲۱

نوید شاهد - خاطرات والدین شهدا و جانبازان 70درصد شهرستان فیروزکوه با عنوان طرح خاطره نگاری و تاریخ شفاهی در این شهرستان ثبت و ضبط می‌شود.
کد خبر: ۵۱۵۱۷۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۶/۲۰

نوید شاهد - «شهید خیراله رضوانی فر» یکم آذر ماه 1349 در قزوین به دنیا آمد. او در حالی‌که محصل بود در یکی از فعالیت های بسیج در بیست و چهارم فروردین ماه 1364در تویسرکان به شهادت رسید. پدر این شهید در روایت از تاریخ شفاهی فرزند شهیدش می گوید: «پسرم بسیجی بود. گاهی به مسجد برای نگهبانی و پاس شب می رفت. او بر اثر یک اتفاق به شهادت رسید.» روایت این پدر شهید را در ویدئو ببینید.
کد خبر: ۵۱۵۱۷۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۶/۲۱

نوید شاهد - یکی از همرزمان شهيد "هاشم اعتمادی" در خاطره ای روایت می کند: «در جریان عملیات قدس سه، گروه ما در بین نیروهای عراقی محاصره شده بود. هاشم در عقبه به شوخی گفته بود: حاج رسول الان بین عراقی هاست، دفتر و دستک نوحه خوانی اش را بیرون می آورد و برای عراقی ها حسین حسین می خواند و...» متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۱۵۱۱۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۷/۰۴

خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
نوید شاهد - مادر «شهید جواد باخرد» از شهدای دوران دفاع مقدس از پسرش روایت می کند که جواد پسر مهربانی بود. در کار کشاورزی کمک می کرد. من او را به غلامی امام حسین (ع) دادم و او هم پذیرفت.» ادامه این روایت را در ویدئو زیر بخوانید.
کد خبر: ۵۱۵۱۰۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۶/۲۱

نوید شاهد - یکی از همرزمان شهيد "هاشم اعتمادی" در خاطره ای روایت می کند: «ادریس از کردهای مبارز عراقی، پخته و جنگ دیده بود. هاشم پیشنهادش در مورد اجرای عملیات در منطقه حاج عمران را با او در میان گذاشت و...» متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۱۵۱۰۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۶/۲۷

خاطره خودنوشت شهید "نصرالله ایمانی" (46)
نوید شاهد - شهید "نصراله ایمانی" در دفتر خاطرات خود می نویسد: «رخسار زرد رنگ پهنه دشت همچون چهره معلولين بود و نسيم ملايم آن همانند آه سوزناک آن طفل يتيمی که از فراق پدر اشک های ماتم بر گونه هايش...» متن کامل خاطره خودنوشت این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۱۵۰۸۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۷/۰۲