نوید شاهد - شهيد "براتعلی کبيری" در دفتر خاطرات خود می نویسد: «...برادران گردان هم شاد و خوشحال بودند و تکبيرگويان برای ما دست تکان می دادند. خيلی شادمان بودند، زيرا که بلندترين تپه را از اشغال متجاوزان بعثی بيرون آورده بودند...» متن کامل خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۹۲۲۶۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۸/۲۴
نوید شاهد - شهيد "براتعلی کبيری" در دفتر خاطرات خود می نویسد: «...خمپاره دور و برمان می خورد و تانک های عراقی شليک می کردند و مستقيم جاده را می زدند. لحظات می گذشت و جاده هنوز باز نشده بود...» متن کامل خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۹۲۲۶۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۸/۲۳
خاطره خودنوشت شهيد "براتعلی کبيری" «1»
نوید شاهد - شهيد "براتعلی کبيری" در دفتر خاطرات خود می نویسد: «بعد از اينکه هوا نسبتا آرام شد و طوفان تمام شد، ديديم ابر سياهی سراسر آسمان را فرا گرفته و باران شروع کرد به باريدن و اول نم نم می باريد که...» متن کامل خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۹۲۲۶۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۸/۲۱
نوید شاهد - خواهر شهید "ابراهیم سلامتی" در خاطره ای از برادرش اینطور می گوید: در جریان انقلاب و زمان تظاهرات علیه رژیم شاه "علی" همراه دوستش شهید "محمد گلزاری" توسط عوامل رژیم در جزیره هرمز دستگیر شده بود. به اتفاق خانواده دنبال او می گشتیم که اطلاع دادند چند نفر از بچه های جزیره دستگیر شده اند.
کد خبر: ۴۹۲۲۲۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۸/۲۱
نوید شاهد - همرزم شهید "رضا ملکیان برمی" نقل میکند: «رضا و حسین دواندوان با هم رفتند و چند دقیقه بعد کشانکشان جوانی را داخل کانال آوردند. پسرک هفده هجده سالهای که ترکش خمپاره، فکش را بریدهبود. او تقلامیکرد تا چیزی به ما بگوید ...» نوید شاهد سمنان در سالگرد ولادت فرمانده گردان تخریب کرمانشاه، در دو بخش خاطرات ی از این شهید والامقام را منتشر میکند که توجه شما را به بخش نخست این خاطرات جلب میکنیم.
کد خبر: ۴۹۲۲۱۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۸/۲۲
نوید شاهد - شهید "علی زمانيپور " از بسیجیان شجاع و دلاور هرمزگانی در دوران دفاع مقدس است که آبانماه 1347 در روستای بیکاه از توابع شهرستان رودان متولد شد . به همین مناسبت دو خاطره از زبان برادر این شهید والامقام برای علاقه مندان منتشر می گردد.
کد خبر: ۴۹۲۱۹۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۸/۲۱
روایت پدرانه از شهید سرباز ؛
نوید شاهد - پدر شهید "محمد تابدار" از شهدای سرباز استان هرمزگان در بیان خاطرات ی از فرزندش اینطور می گوید: "محمد فرزندی صالح برای من بود ،هرموقع او را می دیدیم به یاد خدا می افتادم و اخلاق پسندیده ای داشت.
کد خبر: ۴۹۲۱۰۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۸/۲۰
روایتی از سیدالاسرای آزادگان دفاع مقدس؛
نوید شاهد - حجتالاسلام سید علیاکبر ابوترابیفرد سیدالاسرا و رهبر فکری و دینی اسرا در دوران دفاع مقدس، در کمپهای دژخیمان بعث عراق بود. کسی که با رفتار و شخصیت بزرگ خود علاوه بر اسرای ایرانی، نگهبانان بعثی را نیز تحت تاثیر خود قرار داد.
کد خبر: ۴۹۲۰۹۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۸/۲۰
خاطره ای از آزاده سرافراز «قدرت سیدی زاده»؛
نوید شاهد - قدرت سیدی زاده از آزادگان سرافراز استان ایلام است. وی که در سال 1367 در تک آخر صالح آباد که به عنوان پاسدار مسئولیت فرمانده گردان عملیاتی را بر عهده داشت که مورد اسارت دشمن قرار گرفت. از شکنجه های سخت دوران اسارت می گوید و چگونه نماز حاجت یکی از برادران آزاده در حقش برآورده شده است. نوید شاهد ایلام در ادامه مخاطبان عزیز را به مطالعه این خاطره خواندنی دعوت می کند.
کد خبر: ۴۹۲۰۸۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۸/۲۰
خاطرات شهید؛
نوید شاهد – این برادر روي مين رفته بود و حال وي خيلي وخيم بود. ولي شگفتا از حرفهاي اين برادر كه دائماً ياد خدا مي كرد و امام امت را صدا مي كرد و از استقامت و شكيبايي سخن مي گفت. در زیر خاطرات ی کوتاه از زبان شهید که در نامه هایش به خانواده اش فرستاده را میخوانیم.
کد خبر: ۴۹۲۰۸۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۸/۲۰
نوید شاهد - زمان کودکی من و مصطفی در آن زمان با بازی در محیط راه آهن، در بین واگنها و ریل راهآهن میگذشت...
کد خبر: ۴۹۲۰۷۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۸/۲۴
نوید شاهد - همرزم شهید "محمدرضا چلویان" نقل میکند: «در منطقه عینخوش، شور و شوق عجیبی داشتیم چون قرار بود عملیات شود. یکی داشت نماز میخواند و دیگری قرآن تلاوت میکرد. یکی هم در حال نوشتن وصیتنامه بود. صدای محمدرضا را شنیدیم که با خنده وارد میشد. جعبهای خرما در دست داشت و گفت ...» نوید شاهد سمنان در سالگرد شهادت، توجه شما را به خاطرات ی از این شهید والامقام جلب میکند.
کد خبر: ۴۹۱۹۹۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۸/۲۰
نوید شاهد – خاطرات دوران اسارت آزاده سرافراز احمد ذیفهم، پر از درسهای گوناگون برای اهل عبرت است؛ از نحوه گرداندن اسرا در شهر بغداد تا کتک خوردن و ... موضوعاتی که مرور آنها در پرسش و پاسخ با این آزاده ایثارگر که از دوم مهر ماه 1359بیش از 8 سال در زندانهای رژیم بعثی بوده و جزو اولین آزادگان کشورمان است، در این روزها که کشورمان درگیر جنگ تمام عیار دیگری از نوع فرهنگی و اقتصادی است، خالی از لطف نیست و باردیگر به ما یادآوری می کند که : "والعاقبه للمتقین"
کد خبر: ۴۹۱۹۸۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۸/۱۹
نوید شاهد - «فرمانده اردوگاه عصبانی شد و فریاد زد: اسرای ما که در ایران همه آخوند شدهاند و به درد ما نمیخورند، بلایی به سر شما میآوریم که اگر سالم هم به ایران رفتید به هیچ دردی نخورید ...» ادامه این خاطره از زبان همبند سید آزادگان، شهید حجتالاسلاموالمسلمین "سیدعلیاکبر ابوترابیفرد" را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۴۹۱۹۵۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۸/۱۹
در روایت از شهید کاویانی مطرح میشود؛
نوید شاهد - شهید «مجتبی کاویانی از شهدای دوران دفاع مقدس است. نوید شاهد البرز در سالگرد شهاتش گذری بر سیره و خاطره این شهید دارد. در بخشی از این خاطرات آمده است:... دایی رو به خواهرش گفت: فردا مرا درون یک جعبه بهاشتهارد میآورند!» همان شهر خبر بازگشت استخوانهای او را به ما دادند.
کد خبر: ۴۹۱۹۴۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۸/۱۸
خاطره همرزم شهید ناصر حبیب زاده؛
نوید شاهد – چند روزی به شهادت ناصر مانده بود که انگار از شهادت خودش آگاهی داشت و در سنگر به ما گفت، من خواهم رفت، وقتی رفتم، به من «شهید» بگویید. در ادامه خاطره همرزم شهید را در نامه ای به برادر شهید می خوانیم.
کد خبر: ۴۹۱۹۳۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۸/۱۸
نوید شاهد - شهید "حسین حسین زاده " از شهدای سرباز هرمزگانی در دوران دفاع مقدس است که پانزدهم آبانماه 1347 در شهرستان بندرعباس متولد شد. به همین مناسبت یک خاطره از زبان مادر این شهید والامقام برای علاقه مندان منتشر می گردد.
کد خبر: ۴۹۱۹۲۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۸/۱۸
روایتی کوتاه از "فرصت دارابی" از پرستاران دوران هشت سال دفاع مقدس؛
نوید شاهد - "فرصت دارابی" از پرستاران دوران هشت سال دفاع مقدس می گوید: «صدای هواپیماها هر لحظه بلندتر می شد این علامت حمله ای وحشتناک بود. من بوی سیر و قورمه سبزی را به وضوح احساس می کردم، آری بمبهای شیمیایی بودند. هرکس نفس میکشید در عرض چند ثانیه به زمین می افتاد.»
کد خبر: ۴۹۱۹۱۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۸/۱۸
نوید شاهد - چند قدمی نرفته بودم که کابل یکی از سربازها، دور سر و پیشانیام پیچید. لحظهای دنیا ایستاد. خون توی تنم درجا زد و بالا نیامد. پخش زمین شدم. ویران و خسته از حال رفتم. نفهمیدم چقدر گذشت.
کد خبر: ۴۹۱۹۰۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۸/۱۸
خاطراتی پیرامون سردار شهید "انوشیروان رضایی فاضل":
نوید شاهد _ يک روز عکسي از فاضل ديدم که با عدهای از جوانان در حال درو گندم بود. وقتي جويا شدم متوجه شدم او گروهي از بچههای جهاد و بسيج را سازماندهي کرده بود تا در فصل برداشت محصول گندم و جو به کمک مردم ضعيف و رزمندگان بشتابند و محصولات آنها را جمعآوری کنند.
اين عمل بيشتر باعث پشتگرمی رزمندگاني میشد که در جبهه به سر میبردند.
کد خبر: ۴۹۱۹۰۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۸/۱۸