نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات
معرفی کتاب؛
کتاب " یک جرعه باران" بر اساس مجموعه ای از خاطرات شهدای استان کرمانشاه می باشد و با حمایت بنیاد شهید و امور ایثارگران استان کرمانشاه منتشر شده است.
کد خبر: ۴۷۳۶۰۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۲۰

ما تا مدتها جرأت نداشتیم در را باز کنیم، پس از انتقال اعلامیه‌ها و جاسازی و استتار آنها، رفتم و در را باز کردم. دیدم پسر مستاجرمان...آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات شیرین و خواندنی مبارز انقلابی «سید مرتضی نبوی» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۴۷۳۵۷۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۱۹

«چند بار رفت وسط آتش تنور نشست و سالم بیرون آمد. آتش تنور را هم به جای چوب، با دست به هم می زد. مادر با تعجب گفت: حسین جان چرا اینجوری می کنی؟ یه وقت می سوزی، گفت: ببین مادر جان من سالمم و نسوختم، مگه ندیدی که رفتم توی آتش؟ اینقدر آتش، آتش نکن مادر! از صبح تا حالا گریه کردی و گفتی من رفتم توی آتش، امشب اومدم به شما بگم که در آتش نیستم. همانطور که خدا حضرت ابراهیم را از آتش نجات داد، ما هم نجات یافته هستیم.» آنچه خواندید گزیده ای از خاطرات مادر شهید "حسین خانی" است که نوید شاهد شما رابه خواندن بخشی از این خاطرات دعوت می کند.
کد خبر: ۴۷۳۵۴۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۱۹

یکی از همرزمان شهید" فخر الدین گودینی " روایت می کند: ((در عملیات کربلای یک خدمه های یکی از توپ های ضد هوایی مورد هدف هواپیماهای دشمن قرار گرفت و چهار تن از عزیزان رزمنده به شهادت رسیدند شهید با جاری شدن قطرات اشک از چشمش بر گرد و غبار سر و صورت شهدا بوسه می زد لحظه ای که هیچگاه فراموش نمی شود.))
کد خبر: ۴۷۳۵۰۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۱۹

مادر شهید مفقودالجسد " محمدابراهیم صندوقدار" در خاطرات خود چنین نقل می کند:«شرطش را به مادر و عروس خانم گفته بود، ما گفته اش را جدی نگرفتیم. اما همسرش خیلی جدی شرطش را پذیرفته بود. به ایشان گفته بود: من یک آدم معمولی نیستم که مثل خیلی از مردها ازدواج کنم، بچه دار بشم و به پیری برسم.» نوید شاهد شما را به مطالعه خاطرات ی از این شهید گرانقدر دعوت می کند.
کد خبر: ۴۷۳۴۹۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۱۹

شهید "صابر رستمی " در یکی از یادداشت های به یادماندنی خود نوشته است:(( ترکش خورده بودم مرا به بیمارستان نیروی هوایی منتقل کردندبعد از یک دوره درمان به زیارت امام رضا ( ع ) رفتم اما باید بعد از بازگشت دوباره عمل می کردم تا اینکه دکتر به من گفت برو با خانواده ات دیدار کن عمل سختی داری که من خندیدم و گفتم دکتر مرا از مرگ نترسان.))
کد خبر: ۴۷۳۴۸۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۱۹

خواهر شهید "حمید کاویانی" روایت می کند: مادرم سال 1366 به مکه رفته بود همان سالی که در عربستان کشتار حجاج اتفاق افتاده بود من خیلی پریشان حال بودم اما شهید به سعه صدر به من می گفت به خدا توکل کن خداوند هر چه بخواهد همان می شود.
کد خبر: ۴۷۳۳۸۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۱۷

مادر شهید "نجفعلی معینیان" نقل می کند:« روبرویم نشست.سرش را پایین انداخته بود و نگاهم می کرد.پرسیدم:چیزی می خواهی؟گفت:فردا عازمم.گفتم:این که ماتم گرفتن نداره.با التماس گفت:مامان! راضی هستی من در راه خدا شهید بشم؟گفتم:این چه حرفیه؟ اگر فکر من نیستی، فکر پدر و خواهرت رو بکن.گفت:مطمئنم خداوند کمک می کنه تا صبر و تحمل پدر زیاد بشه.رضایتم را گرفت و رفت.خیلی طول نکشید که خبر شهادتش را برای ما آوردند.» نوید شاهد سمنان در دو بخش خاطرات ی از این شهید بزرگوار را برای علاقمندان منتشر می کند که توجه شما را به بخش دوم این خاطرات دعوت می کنیم.
کد خبر: ۴۷۳۳۶۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۱۷

نیروهای ساواک به منزل حمله کردند، در خانه را شکستند، چند تا از فرش‌های خانه را برده بودند و چند تا هم آتش زدند ولی جرات نکرده بودند... ادامه این خاطره از سید آزادگان شهید «حجت‌الاسلام‌والمسلمین سیدعلی‌اکبر ابوترابی‌فرد» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۴۷۳۳۳۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۱۶

مادر شهید "نجفعلی معینیان" نقل می کند: « در کلاس سوم ابتدایی درس می خواند. یک روز دوان دوان به خانه آمد. وقتی صدایم زد، گفتم:خوش خبر باشی! گفت:امروز داشتم یک گوشه نماز می خوندم. وقتی نمازم تموم شد، مدیر که گوشه ای ایستاده بود، جلو آمد و گفت: آفرین به تو! از فردا تو رو به عنوان امام جماعت مدرسه انتخاب می کنم.» نوید شاهد سمنان در دو بخش خاطرات ی از این شهید بزرگوار را برای علاقمندان منتشر می کند که توجه شما را به بخش نخست این خاطرات دعوت می کنیم.
کد خبر: ۴۷۳۲۹۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۱۶

لباس‌هایم را درآوردند و مرا به تخت فنری که هیچ چیز روی آن نبود، بستند و یک پریموس زیرتخت گذاشتند و آن را روشن کردند... آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات مبارز انقلابی «سید احمد نصری» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۴۷۳۲۴۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۱۵

بنیاد شهید و امور ایثارگران استان کرمان مجموعه پوسترهای سردار مقاومت، حاوی خاطرات ی از سپهبد شهید «حاج قاسم سلیمانی» را منتشر کرده است.
کد خبر: ۴۷۳۲۳۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۱۵

شهید "سيد حسن شاهچراغي" نهم بهمن 1331 در شهرستان دامغان به دنيا آمد.تا پايان سطح خارج در حوزه علميه درس خواند. ازدواج کرد و صاحب دو پسر شد. روحاني و نماينده مجلس شوراي اسلامي بود. مدتي به عنوان سرپرست مؤسسه كيهان فعاليت كرد. او يكم اسفند 1364 در بمباران هوایی اهواز هنگام بازديد از مناطق جنگي بر اثر حمله جنگنده ‏های عراقی شهید شد. پيكر وي را در گلزار شهداي زادگاهش به خاك سپردند. نوید شاهد سمنان گزیده ای از خاطرات این شهید والامقام را برای علاقمندان منتشر می کند که در قالب پوستر ارائه شده است.
کد خبر: ۴۷۳۱۹۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۱۵

همرزم شهید "علی اصغر اسماعیلی" در خاطره ای از این شهید بزرگوار چنین بیان می کند : « در آن زمان چون نيروهاي انقلابي کم بودند و بعضي از مردم از ترس رژيم شاهنشاهي از خانه ها بيرون نمي آمدند، دست خالي بودند و هيچگونه سلاح گرمي در اختيار نداشتند، مقابله با ماموران شاه و ايستادگي در برابر آنها کار سختي بود، به همين خاطر ما چند نفر، از جمله شهيد علي اصغر اسماعيلي و تعداد اندکي از مردم،براي جلوگيري و مقابله با نيروهاي شاه به سمت آشخانه حرکت کردیم! »
کد خبر: ۴۷۳۱۸۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۱۵

پوست کف پاهایم را شکافتند و تمام خون‌مردگی‌ها و حتی گوشت‌های پا را که بر اثر شدت ضربات فاسد و سیاه و به اصطلاح خود آنان چند طبقه شده بودن، کنده و خارج کردند... ادامه این خاطره از مرحوم آزاده و جانباز «محمدحسین خاکساران» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۴۷۳۱۴۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۱۴

کد خبر: ۴۷۳۱۱۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۱۴

کد خبر: ۴۷۳۱۱۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۱۴

کد خبر: ۴۷۳۱۱۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۱۴

کد خبر: ۴۷۳۱۱۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۱۴

كتاب « خاطرات پرتقالى» روايت طنز آميزى از خاطرات شيرين رزمندگان مازندرانى در دفاع مقدس است كه با قلم شيواى «جواد صحرايى» به تحرير در آمده و توسط انتشارات «سوره مهر» در سال 1390 به چاپ رسيده است.
کد خبر: ۴۷۳۰۹۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۱۴