نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات
برگرفته از خاطرات رزمندگان بوشهری دفاع مقدس؛
«در آن لحظه پر از اضطراب، شهید علیرضا ماهینی مدام از ما میخواست ذکر بخوانیم و خصوصاً آیــه هشت سوره یس را قرائت کنیم. آیه ای که بعداً در تمامی سالهای جبهه ورد زبان بچه‌های رزمنده بخصوص بچه‌های گروه شناسایی بود ...» ادامه این خاطره را در متن خبر بخوانید.
کد خبر: ۵۶۰۶۳۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۱۹

«همزمان یک نفر گفت یک، دو، سه و آن‌ها پا‌های خود را به زمین می‌کوبیدند و می‌گفتند الله. همین پا کوبیدن‌ها، عراقی‌ها را به این فکر فرو برده بود که اسرا در حال حفر تونل هستند ...» ادامه این خاطره را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۶۰۶۲۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۱۹

قسمت دوم خاطرات دانشجوی شهید «یدالله جدیدی»
برادر شهید «یدالله جدیدی» نقل می‌کند: «برای دوستش نامه نوشتیم: اگر از یدالله خبر دارید به ما بگویید! مدتی بعد، نامه‌اش رسید. نوشته بود: شما دلتان را کنار دل حضرت علی (ع) و پیامبر (ص) بگذارید که مزار حضرت زهرا (س) نامعلوم است.»
کد خبر: ۵۶۰۵۸۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۱۸

گفتگوی تصویری با جانباز کرمانشاهی «علی قنبری»
جانباز کرمانشاهی «علی قنبری» می گوید: در عملیات هایی نظیر؛ فاو، مجنون، بازی دراز و شاخ شمیران حضور داشتم یک روز در حین عملیات با یکی از رزمندگان وارد یک گندم زار شدیم که مین کار گذاشته بودند هر دو روی مین رفتیم من مجروح و دوستم شهید شد هر مسلمانی وظیفه دارد از آب و خاک و دین خود حفاظت کند و من نیز تا آخرین قطره خونم مقابل متجاوزان می ایستم.
کد خبر: ۵۶۰۵۷۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۱۸

همرزم شهید «ابراهیم نارویی» نقل می کند: ابراهیم درحالیکه ساک لباس‌هایش را در یک دست و برگه ی مرخصی اش را در دست دیگرش داشت و منتظر حرکت خودرو جیپی بود که از پاسگاه به سمت اهواز حرکت می کرد تا راهی زاهدان و دیدار خانواده اش شود، متوجه شد که دشمن بعثی در قسمتی از مرز با نیروهای مرزبان درگیر و بخش‌هایی از خاک کشورمان را تصرف کرده اند، ساک خود را به گوشه ای از پاسگاه پرتاب کرد و پس از گرفتن اسلحه به همراه نیروهای پشتیبانی عازم منطقه شد.
کد خبر: ۵۶۰۵۶۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۱۸

به مناسبت روز دانشجو؛
ویژه‌نامه الکترونیکی «نابغه تفنگ به دست» به معرفی سیره زندگی شهید دانشجو «عبدالرحمن یا علی مدد» می‌پردازد که نوید شاهد بوشهر به مناسبت روز دانشجو را منتشر می‌کند.
کد خبر: ۵۶۰۵۶۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۱۸

«نزدیک غروب روح‌الله و الیاس با چند نفر دیگر، کف پشت‌بام یکی از ساختمان‌های محل استقرار دور هم جمع می‌شوند. آن‌ها برای هم جوک تعریف می‌کنند و می‌خندند، اما الیاس برخلاف آن‌ها حتی یک کلمه هم حرف نمی‌زند چه برسد که بخواهد شوخی هم بکند ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات شهید مدافع حرم «الیاس چگینی» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۶۰۵۵۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۱۸

خاطرات شهید عبدالرحمن یا علی مدد؛
پایگاه خبری نوید شاهد بوشهر به مناسبت روز دانشجو، خاطرات ی از شهید دانشجوی بوشهری عبدالرحمن یا علی مدد را در قالب پوستر منتشر می کند.
کد خبر: ۵۶۰۵۵۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۱۸

خاطرات شفاهی همسران شهدا؛
همسر شهید «عباس نیلاد» می‌گوید: «همیشه هر وقت مشکلی برایم پیش می‌آید با عکس شهید صحبت می‌کنم، شهید به خوابم می‌آید و من را راهنمایی می‌کند. بعد از چهار ماه همرزمان شهید، ساکش را برایم آوردند، گفتند شهید دندان درد دارد برای همین پشت خط مانده است که از آن‌جا به دکتر برود ولی هواپیما آن‌جا را بمباران می‌کند و ...»
کد خبر: ۵۶۰۵۲۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۱۸

قسمت نخست خاطرات دانشجوی شهید «یدالله جدیدی»
پدر شهید «یدالله جدیدی» نقل می‌کند: «گفتم: یدالله! شنیدم برای مسجد می‌خوای کاری انجام بدی؟ خندید و گفت: پدر! اگه کار خیری انجام می‌دیم، نباید به زبون بیاریم، چون دیگه جنبه خدایی نداره.»
کد خبر: ۵۶۰۴۹۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۱۶

قسمت سوم خاطرات شهید «احمد صالحی‌نژاد»
همسر شهید «احمد صالحی‌نژاد» نقل می‌کند: «وقتی نماز می‌خواند، حتی فرشتگان به معنای آرامش می‌رسیدند و دلت می‌خواست در حوالی نمازش، در لحظه‌های آرامشش نزدیک شوی.»
کد خبر: ۵۶۰۴۹۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۱۹

روایتی خواندنی از رزمنده‌ کرمانشاهی «مصطفی محمدی»
رزمنده‌ کرمانشاهی «مصطفی محمدی» می‌گوید: یکی از دوستان من به نام بهرامی در رابطه با شهید «اسد مراد بالنگ» می‌گفت؛ شب‌ها که مجروح یا مریض می‌آوردند، اگر ما خواب بودیم در صورت امکان ما را بیدار نمی‌کرد و کارها را انجام می‌داد. رابطه‌ ی ما با او یک رابطه‌ی صمیمی و برادرانه و یک فرمانده‌ی دوست داشتنی بود.
کد خبر: ۵۶۰۴۴۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۱۵

خاطرات شفاهی همسران شهدا؛
همسر شهید «سید عبدالوهاب راهبر» می‌گوید: «همه جای بدنش ترکش خورده بود و پای راستش قطع شده بود. برایم سخت است اما خداوند صبر و تحمل را به جانباز و خانواده جانباز می‌دهد. زحمت کشیدن برای جانباز، یک افتخار است...»
کد خبر: ۵۶۰۴۴۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۱۵

«یک کدام‌مان فقط از طرف پدر اجازه داشت که به منطقه برود. به همین جهت با پیشنهاد والدین بین ما قرعه‌کشی شد که بالاخره کدامیک به جبهه برویم و نهایتا قرعه به نام برادرم، سعید افتاد ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات شهید «سعید ساوه» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۶۰۴۰۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۱۴

پدر شهید «علیرضا کریمی» نقل می‌کند: «همان شب که به شهادت رسید، حال عجیبی به من دست داد و احساس کردم فرزندم شهید شده است.» نوید شاهد سمنان شما را به دیدن این گفتگو جلب می‌کند.
کد خبر: ۵۶۰۳۶۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۱۳

خاطرات شفاهی همسران شهدا؛
همسر شهید «رضا فرخی» می‌گوید: «خوبی‌های شهید آنقدر زیاد است که هر چه از آن بگویم انگار کم گفته‌ام. هر وقت از چیزی ناراحت می‌شوم، شهید به خوابم می‌آید و دلداریم می‌دهد...»
کد خبر: ۵۶۰۳۵۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۱۳

قسمت دوم خاطرات شهید «احمد صالحی‌نژاد»
همسر شهید «احمد صالحی‌نژاد» نقل می‌کند: «فرزند دوم هم به دنیا آمد؛ بدون حضور احمد. دو ماه گذشت. احمد آمد و دو روز بعد دوباره خداحافظی کرد و رفت و من می‌دانستم تنها پاسخ من در این آزمون‌های زندگی، زیستن است. باور داشت نوبت عاشقی کوتاه است و می‌گذرد. پس شتاب کرد.»
کد خبر: ۵۶۰۳۵۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۱۳

قسمت نخست خاطرات شهید «احمد صالحی‌نژاد»
همسر شهید «احمد صالحی‌نژاد» نقل می‌کند: «دوباره قاب عکس داخل اتاق و لبخند قشنگت، صدام می‌زنه. همیشه یاد آن افتادم که آمده بودی خانه‌مان؛ همراه پدر و مادر و خواهرت. چه مهربان و صمیمی!»
کد خبر: ۵۶۰۳۱۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۱۲

مادر شهید «علی کشاورزترک»:
«پسرم که به سن سربازی رسید، برای رفتن به جبهه از من اجازه گرفت، از رفتنش راضی بودم. دوست داشت شهید شود، آرزویش همین بود و به آن هم رسید ...» آنچه می‌خوانید ناگفته‌های مادر شهید «علی کشاورزترک» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۶۰۲۶۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۱۱

خاطرات شفاهی همسران شهدا؛
همسر شهید «حسین صادقی بهمنی» می‌گوید: شهید دوبار به جبهه رفت، اولین بار 45 روز رفت، دومین بار که می‌خواست به جبهه برود گفت: «باید بروم تا این جنگ به پایان برسد». همیشه به ما می‌گفت: «امیدتون به خدا باشد»، تا الان هم امیدم به خداست.
کد خبر: ۵۶۰۲۴۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۱۱