نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - همرزم
به روایت یک همرزم:
بنده تیربارچی دسته و شهید جاوید هم آرپی جی زن دسته بودیم و از همان روز اول که اعزام شدیم در حقیقت ایشان را کاملا شناخته بودم.
کد خبر: ۴۵۹۴۴۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۲۳

خاطراتی از شهید تاتار قادربیگیان، راوی المان شریفیان همرزم شهید
با توجه به اینکه شروع عملیات مصادف با نماز ظهر بود. فرمانده گردان را راضی کرد که اول نماز را به جا آورند بعد عملیات را شروع کنند هر چند احتمال می رفت با خواندن نماز و کمی دیرتر شروع شدن عملیات دشمن خود را جمع و جور کند...
کد خبر: ۴۵۹۰۳۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۱۷

خاطره ای از شهید قنبر جمزاده فرمانده گروهان - راوی همرزم شهید
من هنوز چفیه ی سیاه با خطوط سفیدش را به یادگاری دارم،چند ماشین پشت سر ماشین حامل پیکر شهید راه افتادند.در بین راه، شهید بسطامی و شهید ملاحی به ما ملحق شده و از شهادت قنبر مطلع شدند...
کد خبر: ۴۵۸۵۵۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۱۱

سرهنگ پاسدار کریم نرگسی درباره ی شهادت علیمرد مهرداد چنین می گوید...
ماشین تویوتا را از علیمرد مهرداد گرفتم و گفتم: باید به خط بروم. همراه آقای غیاثی، مسئول آتشبار، به طرف خط راه افتادم؛ مهرداد را دیدم که پشت سرمان می دوید. صدایمان کرد و گفت: “من هم می آیم.” راه افتادیم تا به نزدیک نیروهای خودی که به طرف جاده ی آسفالته مهران- دهلران در حال حرکت بودند، رسیدیم. تانک های دشمن، روی جاده ی آسفالته، اجرای آتش می کردند...
کد خبر: ۴۵۷۹۵۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۰۳

احمد زارعی همرزم شهید، از شجاعت و رشادت های شهید محمد کرمی فرمانده گروهان چنین می گوید
ما از نظر تجهیزات و امکانات نظامی نسبت به دشمن خیلی امکانات کمتری داشتیم در نقطه ای از جاده پلی بود در دو طرف کانال آبی که جهت کشاورزی آن زمان مردم مهران مورد استفاده قرار می گرفت بچه ها در داخل آن کانال موضع گرفته بودند، آتش تهیه دشمن هر لحظه بر روی رزمندگان زیادتر می شد...
کد خبر: ۴۵۷۸۰۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۰۱

به راویت همرزم شهید
شهيد محمود مرادي كه نيز در جمع ما بود شروع به آرام كردن بچه ها نمود. آن شهيد كه خود از ناراحتي به شدت اذيت مي شد به بچه ها گفت: ما بايد براي خود گريه كنيم كه همچنان در اين دنياي خاكي باقي مانده ولي برادران و رفيقان يك به يك بار سفر را بسته اند. ...
کد خبر: ۴۵۷۴۹۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۳/۲۸

یادها و خاطره ها
شهید شعبانی در واپسین ماه های جنگ تحمیلی، سمت مسئولیت بازرسی گردان را بر عهده داشت. او در بیست و نهمین روز از خردادماه۱۳۶۷ در حین درگیری با منافقین بر اثر اصابت ترکش از ناحیه سر که منجر به جدا شدن سر از پیکرش شد، به شهادت رسید و به این سان به آرزویی که قبلاً داشته بود، دست یافت؛ زیرا در دست نوشته ای که از او به جای مانده، چنین نوشته است: خدایا! بدنم را آن چنان قطعه قطعه کن که هر قطعه ای از آن، کفاره ای باشد بر گناهانم...
کد خبر: ۴۵۷۴۵۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۳/۲۸

یادها و خاطره ها
محمود انگار به طرف حجله عروسی می رفت. شاداب و خندان انگار نه انگار که اصلاً زخمی بر پیکر او بود. فقط به سقف آمبولانس نظاره کرده بود و لبخندی شیرین بر لب داشت. وقتی به عمق خنده اش سفر کردم و دلیلش را ز خودم جویا شدم، به یاد فرمایش حضرت امام(ره) که فرمودند: «شهید نظر می کند به وجه الله» افتادم...
کد خبر: ۴۵۷۳۰۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۳/۲۶

خاطرات;
شهید محمدعلی قنبرنیا در سال 1344 در بندر گناوه دیده به جهان گشود.با شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران با عزمی راسخ پس از گذراندن دوره آموزش از طرف بسیج گناوه عازم نبرد شد.و سرانجام در تاریخ 1361/02/10 به آرزوی دیرینه خود یعنی شهادت رسید.
کد خبر: ۴۵۵۱۶۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۲۸

خاطرات;
شهید خسرو نجدی در 1339/10/09 در یک خانواده مذهبی در گناوه دیده به جهان گشود.شهید با تشکیل بسیج سپاه پاسداران به عضو این ستاد درآمد. وی با آغاز جنگ تحمیلی علیه ایران با نام نویسی خود در بسیج در ردیف اعزامی های به جبهه قرار گرفت و سرانجام در تاریخ 1361/02/15 به شهادت رسید.
کد خبر: ۴۵۴۸۴۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۲۲

شهيد سيدقاسم احمدى آزاد؛
شهيد سيدقاسم احمدى آزاد فرزند سيدمحمود در سال 1340 در شهر «زیرآب» سوادكوه چشم به جهان گشود. اولین اعزام او به مناطق جنگی، در سال(1358) به کردستان بود که همسنگر دکتر چمران شده بود. بعد از آن، به عنوان مسئول مخابرات و طراح عملیات در جبهه جنوب، مشغول به خدمت شد.
کد خبر: ۴۵۴۲۵۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۱۵

یادها و خاطره ها
حمیدرضا دستگیر در ماه مبارک رمضان و با زبان روزه، در حالی که سرگرم خنثی کردن مین در منطقه ی قلاويزان بود، بر اثر انفجار مین به شهادت رسید. شدت انفجار به حدی بود که پیکر مبارکش متلاشی شده بود...
کد خبر: ۴۵۴۱۶۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۱۵

یادها و خاطره ها
روزی از روزها، وقتی که از خواب بیدار شدم، کسی در سنگر نبود. از سنگر بیرون رفتم شهید خیری را دیدم که نگران بود. گفتم: چه خبره؟ گفت: نورمحمد قربانی همراه چند نفر از دیگر از برادران برای شناسایی رفته اند، ولی هنوز از آنها خبری نشده است...
کد خبر: ۴۵۴۱۲۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۱۴

خاطره ی از شهید محمد کرمی فرمانده گروهان - راوی خاطره سردار نوراللهی همرزم شهید
من و شهید کرمی در یک سنگر سر باز و کوچک نشسته بودیم زمانی که گلوله ها پایین می آمد محمد با دستانش سرم را به زیر می گرفت در آنجا وقتی که سرم را به زیر می آورد مرتب تکرار می کرد که :«نوراللهی سرت را به زیر بیاور» و محکم دستش دور گردنم حلقه زده بود که نکند یکدفعه سرم را بالا بگیرم ...
کد خبر: ۴۵۳۷۶۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۰۹

شهید فروردین ماه;
شهید فریدون زنگی فرزند ابوالفتح در تاریخ ۱۳۴۴/۵/۲۸ در شهرستان آبادان متولد شد.فریدون در بسیج فعالیت چشمگیری داشت . او موفق شد در عملیات فتح‌المبین شرکت کند و سهمی بزرگ در این پیروزی درخشان داشته باشد . و در نهایت در تاریخ ۱۳۶۱/۱/۲ در همان جبهه شوش به خیل شهیدان راه حق پیوست .
کد خبر: ۴۵۲۳۷۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۱/۲۲

خاطرات;
شهید محمود خاج در سال ۱۳۴۰ در چهار برج در یک خانواده کارگری به دنیا آمد.در سال ۵۹ در کمیته ۴۸ آبادان که جز سپاه پاسداران بود فی سبیل الله فعالیت کرد در روز ۲۸ اسفند به همراه کاروان روانه کربلا شد و پس از ۳ روز تلاش و خدمت در خط مقدم جبهه شوش بر اثر ترکش خمپاره به دیار حق شتافت.
کد خبر: ۴۵۲۳۵۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۱/۱۹

او کم سن ترین نیروی گردان سیدالشهدا(ع) جهاد تهران بود آن روز هنگامی ای بود بولدوزرهای ما جلوی تانک‌های عراقی ایستاده بودند. انگار هفتاد و دو تن اصحاب عشق بود که در برابر سی هزار شیطان قد علم کرده بود
کد خبر: ۴۵۱۹۳۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۱/۰۹

سردار شهید کاظم فتحی زاده در عملیات های آزادسازی میمک ، عاشورای 2 ، محرم ، والفجر 3 ، والفجر 5 ، والفجر 9 ، والفجر 10 ، کربلای 1 ، کربلای 4 ، کربلای 5 و کربـلای 10 در مسئولیت های مختلف فرماندهی و اطلاعات و عملیات در لشگر 11 امیرالمومنین (ع) سپاه پاسداران حضوری فعال داشت. شهید فتحی زاده بیست و پنجم اسفند ماه 1378 در ارتفاعات قلاویزان به شهادت رسید.
کد خبر: ۴۵۱۳۶۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۱/۱۷

کد خبر: ۴۵۰۷۸۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۲/۲۵

خاطراتی از شهید سید جمال احمد پناهی
سید جمال بود بلند شد دست دادیم و احوالپرسی، می خندید و از شب سختی که گذرانده بود می گفت از آتش دشمن، از تلاش بچه ها، خیلی سرحال بود نمی دانم چقدر طول کشید خداحافظی کردم و از او دور شدم در حالی که برایم دست تکان می داد. ساعتی نگذشته بود که خبر دادند سید جمال شهید شده یکه خوردم و متاثر، آخر ما از یک محله و مسجد بودیم لحظات آخر را در ذهنم مرور می کردم خوشحالی سید جمال بی دلیل نبود او می دانست لحظات آسمانی شدن نزدیک شده است.
کد خبر: ۴۵۰۶۶۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۲/۱۹