نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - هوایی
زندگینامه
احترام به پدر و مادرش را سرلوحه زندگی خود قرار داده بود و همواره می کوشید تا رضایت آنها را بدست آورد...
کد خبر: ۴۵۶۲۷۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۳/۱۱

زندگینامه
خیر خواه عموم مردم بود و به همین دلیل مردم درانجام کارهایشان با او مشورت می کردند. در انجام فرائض دینی بسیار کوشا بود...
کد خبر: ۴۵۶۱۲۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۳/۰۸

زندگینامه
در 15 خرداد سال 63 در حالی که فرزند خرد سالش دو ماه بیشتر سن نداشت بر اثر حمله هواپیماهائی رژیم بعث عراق در سن 24 سالگی به شهادت رسید
کد خبر: ۴۵۶۱۲۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۳/۰۸

خاطره
غافل از اینکه خنده ی واقعی در انتظارم بود.با این حرکت یاد گرفتم ،قبل از اینکه عیب کار دیگران را ببینم به فکر اصلاح عیب های خود باشم...
کد خبر: ۴۵۶۱۱۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۳/۰۸

زندگینامه
امّا عشق به اسلام و پای بندی به دستورات دین و آموزه های قرآن کریم فضای معنوی خاصی را در میان خانواده ایجاد کرده بود...
کد خبر: ۴۵۶۱۰۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۳/۰۸

خاطره
از روزی که به سن تکلیف شرعی رسید سعی می کرد نمازش قضا نشود.همواره لبخند بر لبانش نقش بسته بود...
کد خبر: ۴۵۶۱۰۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۳/۰۸

خاطره
بچّه های معصوم در کمال مظلومیت پرپر شده بودند. سنگ فرش های پارک به خون آغشته بود.شاخ و برگ درختان تنومند پارک هم بر اثر تیر و ترکش به سوی زمین سرازیر شده بودند...
کد خبر: ۴۵۶۰۶۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۳/۰۷

زندگینامه
از همان دوران کودکی مورد توجه اطرافیان قرار گرفت،در کمال ادب و تواضع به بزرگترها احترام می گذاشت...
کد خبر: ۴۵۵۹۲۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۳/۰۵

وصیت نامه شهید هوشنگ سیاهکلی
هوشنگ سیاهکلی، پنجم خرداد ۱۳۳۶، در روستای گرمارود سفلی از توابع شهر قزوین به دنیا آمد. پدرش رمضانعلی، کشاورز بود و مادرش خانم‌ بزرگ نام داشت. تا پایان دوره متوسطه در رشته انسانی درس خواند و دیپلم گرفت. همافر یکم نیروی هوایی ارتش بود. ازدواج کرد و صاحب یک پسر و یک دختر شد. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. بیست و نهم فروردین ۱۳۶۶، در سردشت توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش به سر، شهید شد. مزار او در بهشت‌زهرای شهر تهران واقع است.
کد خبر: ۴۵۵۸۵۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۳/۰۵

مدیر مسئول پایگاه اطلاع‌رسانی شهدای ارتش با بیان اینکه راه‌اندازی این سایت، اقدامی کم‌نظیر در سطح کشور بوده است گفت: درحال حاضر، تنها مرکزی که در نیروهای مسلح می‌تواند آمار دقیق و مستند از شهدای ارتش ارائه بدهد، پایگاه اطلاع‌رسانی شهدای ارتش است.
کد خبر: ۴۵۵۸۱۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۳/۰۴

خاطره
برایش کیف ولباس مدرسه خریده بودم.هر وقت ازسرکاربر می گشتم با لباس مدرسه و کیف به دوش، لبخند زنان به استقبالم می آمد و برای رفتن به مدرسه لحظه شماری می کرد...
کد خبر: ۴۵۵۷۷۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۳/۰۴

زندگینامه
ولی عکس امام (ره) را لای در گذاشته و خود رفته بودند.عکس را به خانه آورد.عکس را برای خود برداشته بود و آن را خیلی دوست داشت.عکس را قاب گرفته بودم
کد خبر: ۴۵۵۷۶۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۳/۰۴

خاطره
در بیمارستان با بیمار نیازمندی برخورد کردیم که قادر به پرداخت هزینه بیمارستان نبود.با وجود اینکه آن روز ها خیلی وضع مالی خوبی نداشتیم هزینه بیمارستان را قبول کرد و زمینه ترخیص بیمار را فراهم نمود.
کد خبر: ۴۵۵۷۵۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۳/۰۴

زندگینامه
به جرم طرفداری از نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران و دفاع از آرمان های امام خمینی (ره) توسط گروهکهای ضد انقلاب دستگیر و اسیر شد...
کد خبر: ۴۵۵۷۴۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۳/۰۴

خاطره
اکثر اوقات نمازصبح به مسجد می رفت . همیشه مقداری پول باخودش می بردوبه صندوق مسجد محل که ازطریق این صندوق به نیازمندان به صورت وام کمک می کردند،واریزمی کردواین کار را تا روزی که به شهادت رسید ادامه داد.
کد خبر: ۴۵۵۷۴۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۳/۰۴

زندگینامه
دست در دست پدر در نماز جماعت مسجد حضور پیدا می کرد و گاهی که بهانه می گرفت، می گفت، می خواهم مانند پدر نماز بخوانم...
کد خبر: ۴۵۵۷۳۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۳/۰۴

زندگینامه
همراه پدر و برادرش در مراسم راهپیمایی گرامیداشت 15 خرداد شهدای سال 42در شهر بانه دوشادوش مردم خداجو شرکت نمودند و براثر بمباران هوایی رژیم بعث عراق در خون خود غلطیدند ودر کمال مظلومیت شربت شهادت را نوشیدند.
کد خبر: ۴۵۵۷۲۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۳/۰۴

خاطره
وقتی سجاده ها و قرآن رادر دستش دیدم علت را با تعجب از او پرسیدم، در جواب گفت،نیّت کرده بودم که از دست رنج خودم این قرآن و سجاده ها را بخرم و به مسجد محل هدیه نمایم...
کد خبر: ۴۵۵۷۱۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۳/۰۴

خاطره
همیشه صبح زود با وضو برای شرکت در کلاس های قرآن به دارالقرآن می رفت.نزدیکیهای ظهر به خانه می آمد. حیاط خانه را تمیز آب و جارو می کرد ودر گوشه ی حیاط برای کبوتر ها آب و دانه می ریخت...
کد خبر: ۴۵۵۷۰۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۳/۰۴

خاطره
جانماز را پهن کرد تا نماز ظهر را اقامه کند ، بعد از نماز او را به دکتر بردم،در بیمارستان اجازه نداد که به او آمپول بزنند، چون می گفت ،روزه ام باطل می شود...
کد خبر: ۴۵۵۶۴۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۳/۰۴