نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

شخصیتها
شخصيت ها / شهدا / علی محمد عاقلی / متن / زندگی‌نامه / زندگی نامه

استراغ سمع

در حال پایین کشیدن آستین‌هایش بود. فهمیدم که می‌خواهد نماز بخواند. دلم می‌خواست بدانم توی سجده‌هایش چه می‌گوید و چرا این همه گریه می‌کند. بعد از نماز به سجده رفت و شروع کرد به زمزمه کردن. یک باره تمام بدنش شروع کرد به لرزیدن. جلوتر رفتم. با صدا گریه می‌کرد. شنیدم که می‌گفت: «خدایا! پس کی من شهید می‌شم؟ خدایا! پیش دوستام روسیاهم، همه اونا اومدن پیشت!»

(به نقل از برادر شهید)