نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - پرواز تا بی نهایت
یادنامه شهید سرلشکر خلبان عباس بابایی
من تعداد هفت فرزند دارم و عباس در میان فرزندانم «برترین» آنها بود. او خیلی مهربان و کم توقع بود. با توجه به اینکه رسم بود تا هر سال شب عید برای بچه ها لباس نو تهیه شود؛ اما عباس هرگز تن به این کار نمی داد.
کد خبر: ۴۰۸۷۷۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۶/۰۵

یادنامه شهید سرلشکر خلبان عباس بابایی
من و عباس در یک محل زندگی می کردیم و تقریبا در همه پایه ها با هم همکلاس بودیم، عباس چون از پشتگار بسیار بالایی برخوردار بود، همیشه در زمره شاگردان ممتاز کلاس به حساب می آمد.
کد خبر: ۴۰۷۹۱۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۵/۲۴

شهید عباس بابایی می گوید: این آیه را برایشان بخوان و معنی کن تا آن را بفهمند و وقتی از اینجا خارج می شوند چیزی از قرآن یاد گرفته باشند و اینگونه با حرف زدنهای بیخود وقت خود را بیهوده تلف نکرده باشند.
کد خبر: ۴۰۵۸۹۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۲۰

شهید بابایی در سال 1349 برای گذراندن دوره خلبانی به آمریکا رفت. طبق مقررات دانشکده می بایست هر دانشجوی تازه وارد به مدت دو ماه با یکی از دانشجویان آمریکایی هم اتاق می شد.
کد خبر: ۴۰۵۸۰۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۱۹

یادنامه ی شهید عباس بابایی
پانزده ساله بودم، که عباس پدرم را واداشت تا مرا به خانه بخت بفرستد. گرچه در ابتدا تمایلی به ازدواج نداشتم؛ ولی عباس پیوسته مرا تشویق می کرد و می گفت: «من این آقا را می شناسم، مرد با تقوا و با فضیلتی است.
کد خبر: ۴۰۵۴۶۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۱۳

یادنامه شهید عباس بابایی
چند روزی بود که به همراه عباس از پایگاه «لک لند» واقع در شهر «سن آنتونیو تکزاس» فارغ التحصیل شده و برای پرواز با هواپیمای اموزشی T-41 به پایگاه «ریس» در شمال تکزاس آمده بودیم.
کد خبر: ۴۰۵۳۱۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۱۱

یک روز عده ای از برادران بسیجی با دو فرزند هواپیمای c-130 به پایگاه آمده و در سالن مشغول استراحت بودند. من به قصد دیدن یکی از اقوامم می خواستم به داخل سالن بروم که شهید بابایی را با لباس بسیجی و یک سینی پر از چای در دست دیدم.
کد خبر: ۴۰۵۰۲۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۱۱

یادنامه امیر شهید سرلشکر خلبان عباس بابایی
عباس همیشه علاقه داشت تا گمنام بماند. او از تشویق، شهرت و مقام سخت گریزان بود. شاید اگر کسی با او برخورد می کرد، خیلی زود به این ویژگی اش پی می برد.
کد خبر: ۴۰۴۷۸۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۳/۲۹

به همراه تیمسار بابایی در قرارگاه امام حسین (ع) هویزه بودیم، روزی یکی از ناخداهای نیروی دریایی به قرارگاه آمده بود. بابایی با لباس بسیجی و سرتراشیده در کناری سر به زیر انداخته بود و ناخدا او را زیرچشمی نگاه می کرد.
کد خبر: ۴۰۴۴۹۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۳/۲۴

یادنامه امیر شهید سرلشکر خلبان عباس بابایی
در سال 1353 همراه همسرم (آقای سعیدنیا)، که از پرسنل نیروی هوایی است، در منازل سازمانی پایگاه دزفول زندگی می کردیم. حدود دو سال می شد که عباس از آمریکا برگشته بود و به منظور گذراندن دوره تکمیلی خلبانی هواپیمای «F-5» به پایگاه دزفول منتقل شده بود.
کد خبر: ۴۰۴۳۶۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۳/۲۲

یادنامه امیر شهید سرلشکر خلبان عباس بابایی
در سال 1341 من و شوهرم هر دو سرایدار مدرسه ای بودیم که عباس آخرین سال دوره ابتدایی را در آن مدرسه می گذراند. چند روزی بود که همسرم از بیماری کمردرد رنج می برد؛ به همین خاطر آنگونه که باید، توانایی انجام کار در مدرسه را نداشت.
کد خبر: ۴۰۴۲۷۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۳/۲۱