سرزمين و محيط جغرافيايي يكي از مهم ترين و شاخص ترين مؤلفه هاي هويت ملي است كه به عنوان بستري براي شكل گيري ساير مؤلفه هاي هويت ملي عمل مي كند و حس مكاني همراه با آن از اجزاي مهم نظام هاي فرهنگي، اجتماعي و سياسي يك كشور است. از ديد تاريخي ترديدي نيست كه سرزمين يا بوم از نخستين پديده هاي احساسي ـ محيطي انسان است، در حالي كه غير سياسي بودن نقش اين پديده هم چنان دست نخورده باقي مانده است. بر خلاف مفهوم سرزمين يا بوم كه انگيزه اي سياسي را در طبيعت خود نهفته دارد، مفهوم ميهن خواهي تا آن حدي غريزي است كه گاه با تعلقات معنوي انسان در مي آميزد و جنبه الهي به خود مي گيرد و به گونه مفهومي مقدس خود نمائي مي كند؛ چنان كه در اسلام آمده است: «حب الوطن من الايمان» ميهن دوستي بخشي از ايمان است. بنابراين رابطه انسان و سرزمين، يك فرآيند دو جانبه است؛ آنها نسبت به آن حس تعلقي دارند كه ماوراي نظريه يك بعدي مالكيت است؛ به طوري كه مردم آرام و ساكت را به جنگ براي دفاع از باز پس گيري سرزمين شان بر مي انگيزد. انسان ها براي حفظ سرزمين شان مي جنگند، نسبت به آن اشتياق نشان مي دهند و براي آن جانفشاني مي كنند. اين مقاله با استفاده از روش تحليلي ـ توصيفي براي اولين بار در صدد بر آمده است تا ضمن تحليل رابطه بين سرزمين و شهادت و هويت ملي، چشم اندازي از ارتباط پديده هاي مزبور را به تصوير بكشد.

- مقدمه
سرزمين و محيط جغرافيايي يكي از مهم ترين و شاخص ترين مؤلفه هاي هويت ملي است كه به عنوان بستري براي شكل گيري ساير مؤلفه هاي هويت ملي عمل مي كند و حس مكاني همراه با آن از اجزاي مهم نظام هاي فرهنگي، اجتماعي و سياسي يك كشور است. از ديد تاريخي ترديدي نيست كه سرزمين يا بوم از نخستين پديده هاي احساسي ـ محيطي انسان است، در حالي كه غير سياسي بودن نقش اين پديده هم چنان دست نخورده باقي مانده است. بر خلاف مفهوم سرزمين يا بوم كه انگيزه اي سياسي را در طبيعت خود نهفته دارد، مفهوم ميهن خواهي تا آن حدي غريزي است كه گاه با تعلقات معنوي انسان در مي آميزد و جنبه الهي به خود مي گيرد و به گونه مفهومي مقدس خود نمائي مي كند؛ چنان كه در اسلام آمده است: «حب الوطن من الايمان» ميهن دوستي بخشي از ايمان است.
بنابراين رابطه انسان و سرزمين، يك فرآيند دو جانبه است؛ آنها نسبت به آن حس تعلقي دارند كه ماوراي نظريه يك بعدي مالكيت است؛ به طوري كه مردم آرام و ساكت را به جنگ براي دفاع از باز پس گيري سرزمين شان بر مي انگيزد. انسان ها براي حفظ سرزمين شان مي جنگند، نسبت به آن اشتياق نشان مي دهند و براي آن جانفشاني مي كنند. اين مقاله با استفاده از روش تحليلي ـ توصيفي براي اولين بار در صدد بر آمده است تا ضمن تحليل رابطه بين سرزمين و شهادت و هويت ملي، چشم اندازي از ارتباط پديده هاي مزبور را به تصوير بكشد.

سرزمين و محيط جغرافيايي يك كشور به عنوان بستري براي شكل گيري مؤلفه هاي هويت ملي، در خلق احساس يگانگي، جدايي و تمايز، در نهاد دروني ملتي كه بر روي آن زندگي مي كنند نقش به سزايي دارد. اين مفهوم از دوران قديم مفهوم «مرز» را نيز در كنار خود دارد و در واقع همين مفهوم مرز است كه يك نوع احساس جدايي و تمايز از ديگران، احساس منافع مشترك و... را باعث مي شود؛ بنابراين افراد درون يك كشور و يا سرزمين داراي يك نوع آداب و رسوم مشترك (هويت فرهنگي)، تاريخ مشترك (هويت تاريخي)، سرزمين مشترك (هويت سرزميني)، مذهب مشترك (هويت مذهبي) و زبان مشترك (هويت زباني) و همچنين طرز تلقي از منافع جمعي مشترك هستند كه اين عوامل در مجموع هويت ملي آنها را شكل مي دهد كه منحصر به خود آنهاست و با بقيه كشورهاي جهان متفاوت است.
بنابراين ما به تعداد فضاهاي جغرافيايي – سياسي كشورهاي موجود در جهان، هويت فرهنگي، تاريخي، سرزميني، مذهبي، زباني و طرز تلقي از منافع ملي داريم كه هيچ كدام از اين كشورها حاضر نيستند از ذره اي از اين منافع چشم پوشي كنند و به خاطر اين منافع تاكنون در دنيا چه جنگ هايي كه رخ نداده و چه خون هايي كه ريخته نشده است و قطعاً در آينده نيز رخ خواهد داد؛ بنابراين دفاع از سرزمين كه به عنوان ظرف و بستري، هويت ملي و منافع جمعي مشترك يك ملت را در درون خود دارد، به عنوان يك اصل اساسي و ارزشي براي همه ملل جهان پذيرفته شده است؛ به طوريكه مردم براي دفاع از آنها جانفشاني، فداكاري و ايثار مي كنند و زندگي خود را به خاطر سرزمين و ناموس خويش فدا مي كنند.
اين تحقيق در صدد آن است تا با تحليل و بررسي مفاهيم سرزمين، شهادت و هويت، ضمن پاسخ به اين سوال كه چه رابطه اي بين سرزمين و شهادت مي تواند باشد كه جانفشاني ها، ايثار و فداكاري هاي افراد ملت را جهت دفاع از آن برمي انگيزد، چشم اندازي از روابط اين مفاهيم را عرضه كند.

2- روش بررسي
روش اصلي اين تحقيق با توجه به ماهيت نظري تحقيق، توصيفي – تحليلي است؛ به تبع آن براي گردآوري اطلاعات، از ابزار كتابخانه اي استفاده شده است. بر اين اساس در ابتدا به طور خلاصه ديدگاه ها و نظر هاي موجود درباره سرزمين، شهادت و هويت و ارتباط اين سه مفهوم با يكديگر ارائه مي شوند؛ در نهايت ارتباط بين سرزمين و شهادت مورد تحليل و بررسي قرار خواهد گرفت.

3- نگاهي اجمالي به مفاهيم سرزمين، شهادت و هويت
3-1- سرزمين
پيروز مجتهد زاده درباره مفهوم سرزمين معتقد است: «بوم» واژه اي است كهن در زبان فارسي كه از يك سو با مفهوم «ميهن» برابر است و از سوي ديگر با مفهوم اروپايي «سرزمين» نزديكي پيدا مي كند. اگر چه واژه «بوم» در فرهنگ جغرافياي سياسي فارسي زبان كنوني مورد بررسي نيست و جايي در مباحث علمي ندارد، مي تواند همراه با مفهوم «مزر» وارد اين فرهنگ شود و جايگزيني پويا در فارسي براي واژه Terrıtory باشد؛ آنطور كه در فرهنگ جغرافياي سياسي باختر زمين آمده است. (مجتهد زاده، 1381: 38)
مجتهد زاده در ادامه اشاره مي كند: «سرزمين را مي توان چهره افقي يا فيزيكي كشور تعريف كرد؛ مفهومي جغرافيايي كه با توجه به مفهوم حكومت، جنبه اي سياسي پيدا مي كند و با توجه به آن مفهوم و مفهوم «ملت» پديده سياسي – جغرافيايي «كشور» را واقعيت مي بخشد.» (همان)
محمدرضا حافظ نيا نيز معتقد است: «سرزمين گهواره زيست و عرصه پيوند دوجانبه انسان و طبيعت است. وابستگي هاي مكاني، زيست محيطي و طبيعي انسان و شكل گيري علقه هاي وطني، خانوادگي، و سكونتگاهي انسان در ارتباط با سرزمين معني پيدا مي كند. سرزمين با ويژگي هاي خود، چه مكان تولد فرد باشد يا محل سكونت وي شود، يكي از بنيادهاي هويت فرد را تشكيل مي دهد؛ چنانكه وقتي دو فرد نا آشنا به هم مي رسند معمولاً اولين سوالي كه از يكديگر مي پرسند «اهل كجايي؟» است. كجايي بودن نشان دهنده وجه بومي، مكاني و سكونتگاهي فرد است كه بدان تعلق دارد، آن را وطن، خانه و بوم خود مي داند و نسبت به آن احساس دلبستگي و افتخار مي كند و علاقمند به درخشش و برجستگي آن نسبت به ساير مكان هاست.» (حافظ نيا، 1381:36).
بنابراين سرزمين و محيط جغرافيايي يكي از مؤلفه هاي هويت ملي است كه به عنوان بستري براي شكل گيري ساير مؤلف هاي هويت ملي عمل مي كند و سرانجام حس همگرايي ملي را در ميان افراد جامعه ايجاد مي كند. مهمترين نقش سرزمين در اين مقوله، هويت سازي و تداوم بخشيدن به موضوع هويت ملي است. سرزمين جزو مؤلفه هايي است كه همواره از عناصر اصلي هويت ساز است (لك، 1384: 115).
گاتمن (Gean Gotman) بر اين باور است كه ريشه مفهوم اروپايي «سرزمين» Terrıtory لاتين است و در يونان باستان به مناطقي در اطراف يك شهر و در قلمرو آن اطلاق مي شده است. اين مفهوم پس از پيدايش امپراتوري هايي با گرايش جهاني شدن از ميان رفت. برخلاف او، هينزلي پيشينه مفهوم سرزمين را به امپراتوري رم مي رساند و باور دارد كه پهنه آن امپراتوري «سرزمين» رم شمرده مي شده است. به هر روي در هر دو باور مفهوم اروپايي سرزمين با مفهوم «بوم» در فارسي برابر است. در حالي كه مفهوم «ميهن» در فارسي كه جنبه اي احساسي دارد از تعاريف ياد شده دور است (مينايي ، 1381: 38).
سرزمين زاده گذشته تاريخي جامعه است. شكل ها و ساختارهاي فضايي، پديدارهاي تاريخي هستند و در حال تغيير شكل و جهش مداوم؛ محصول مشترك فرايندي از انطباق يك گروه اجتماعي و چهارچوبي است كه جامعه در آن عمل مي كند. سرزمين ميراث دار يك اجتماع و داراي يك بعد مادي و يك بعد فرهنگي است. آگاهي نسبت به احساس تعلق به يك سرزمين، در ميان هرجامعه اي سابقه دارد. حتي در ميان خلق هايي كه از آن محروم بوده اند و سرگشته بازيابي سرزمين گمشده خويشند (شبلينگ، 1377: 186).

3-2- شهادت
از شهادت تعاريف گوناگوني ارائه شده است. از جمله:
شهادت يعني، از جان گذشتن.
شهادت يعني، فنا شدن نه به مفهوم معدوم شدن، بلكه به معناي «محو شدن در وجود الهي»
شهادت يعني، از شيرين ترين و عزيزترين و گرانقيمت ترين دارايي خود، يعني، روح و جان، به خاطر عشق به ميهن، ناموس و رضايت پروردگار، گذشتن.
شهادت يعني حضور و شهيد حاضر و گواه است در مسير عشق به پروردگار جهانيان.
شهادت وصل است به ملكوت اعلي و شهيد محرم به احرام عشق الهي.
شهادت مقام عليين و شهيد مقرب درگاه حق تعالي.
بنابراين در ميان ارزش هاي والاي اسلامي «شهادت» جايگاهي خاص و درخششي ويژه دارد. جايگاه رفيع و درخشندگي اين ارزش بزرگ را بايد در نقش آفريني آن جستجو نمود. در اين نگرش و كاوش است كه اين حقيقت رخ مي نمايد كه شهادت با حيات دين و بقاي معارف و احكام و قوانين الهي ارتباط پيدا مي كند و اين ارتباط، ناگسستني است.
فرهنگ مقدس شهادت، مشعل هدايت و رهايي براي امروز و فرداي ملت هاست. گذشت زمان و تغيير و تحول و آمد و شد نسل ها هرگز به جاودانگي اين فرهنگ انسان ساز لطمه اي وارد نمي كند و عاشقان راه حق و آزادگان جهان همواره اين مشعل هدايت را فرا راه خويش مي يابند و در پناه آن پرده هاي سياه شب جور را مي درند و فروغ آزادي و شرف و عزت را ظاهر مي سازند. (جمهوري اسلامي، 15 / 11 / 1377).
بنابراين براي شهادت مي توان دو ركن در نظر گرفت: يكي اينكه در راه خدا و «في سبيل الله» باشد؛ هدف آن مقدس باشد و انسان بخواهد جان خود را فداي هدف كند و ديگر اينكه «آگاهانه» صورت گرفته باشد. شهادت به حكم اينكه عملي آگاهانه و اختياري است و در راه هدفي مقدس است و از هر گونه انگيزه اي خودگرايانه منزه و مبراست، تحسين برانگيز و افتخار آميز است و عملي قهرمانانه تلقي مي شود. در ميان انواع مرگ و مير ها تنها اين نوع مرگ است كه از حيات و زندگي برتر و مقدس تر برخوردار است.
در راستاي اختياري و آگاهانه بودن انتخاب شهادت براي مرگ، و رسيدن به قرب الهي، شهيد امان الله كدخدايي در وصيت نامه خود نگاشته است: «اگر افتخار شهيد شدن را يافتم، همگان بدانند كه آگاهانه زيستم، آگاهانه جنگيدم و آگاهانه به ابديت پيوستم».
شهيد مراد سالاري نيز تأكيد كرده است: «پدرجان! اين بار مرگ خويش را با خون خود امضا خواهم كرد و ديگر نمي خواهم در بستر بميرم».
سردار شهيد حاج عبدالمهدي مغفوري در عمليات كربلاي چهار به شرف شهادت پيوست. او در وصيت نامه خود نوشته است: «بنده اين راه را خودم و با اختيار و آزادانه انتخاب كردم» بنابراين، شهادت به خاطر اينكه در راستاي دفاع از سرزمين و موطن، جان و ناموس، و در نهايت كسب رضاي الهي صورت مي گيرد، در همه جوامع دنيا به عنوان يك اصل مقدس و ارزشي پذيرفته شده و انسان ها به آن ارج مي گذارند و آن را از خصايص و طينيت هاي پاك و ارزشمند انساني مي دانند.



3-3- هويت ملي
هويت به معني «چه كسي بودن» است؛ اينكه يك فرد يا گروه انساني خود را چگونه مي شناسد و مي خواهد چگونه بشناساند يا چگونه شناخته شود. هويت پاسخي به نياز طبيعي در انسان براي شناساندن خود به يك سلسله عناصر و پديده هاي فرهنگي، تاريخي و جغرافيايي است. همانگونه كه يك فرد نيازمند شناخته شدن به نام و ويژگي هاي تعريف كننده و شناساننده فردي و خانوادگي خود است، يك گروه انساني نيز نيازمند شناخته شدن و شناساندن خود به يك سلسله پديده هاي معنوي و محيطي است كه شخصيت ملي ويژه و شناسنامه متمايزي را براي آن گروه انساني پديدار مي آورد. پويايي اين پديده هاي مادي و معنوي مفهوم «ملت» را واقعيت مي بخشد؛ پديده هايي چون يك سرزمين سياسي مشترك، يك دين مشترك، يك زبان مشترك، يك سلسله خاطرات سياسي مشترك، برخي ديدگاه هاي اجتماعي مشترك و يك سلسله آداب و سنن و ادبيات و هنرهاي مشترك. مجموعه اي از همه اين مفاهيم «شناسنامه اي» ملي پديدار مي آورد كه «هويت ملي» يك گروه انساني يا يك ملت را واقعيت مي بخشد (مجتهد زاده، 1381: 66).
اين واژه در نظام سياسي جهان پس از شكل گيري نظام هاي بين المللي كشورهاي جهان در يكي دو قرن اخير شكل گرفته است. هويت ملي، زماني در علوم سياسي و علوم اجتماعي به عنوان يك مفهوم برجسته خودنمايي كرد كه اراده مردم بر اين قرار گرفت كه از هويت خود در مقابل ملت هاي ديگر آگاه شوند و آن را با اهداف سياسي – فرهنگي يا اقتصادي – اجتماعي به كار گيرند (لك، 1384: 24).
بارنت معتقد است: «هويت، شناخت از خود در رابطه با ديگران معنا مي شود. هويت ها شخصي يا فردي نيستند و اصولاً مفاهيم اجتماعي به حساب مي آيند و در تعامل و ارتباط با ديگران تعريف مي شوند (Barnett, 1999: 9). هايدگر جغرافيا را عامل بنيادي هويت ملي مي داند و معتقد است كه هويت به واسطه پيوند هستي شناختي انسان به خاك و ريشه هاي بومي اش تعريف مي شود و قطع شدن در اين ريشه ها سبب بي خانماني و بحران هويت در او مي شود (معيني علمداري، 1381: 13).
ونت نيز معتقد است كه هويت ها و منافع حكومت ها در روابط با يكديگر شكل مي گيرد (wendt, 1992: 330). ژان گاتمن جدايي هاي سياسي در گروه هاي انساني را بررسي كرده و حركتي «معنوي» را در محيط انساني شناسايي كرد كه با ظرافت، افراد را در يك گروه انساني گرد مي آورد و آنان را از ديگر گروه ها جدا مي سازد و به يك مات يكپارچه تبديل مي كند. وي در تشريح اين نيرو مي گويد:
«... جداگانه بودن نسبت به محيط ديگران و سربلند بودن از ويژگي هاي خود از نمود هاي ذاتي هر گروه انساني است ... براي جداگانه بودن نسبت به محيط ديگران، يك منطقه نيازمند يك كوه يا يك دره، يك زبان ويژه يا يك مهارت خاص نيست؛ براي چنين هدفي يك منطقه اساساً نيازمند يك باور استوار بر پايه اعتقادي ديني، برخي ديدگاه هاي ويژه اجتماعي و جلوه هايي از خاطرات سياسي است و اغلب به آميخته اي از اين هرسه نياز دارد... (مينايي، 1381: 49)
جداگانه بودن و متمايز بودن نسبت به ديگران، اصل كهن است و ريشه در ژرفاي معنويت ها دارد، چنانكه در قران كريم آمده است:
«... يا ايها الناس ان خلقناكم من ذكر و انثي و جعلناكم شعباً و قبائِلَ لتعارفوا ان اكرمكم عندالله اتقيكم...»
يعني: «اي مردم همانا ما شما را از مرد و زن آفريديم و شما را به صورت ملت ها و گرو گروه و قبيله قبيله قرار داديم تا از هم متمايز باشيد. همانا گرامي ترين شما در نزد خدا، با تقواترين شماست» (حجرات/ 13).
ويليام هنري كه يكي از ايران شناسان و شرق شناسان شهير است مي گويد: «ما تا ندانيم كه بوده ايم، نمي توانيم بدانيم كه هستيم؛ يعني شناخت هستي ما در گرو شناخت تاريخي ماست و تا ندانيم كه چگونه در جايي كه هستيم رسيده ايم، نمي توانيم بدانيم كه كجا مي رويم» (همان، 10).
ويليام جيمز نيز مي گويد: «آنجا كه من بتوانم اين منِ واقعي من است، آنجا هويت من است» (همان، 9).
اريكسون هويت را فرآيند مستتر در خود و فعاليت هاي جمعي او مي بيند (افروغ، 1380: 9). با مطالعه تعريف و مفهوم هويت از ديدگاه هاي متفاوت، اين نتيجه حاصل مي شود كه مفهوم هويت بيانگر خصيصه ماهيتي و چيستي يك گروه انساني است كه در ارتباط با محيط زندگي، تاريخ، زبان، آداب و رسوم، مذهب، قوميت و... معني پيدا مي كند و باعث تمايز آنها از بقيه گروه هاي انساني مي شود.



4- رابطه بين سرزمين و شهادت
از ويژگي هاي بارز جوامع انساني نسبت به جوامع حيواني، ميراث فرهنگي
(Cultural Heritage)مي باشد. انسان ها در هر جامعه اي به حكم فرهنگ حاكم بر جامعه، همكاري، تقليد و جنگ مي نمايند و در ضمن انجام اين نوع فعاليت ها، راه و رسم زندگي را مي آموزند؛ اما حيوانات امور زندگي خود را به صورت غريزي سامان مي دهند. فرهنگ، راهنماي تمام فعاليت ها و تلاش هاي انساني است. لذا، فرهنگ منحصر به انسان است. در زمينه جنگ نيز روحيه نبرد و جنگ جويي و دفاع از جامعه و كشور در مقابل تهاجم بيگانه، ريشه در فرهنگ هر جامعه اي دارد و اين امر در جوامع مختلف به صورت هاي گوناگون ديده مي شود و نشان دهنده آن است كه جنگ و دفاع از كشور جزو لاينفك فرهنگ هر جامعه اي مي باشد؛ به طوري كه كلارك ويسلر((Clark Wheelerجنبه هاي فرهنگ را در 9 مورد خلاصه مي كند كه عبارتند از: گفتار و زبان، ويژگي هاي مادي، هنر، اساطير و معرفت علمي، رسوم مذهبي، نظام خانوادگي و اجتماعي، ثروت و دارايي، حكومت و جنگ (كاركنان نصر آبادي، 1384: 82).
ريچارد موير معتقد است: واضح است كه ماهيت رفتا قلمرو خواهي انسان و نيز عكس العمل عاطفي او نسبت به مكان، در طول تاريخ تكامل يافته است. رابطه انسان با سرزمين، رابطه اي ثابت نيست، بلكه با پيشرفت جامعه از يك مقطع سازماني به مقطعي ديگر، تغيير مي پذيرد (موير، 1379: 46).
اظهار نظر واكر درباره پيوند ميان كشور و دفاع و پيامد هاي روان شناختي قابل ملاحظه اي كه اين پيوند طولاني ايجاد كرده است، قابل ذكر است كه:
«امنيت كشورها، فهم ما را از اين كه امنيت چيست و براي كيست؟ احاطه كرده است، نه به اين دليل كه نزاع ميان كشورها اجتناب ناپذير است، بلكه به اين خاطر كه اشكال ديگر اجتماع سياسي تقريباً غير قابل تصور شده است. ادعاي كشورها نسبت به انحصار قدرت مشروع در يك سرزمين معين، موجب ناديده گرفتن و حتي محو اظهارات ديگري در باب هويت سياسي شده است» (موير، 1379: 136).
در مقابل ديدگاه برخي مفسرين، قلمرو خواهي بيشتر به حوزه امكانات وابسته است تا حوزه روانشناسي. براي مثال، طبق نظر «ديديد. ام. اسميت» قلمرو خواهي يك خصيصة غريزي انساني نبوده، بلكه يك ساختة اجتماعي است... (همان، 17).
اما رابرت ساك كه در موضوع قلمرو خواهي، بررسي گسترده تري را به انجام مي رساند، يك پرسش كاملاً بنيادين را ناديده گرفته و عنوان مي كند:
«من از كنار اين موضوع كه آيا قلمرو خواهي انساني، يك ميل يا غريزه بيولوژيك است، مي گذرم» (همان، 13).
ميهن خواهي يا وطن دوستي، فلسفه يا ديد سياسي ويژه اي نيست، بلكه غريزه اي است كه از حس اوليه تعلق داشتن به مكان و هويت ويژه آن و حس دفاع از منافع در آن ناشي مي شود. از ديد تاريخي، ترديدئي نيست كه سرزمين يا بوم از نخستين پديده هاي احساسيِ محيطي انسان است كه جلوه هايش برخوردهاي سياسي ميان انسان ها را سبب گرديده، در حالي كه غير سياسي بودنِ خود اين پديده همچنان دست نخورده باقي مانده است. شايان توجه است كه جنگ جهانگير اول و جنگ هاي بزرگ پيش از آن بيشتر از انگيزه هاي ميهن دوستي ناشي مي شده و جنگ جهاني دوم حاصل برخوردهاي انديشه هاي ناسيوناليستي بوده است (مينايي 1381: 52 - 51).
جي. اندرسون (J. Anderson) در سال 1986 يادآوري كرد كه «ملت» ها، مانند ديگر سازمان ها و ساختارهاي اجتماعي، تنها اشغال كننده سرزمين نيستند، بلكه مدعي همخواني با مكان جغرافيايي ويژه اي هستند. آنها با «حاكميت» حكومت در اين دارايي سرزمين شريكند و از اين مشاركت است كه مفهوم «حكومت ملي» پديد مي آيد (مينايي، 1381: 48).
بنابراين سخن از شهيد ميدان جنگ و نبرد، بايد شيرين ترين سخن و گرانقدرترين داستان ها باشد؛ چرا كه داستان از فداكاري و بزرگترين هنر قرباني دادن در آن نهفته است. شهيد ميدان نبرد با شهادت خود، ايثار را تحقق مي بخشد. همان ايثاري كه با شكوهترين پيروزي ها را براي دين حق تضمين و تحقق مي دهد. شهيد، سخاوتمندانه خود را به خاطر تمكين از عقيده و ايمان تقديم مي دارد تا دين ريشه مستحكم بيابد. خود را به خاطر جامعه، عزت و شرف و افتخار و آزادي، خويشتن خود را راهبه مي كند (مغنيه، 1361: 172).
در فرهنگ اسلامي نيز، دفاع از جان، مال، زن و فرزند، وطن و سرزمين، شرف، مليت و استقلال كشور از مقولات مقدس و مورد اتفاق همه انسان هاست. هيچ فرد و هيچ قوم و ملتي تسليم در برابر تجاوز بيگانگان را نمي پسندد. مردم با هر عقيده و آئيني، دفاع از سرزمين خود را امري مقدس و قابل تحسين مي دانند (لك، 1384: 116).
مثلاً در مورد رابطه بين شهادت و سرزمين در نگاه و باور يك شهيد زرتشتي از زبان خودش مي خوانيم:
«من به ايران عشق مي ورزم، به خاطر تقدسش، تاريخش، مردان بزرگش، فرهنگ كهن سالش... براي من همين كافيست كه در ايران متولد شده ام و روزي كه بميرم، ذره اي از خاك آن خواهم شد». «چشم تماشاگران بر نمايي از پرچم سه رنگ ايران خيره ماند و خون مان با غرور ايراني بودن و زرتشتي بودن عجين گشت (منصور نژاد، 1384: 94).
يا در جاي ديگر نگرش جانباخته مسيحي را در مورد سرزمين و موطن خود چنين مي خوانيم:
«هموطنان عزيز، من در راه استقلال وطن جان باختم. دوستان در شهادتم ناراحتي نكنيد. زيرا از بدو انقلاب، جانبازي در راه وطن و حفظ اين آب و خاك، هدف نهايي من بود. در لباس سربازي به اين افتخار رسيدم، تا در زمره وطن دوستان نامم ثبت شود. از تمام ايرانيان غيور و ارامنه خداپرست و ميهن پرست انتظار دارم در راه استقلال و آزادي كشور، راهم را ادامه دهند» (منصور نژاد، 1384: 95).
شهيد زرتشتي ديگري در همين رابطه خطاب به مادرش مي نويسد:
«وقتي خبر شهادت مرا مي شنوي، سعي كن با سنگيني ياد همه شهيدان تنها را سبك بكني! مردم بايد تو را سربلند تر از هميشه ببينند؛ اما وقتي تنها شدي، مي تواني به خاطر من اشك بريزي. چون اگر گاهي گريه نكني، فكر مي كني كه مرا دوست نداري، فقط كاري بكن به خاطر دوست داشتن من، مردم را از ياد نبري. من به خاطر مردم كشته مي شوم، پدرم هم به خاطر مردم كشته شد.» (منصور نژاد به نقل از گنجي، 1360: 243 – 242).
در فلسفه سياسي ايران، نه تنها مردم نقش محوري در حفظ و بقاي كشو دارند، بلكه به مثابه يك مقوله واحد و منسجم نيز نگريسته مي شوند. به عبارت ديگر، به رغم تفاوت انديشه ها و عقايد گوناگون قومي و ديني، مردم ايران هويت واحدي دارند و اين امر در متون علمي و ادبي مشاهده مي گردد كه نشانه وابستگي مردم به سرزمينشان مي باشد. اين امر باعث مي شود تا در صورت بروز مسايل و مشكلات براي جامعه، مردم در سايه هويت ملي براي دفع و از بين بردن آن مشكلات اقدام نمايند. در جنگ عراق عليه ايران نيز وضع به همين صورت بوده است (كاركنان نصر آبادي، 1384: 83).
حتي در رابطه سرزمين با توسعه طلبي قابل ذكر است كه در طول تاريخ، بسياري از جنگ ها براي كنترل سرزمين هايي مشخص صورت گرفته و سياست هاي خارجي بسياري از كشورها تحت تأثير تمايل به كنترل قلمروهاي وسيع تر براي اهداف اقتصادي، سياسي و نظامي شكل گرفته است (برادن و شلي، 1383: 25 – 24).
به نظر آردري «قلمرو يا سرزمين عرصه اي از فضاست مشتمل بر خاك، آب و هوا كه يك حيوان يا جمعي از حيوانات از آن به عنوان منطقه انحصاري خود دفاع مي كنند». پس از ارائه اين تعريف آردري نتيجه مي گيرد كه انسان ها هم مثل حيوانات به طور غريزي خواهان تصرف و دفاع از چنين فضائي هستند و ماهيت سرزمين گرايي انسان ژنتيكي و غير قابل زدودن است (مير حيدر، 1384: 10).
زرين كوب خود شاهد يكي از تهاجمات بزرگي خارجي به ايران در زمان جنگ جهاني دوم بود. يادداشت هاي وي با عنوان «تقويم پارينه» بازگو كننده اشغال ايران توسط متفقين و واكنش هاي دروني اوست. به نظر او، عشق به وطن، گمشده عزيزي است كه يابنده احساس ايمني مي كند. كساني كه ارزش و اهميت ايمني را مي فهمند:
«مي دانند كه ايمني فقط يك نام مستعار اوست؛ نام واقعي او وطن است و ضعف و فقر بيش از ثروت و قدرت آن را نزد انسان عزيز مي كند... زندگي سخت است اما تا وطن هست به عشق او مي توان سختي زندگي را تحمل كرد. براي اينهاست كه عشق به وطن آرمان مقدس است. براي اينهاست كه وطن تجسم يك عشق واقعي است... جالب آن است كه، در سر سوداي آنها، اين عشق به وطن جز با مفهوم صلح پيوند ندارد (راعي گلوجه، 1382: 138).
مكان در انديشه هايدگر اهميت اساسي دارد؛ زيرا به عقيده او هستي و آشكار شدن بر روي زمين رخ مي دهد. سكونت داشتن يا باشيدن به معناي «نحوه بودن آدميان بر روي زمين است». از اين رو، دو مفهوم سكني و وجود با يكديگر مربوطند. هايدگر در سخنراني خود به نام «ساختن، باشيدن، انديشيدن» كه در سال 1951 در گردهمايي «دارمشتات» درباره انسان و فضا ايراد كرد، تصريح كرد كه رابطه انسان با فضا، چيزي جز باشيدن، به معناي گوهرين آن نيست (معيني علمداري، 1381: 10).
كسروي نيز سرزمين يا كشور را به عنوان يكي از عناصر هويت ساز به شمار مي آورد كه در شعار ملي گرايانه پيمان با عنوان «يك دين، يك درفش، يك زبان» تجلي يافته است. احساس متمايز بودن از ديگران جزء جدايي ناپذير هويت فردي و اجتماعي است. هر چه عوامل و عناصر تمايز بخش عيني تر و ملموس تر باشد، به همان نسبت احساس هويت بيشتر خواهد بود. بايد افزود، وجود مرزهاي پايدار، شفاف و دقيق، نياز به متمايز بودن را به خوبي تأمين مي كند. به دليل اهميت سرزمين در هويت سازي، روشنفكران ايراني به اين مسأله از آغاز دوره نوگرايي اهميت داده اند و آن را مهمترين عنصر هويت ساز معرفي نموده اند. مي توان دلايل آنان را در عوامل زير خلاصه نمود:
1. سرزمين با مرزبندي عيني و با ويژگي هاي جغرافيايي امكان بهتري براي تمايز اجتماعي و سياسي فراهم مي كند.
2. سرزمين با ثبات، تحديدپذير و قابل كنترل است و فاقد سياليت است. انساني كه در يك سرزمين معين زندگي مي كند، به دليل احساس پايداري و تداوم بيشتر دلبستگي به آن پيدا مي كند.
3. سرزمين انسجام، همبستگي اجتماعي و ملي و احساس تعلق افراد و اقوام را به يك واحد جمعي افزايش مي دهد (حسن زاده، 1381: 81).
كسروي در نوشته هايش به عمد به ناسيوناليسم اشاره نكرده است، اما در ديدگاه وي مفهوم «مردم» و «ميهن پرستي» جايگاه ويژه اي دارد. وي اين مفهوم را چنين تعريف كرده است:
«بيست ميليون مردم كه در يك جا زيست مي كنند و يك توده اي تشكيل داده اند، اينها در حقيقت پيماني با هم بسته اند كه در پيشرفت دادن به كارهاي زندگاني و ايستادگي در برابر سختي ها همدست باشند و در سود و زيان و اندوه و خوشي با هم شركت كنند ... يك چنين پيماني در هر توده اي هست و اساس توده همين پيمان مي باشد. ما از ميهن پرستي بيش از همه اين معني را مي خواهيم».
كسروي حفظ استقلال و نگهداري ميهن از تجاوز بيگانگان را امري واجب مي داند و آن را «غيرت» در راه زن و فرزند مي نامد. او مي گويد: «مردمي كه از زمان باستان سرزميني را آباد كرده و در آن جا بنياد زندگاني گزارده اند، آن سرزمين خانه ايشان است و بايد به نگهداري آن برخيزند كه اگر بيگانگاني از بيرون بدانجا تاختند، راه بر روي آنان ببندند و مردانگي در راه غيرت و به نام پاسباني زن و فرزند است كه بر هر كسي واجب مي باشد در راه نگهداري آزاديست كه گرانمايه ترين شرط زندگي اين است وطن خواهي» (همان، 84-83).
در فقه اسلامي، واجب بودن دفاع از سرزمين هاي اسلامي از ضروريات است و فقيهان شيعه و سني در آثار فقهي خود در مبحث جهاد بدان پرداخته اند. مقام معظم رهبري با استناد به اين نكته در بيانات خود در ديدار با روحانيون و مبلغان اسلامي فرموده اند: «دفاع از سرزمين اسلامي بر آحاد مردم مسلمان واجب است» (لك، 1384: 116).

5- نتيجه گيري
با توجه به تحليل و بررسي ماهيت و مفهوم سرزمين و شهادت، و ارتباط بين اين دو مفهوم، به اين نتيجه مي رسيم كه اگرچه شهادت يك عمل آگاهانه و اختياري براي دفاع از سرزمين، ناموس، مقدسات و آرمان ها، و ارزشها و رسيدن به قرب الهي است، اما رابطه آن با سرزمين يك نوع رابطه معنوي است؛ چون رابطه اكولوژيكي كه از بدو تولد بين انسان و سرزمين بوجود مي آيد باعث مي شود تا انسان با خاطراتي كه در محيط زندگي خود از بدو تولد تجربه نموده و در آنجا رشد و تكوين يافته است، نسبت به محيط خود حق آب و گل پيدا كرده و در نتيجه، در درون خود نسبت به آن علاقه و تعصب معنوي داشته باشد و اين ارتباط معنوي باعث مي شود كه انسانها از آب و خاك و كاشانه خود دفاع كنند و براي حفظ و بقاء آن ايثار و جانفشاني كنند؛ بنابراين زادگاه و حقوق ناشي از به دنيا آمدن در آن، كساني را كه در قلمرو مشترك سرزميني سهيم هستند به آنها پناه مي دهد، همانگونه كه ساكنان سرزمين مي توانند آن را به فضايل پاك فطري چون ايثار و شهادت و از جان گذشتگي براي دفاع از آن بيارايند و وطن نيز فرزندان خود را از ارزش هاي خاص برخوردار مي سازد و اين ارتباط و تعامل دو طرفه زمينه هاي لازم را بوجود مي آورد تا ساكنين سرزمين به صورت فطري و غريزي به اين احساس در درون خود پي ببرند كه وجودشان جداي از سرزمين و وطن معنايي ندارد.

منابع و مأخذ

1- قرآن كريم، سوره حجرات، آيه 13.
2- آشفته تهراني، امير. جامعه شناسي جنگ و نيروهاي نظامي.(1378). تهران: ارمغان.
3- افروغ، عماد. هويت ايراني (1380). تهران: موسسه دانش و پژوهش ايران.
4- برادن، كتلين و شلي فرد. ژئوپليتيك فراگير(1383)، ترجمه عليرضا فرشچي و حميد رضا رهنما. تهران: دانشكده فرماندهي و ستاد جنگ.
5- حافظ نيا، محمد رضا. جغرافياي سياسي ايران (1381). تهران: سمت.
6- حسن زاده، اسماعيل. گفتمان هويت ملي در تاريخ نگاري كسروي (1381). فصلنامه مطالعات ملي، سال چهارم، تهران: زمستان 1381.
7- راعي گلوجه، سجاد. هويت ملي و ايراني گري در تاريخ نگاري زرين كوب (1382). فصلنامه مطالعات ملي، سال چهارم، شماره 1. تهران.
8- شبلينگ، ژاك. جغرافيا چيست؟.(1377). ترجمه سيروس سهامي. تهران: محقق
9- كاركنان نصر آبادي، محمد. جنگ و هويت (با رويكردي جامعه شناختي به جنگ ايران و عراق) (1384). فصلنامه مطالعات ملي، سال ششم، شماره 2. تهران.
10- لك، منوچهر. هويت ملي در شعر دفاع مقدس. (1384). فصلنامه مطالعات ملي، سال ششم، شماره 2. تهران: مؤسسه مطالعات ملي.
11- لك، منوچهر. ايران زمين در آئينه شعر فارسي. (1384). تهران: مؤسسه مطالعات ملي.
12- مجتهد زاده، پيروز. جغرافياي سياسي و سياست جغرافيايي (1381). تهران: سمت.
13- منصور نژاد، محمد. بررسي ريشه اي هم گرايي بين اهل كتاب با ساير ايرانيان در دفاع مقدس (1384). فصلنامه مطالعات ملي، سال ششم، شماره 2. تهران.
14- گنجي، كامران. «مصاحبه» (1360). مجله چيستا، مهر، شماره 2.
15- معيني علمداري، جهانگير. تجلي وجدان تاريخي در بوم: هايدگر و سرچشمه هاي تاريخي – مكاني هويت (1381). فصلنامه مطالعات ملي، سال چهارم، تهران.
16- مغنيه، محمد جواد. شهادت، حسين، قرآن (1361). ترجمه محمد رسول دريايي. تهران: بنياد قرآن.
17- مير حيدر، دره. بررسي مفهوم Terrıtorıalıty و تحول آن از ديدگاه جغرافياي سياسي (1384). فصلنامه ژئوپليتيك، سال اول، شماره اول، تهران.
18- مينايي، مهدي. مقدمه اي بر جغرافياي سياسي ايران (1381). تهران: دفتر مطالعات سياسي و بين الملل.
19- موير، ريچارد. درآمدي نو بر جغرافياي سياسي (1379). ترجمه دره مير حيدر با همكاري سيد يحيي صفوي، تهران: سازمان جغرافيايي نيروهاي مسلح.
20- Barnett, Michael (1999); “Culture, Strategy and foreign policy change: Israelis road to Oslo”, European Journal of International Relations, Vol. 5 (1).

21-Wendt, A (1992); “Anarchy is states make of it” International organization, 46, Spring.


نويسندگان:
دكتر زهرا احمدي پور: استاديار گروه جغرافيا دانشگاه تربيت مدرس
عطاء الله عبدي: دانشجوي دوره دكتراي جغرافياي سياسي دانشگاه تربيت مدرس
رضا حسين پور پوريان: دانشجوي دوره دكتراي جغرافياي سياسي دانشگاه تربيت مدرس
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده