سالروز شهادت / شهيد احمد گلزاري
اي خدايا اي معبود ومحبوب واي مولاي من چه روحي در اين ملت دميدي که اين بي سرو پا هم عاشق ديدار شده وفقط به خاطر تو به اين جا آمده پس او را ببخش واز گناه و معصيتش در گذر...


نوید شاهد فارس:  شهيد احمد گلزاري در سال 1340 در آباده فارس دیده به جهان گشود. دوران تحصیلات را در آباده گذراند.  سال چهارم دبيرستان مصادف بود با ايام انقلاب ، احمد با دوستانش همگام وهمراه بقيه مردم به طور فعال در تظاهرات خياباني عليه رژيم پهلوي شرکت مي کرد. وی در خرداد ماه 58 موفق به اخذ ديپلم تجربي گرديد.

شهید احمد گلزاری در عمليات سوسنگرد،  عمليات بستان وتنگه چزابه ، فتح المبين، بيت المقدس، رمضان، والفجر مقدماتي، بدر،خيبر، والفجر8(فاو) شرکت داشت وبالاخره در سحرگاه بیست و پنجم بهمن ماه سال 1364 در محور جاده فاو ام القصر سوار بر ترک موتور هنگام بازديد از محور لشکر علي ابن ابيطالب بر اثر ترکش خمپاره روح بي قرارش آرام گرفت وبه شهادت رسيد. روحش شاد.



 

( متـن وصیـت نامه )


والعصر ان الانسان لفي خسر الاالذين امنوا وعملوا الصالحات وتواصوا بالحق وتواصوا بالصبر.
سلام بر حضرت محمد(ص)سلام بر فاطمه زهرا(س)سلام بر ائمه اطهار سلام بر مهدي منجي انسان ها که عاشق ديدار او بودم ولي تا به حال موفق نشدم واميدم به اين است که در لحظات آخر بتوانم روي مبارکش را ببينم

وسلام بر سالار شهيدان حسين و سلام بر شهيد حسين بهرامي استادي که به مدت دو ماه در سوسنگرد با او بودم ولي لياقت شاگردي او را هيچ نداشتم .

استاد ورهبر وداعيه اي که هيچ با من در ساعت به خصوصي کلاس نداشت ولي هر لحظه که با او بودم عملاً به من درس مي داد با حرکات ورفتار وايثار واز خود گذشتگي که داشت.

به طوري که در اين دو ماه چيزهائي را که ياد گرفتم در20يا21سالي که به بطالت گذراندم هيچ ياد نگرفته ويا اگر هم شنيده بودم عملاً نديده بودم چون يک انساني مغرور عصيانگر وسرکش ورياکار ودوست شيطان که کاملاً خود را به شيطان فروخته بودم.

خدايا به جلال وبه کمال وبه جمالت قسم اين بنده رياکار وسرکش وعاصي را ببخش.

اي معبود واي محبوب من واي مولاي من اگر تو مرا نبخشي به چه کسي پناه ببرم

خدايا از چه کسي طلب عفو وبخشش کنم خدايا من جز تو پناهي ندارم.

بار پروردگارا،اي خدايا اي معبود ومحبوب واي مولاي من چه روحي در اين ملت دميدي که اين بي سرو پا هم عاشق ديدار شده وفقط به خاطر تو به اين جا آمده پس او را ببخش واز گناه و معصيتش در گذر ياالرحم راحمين.

ودرود وسلام به رهبر کبير انقلاب اسلامي امام خميني وسلام بر پدرومادر وخواهران وبرادرانم واميدوارم که مرا ببخشند چون جز اذيت وآزار وخودخواهي چيز ديگري براي آنها نبودم واز شما مي خواهم که هر وقت به سر خاکم آمديد قرآن بخوانيد ويا نوار قرآن بگذاريد

وسلام بر برادران مسجد جزايري آن پاک مردان وياران با وفا واز آن ها التماس دعا دارم واين حقير را در دعاهايشان فراموش نکنند واز تو مادر مي خواهم که هر وقت خبر شهادتم را فهميدي واز خداوند برايم طلب بخشش کن وبگو خداوندا که اين بي سرو بي پايم را در راه تو دادم خدايا از من قبول کن.

.التماس دعا احمد گلزاري. 29/ 12/ 60



  • شهید احمد گلزاری در دل نوشته ای جبهه را به یک فروشگاه تعبیر میکند:

( دل نـوشــته)



سلام بر مهدى

سلام بر او كه خيلى عاشق ديدارش بودم

و سلام بر صاحبخانه‌اى كه باز هم رو به او نشسته و در حال نوشتنم

و سلام بر او كه خواست، خواست او بود كه من بدون هيچ كنكورى وارد اين دانشگاه بزرگ كه هيچگاه به فكرم نمى‌رسيد وارد اين سرزمين مقدس شوم.



سلام بر پدر و مادر و خواهران و برادرانم:

بدانيد كه اينجا تنها يك دانشگاه نيست،

بلکه اينجا يك فروشگاه بزرگ به وسعت مرزهاى جنوب و غرب،

يك بازار است بازارى كه همه جنس خود را عرضه مى‌كنند و همه فروشنده‌اند و يك خريدار،

خريدار هم دنبال جنسى است كه خالص باشد، ناخالصى نداشته باشد، در اينجا بايد جنس خالص را به بازار عرضه كرد،

اين بازار جايى است كه وقتى فروشنده‌ها آمدند خريدار را احساس مى‌كنند بخصوص نيمه‌هاى شب كه در بازار بگردى همه در حال التماسند،

يكى صورت خود را بر روى خاك گذاشته و التماس مى‌كند

يكى در حال سجده التماس مى‌كند،

ديگرى ايستاده سربزير با خضوع و خشوع التماس مى‌كند

يكى در حال نشسته و دست بسوى آسمان دراز كرده التماس مى‌كند،

يكى هم نشسته چشم خود را به آن دور دستها دوخته كه وقتى نگاهش مى‌كنى به خيالت كه چراغهاى سقف آسمان را مينگرد

نه او هم در حال التماس است، همه درآنجا التماس مى‌كنند، ناله مى‌كنند كه از من بخر منم فروشنده‌ام،

منم جنسم را ميفروشم ولى به يك قيمت:

و اما و اما خريدار اين بازار فقط يك نوع جنس مى‌خواهد جنسى كه خالص باشد.


پروردگارا،

خدايا اى خريدار،

ازمنم خريد كن از اين بنده ذليل

و از اين فروشنده بى سرو پا هم خريد كن

هر چند ناخالصى دارد تو بخر به هر قيمتى كه تو ميخواهى چون همه‌اش خواست تو است ،

تو خواستى كه من به اين دانشگاه بيايم،

تو خواستى كه من هم فروشنده اين بازار شوم

و تو خواستى كه من بنشينم و بنويسم، كه اين چنين بنويسم،

تو خواستى كه من بفهمم كه هر چه ميخواهم و فكر مى‌كنم تو خواسته‌اى و اين خواست خواست تو است

يا ارحم الراحمين

احمد گلزارى





منبع: مرکز اسناد ایثارگران فارس
انتهای متن/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده