سالروز ولادت شهید مصطفی رضایی
شهید مصطفی (اله وردی ) رضائی در سال 1343در اوج مبارزات رهبر کبیرمان بر علیه رژیم دست نشانده شاه در خانواده ای مذهبی، دیده به جهان گشود. دوران کودکی و نوجوانی، در منطقه سرآسیاب دولاب در جنوب تهران گذشت در دوران تحصیل دوستان...

نوید شاهد البرز: از زندگی، شعری جز شهادت نمی دانیم. تقویم ها جفا کرده اند،اگر تنها به چند روز برای شهیدان بسنده کنند، قلم های منظوم اگر کم بگذارند، در حق خون، کوتاهی کرده اند. ما کجا می توانیم با آمدن چند کتاب در قفسه هامان، به رفتن آنان پی ببریم ؟! کجا می توان آنان را شناخت؟! پوتین ها اندکی از رشادت بچه ها را پیش معبرها فقط مقداری باریک، برای شناخت آنان گام برداشتند. کوله های همت آنان،واکنش سبزی بود دربرابر خزان زدگی . هجوم اتفاق پاییز. آنجا که آنان رفته بودند، چشم های ما، حرفی برای گفتن نداشت. خاکریزها، گواه خوبی هستند بر اشک های چکیده از دعای کمیل شان. شب های جمعه بعد از آنها، تاولی است بر گام های نرفته ما. انس با واژه های دنیایی، برای لب های ما ماند و شگفتا از آنان که در جبهه، با لحن های متفاوت، استقامت را به شعر در آوردند! آن گاه که مفاتیح یا اسلحه به دست می گرفتند، غزل هایی از ملکوت، در چهار گوشه سنگر گل می کرد. دنیایی از عرفان، گوشه ای از لبخند آنان بود وبرای ما، چیزی جز همین واژگان اشک آلود نمانده است.

اگر از امام فاصله بگیرید؛ خدا می داند چه بلایی سر َاسلام ومحرومین می آید.

در سومین روز بهار، "شهید مصطفی (اله وردی ) رضائی" در سال 1343در اوج مبارزات رهبر کبیرمان بر علیه رژیم دست نشانده شاه، در خانواده ای مذهبی دیده به جهان گشود. دوران کودکی و نوجوانی وی در منطقه سرآسیاب دولاب در جنوب تهران گذشت. در دوران تحصیل دوستان وی همیشه از او به عنوان سمبل اخلاق و ایثار یاد می کردند. او در سال57 همراه با اوج مبارزات انقلابی امت بپا خواسته در تمام صحنه های سیاسی حضور فعالانه داشت و بارها مورد تهاجم قرار گرفت. با ورود حضرت امام به ایران از نخستین کسانی بود که از روزهای قبل در تدارک استقبال از امام بود و با ورود امام به تهران در بهشت زهرا نقش حساسی در انتظامات آن روز الهی داشت . در جریان منافقین از افرادی بود که حتی قبل از حرکات مسلحانه این کوردلان در بحثها و درگیریها آنهارا محکوم و خط آمریکایی آنها را افشا می کرد. با شروع جنگ تحمیلی توان خود را در حمله بیت المقدس نشان داد و پس از سه ماه که بازگشت در مسجد حوری مشغول به فعالیت شد . پس از مدتی دوباره به جبهه اعزام شد و مجروح شدو در بیمارستان باختران بستری شد. با اینکه جراحات سختی داشت اما تخت بیمارستان را قبل از بهبودی ترک کرده و در مقابل پزشکان و دوستانش گفت : این تخت را به کسی بدهید که بیش از من نیاز به آن دارد و دوباره به جبهه این دانشگاه بزرگ اخلاق و ایثار بازگشت و برای سومین بار وارد جنگ شد . پس از بازگشت، وارد سپاه پاسداران شد . پس از طی دوره رزمی در سپاه با شناختی که از وی پیدا کرده بودند، او را برای حفاظت از بیت حضرت امام خمینی (ره) انتخاب کردند. که در آنجا افتخار پاسداری و حفاظت از بیت پر برکت امام را داشت . در این مرحله از زندگیش بود که نماز شبها و دعاها و اخلاص و توکل و تقوای او به حد کمال رسید و الگوی اخلاق همگان شد . پس از مدتی مجددا در جبهه حضور یافت و در عملیات والفجر نمایان شد و این بار از ناحیه گلو تیر خورد و مجروح شد و بسیارناراحت بود که چرا لیاقت شهادت را نداشته و مانند علی اصغرامام حسین به شهادت نرسیده، پیش از بهبودی با تلاش زیاد به بهانه رفتن به مرخصی مجددا به جبهه بازگشت . این بار علیرغم مخالفت مسولان سپاه مبنی بر ماندن او در جبهه به عنوان مسئول گروهان در پادگان دو کوهه و منطقه چنانه ماند . و بالاخره این عاشق و واله سرگشته در عملیات وا لفجر4 مرحله سوم به آرزوی دیرینه اش رسید.

و درراهگشایی کربلای حسینی جان خود را فدای اسلام و قرآن و امام نمود. در ضمن پدر این شهید بزرگوار در زمان شهادت وی در لبنان مشغول جنگ بود و حتی پیکر پاک شهیدش را ندید . این شهید بزرگوار در تاریخ 13/8/62 درخاک پنجوین عراق شهید شده و 6 روز در خاک عراق باقی مانده بود .

فرازی از وصیت نامه شهید گرامی:

السلام علیک یا ابا عبداله الحسین

سلام بر مهدی موعود (عج) صاحب الزمان. سلام بر نائب بر حق او امام امت. سلام برشهیدان اسلام. سلام بر مجروحین و معلولین و سلام بر رزمندگان سلحشور و سلام بر خانواده شهدا وسلام بر زحمتکشان مملکت اسلامی .

خدایا خدایا کمکم کن تا برای رضای تو یک قدم بردارم. خدایا کمکم کن به یک کار مثبت برای تو انجام بدهم .خدایا کمکم کن تا تو را بشناسم. خدایا خدایا کمکم کن تا عاشق توبشوم. خدایا مرا آنقدر عاشق خودت کن، مرا که بتوانم درراه تو خود ناقابلم را بدهم. خدایا عاشقم کن که من باخون خود، درخت انقلاب را آبیاری کنم .

خدایا خدایا ،پروردگارا این بنده گناهکار را عاشق کن. این بنده روسیاه را عاشق کن. این بنده حقیر را عاشق کن. تا فقط برای تو جان بدهم. نمی دانم چقدر خوشحالم که اکنون دارم این وصیت نامه را می نویسم و اکنون که همه ما آماده رفتن به جبهه برای حمله هستیم. ما برادران می رویم تا امام حسین (ع) و عاشورای امام حسین (ع ) و دین او را زنده کنیم. اگر خداوند بر من منت گذاشت و به فیض شهادت رسیدم، امیدوارم مرا مورد عفو بخشش قرار دهد .

بیدار باشید؛ ای عزیزان اگر روزی دشمنان اسلام خواستند انقلاب را از مسیرش منحرف کنند اگر می خواستند به انقلاب الهی ضربه بزنند با جان خود با خون خود از انقلاب دفاع کنید .

خدایا خدایا اگر با کشته شدن اگر با ریختن خود ما و اگر با تکه تکه شدن بدن ما اسلام آبیاری می شود و پیروز می گردد .

پروردگارا خدایا بدن مرا برای اسلام تکه تکه کن .ای خدا تو شاهد عزیزتر از جانم چیز دیگری ندارم که فدای اسلام کنم .جانم را بپذیر. اکنون باید خونها بدهیم تا بتوانیم حقانیت اسلام را ثابت کنیم .

حامی روحانیت مبارز و دلسوز باشید، مطیع امر ولایت فقیه باشید. پشتیبان امام باشید تا آسیبی به این انقلاب عظیم نرسد و اگر از امام فاصله بگیرید، خدا می داند که چه بلای بزرگی بر سر محرومین و اسلام می آید. مسلمان واقعی باشید تا جامعه اسلامی شود. همیشه دعا کنید، عمر امام طولانی شود. ظهور اقا امام زمان (عج) نزدیک شود به مجروحین و معلولین در بیمارستان و خانواده شهدا سربزنید .


اگر از امام فاصله بگیرید؛ خدا می داند چه بلایی سر َاسلام ومحرومین می آید.اگر از امام فاصله بگیرید؛ خدا می داند چه بلایی سر َاسلام ومحرومین می آید.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده