مختصری اززندگینامه سردار شهید امير عليزاده
نام شهید: امير عليزاده
نام پدر: گرگ اله
تاریخ تولد : 1337
محل تولد: القچین
تاریخ شهادت:1361/1/2
محل شهادت:شوش
مسئولیت: فرمانده گردان
زیارتگاه : روستای القچین
زندگینامه
چهارشنبه سوری را پشت سر گذاشته و خانه تکانی را در ایل و آبادی تمام کرده بودند ،پیراهن های نو خریده بودند و نقل و نبات برسفره چیده و سفره هفت سین گسترده ،اما هیچ ماهی را در تنگ بلوری محبوس نکرده بودند ،سبزه ها در دشت بود و حاشیه جویبار ،اما سرودی زیبا را گنجشکان نشسته برکنار همخوانی می کردند که امیر علیزاده چشم به جهان گشود و سبب چشم روشنی مادر و قوت قلب پدر گردید . القچین که روستای برلب رود بود و باد زلف بیدها را به هم می ریخت دست نوازشگر مادری مهربان گیسوان طلایی اش را شانه می زد و همه خوشحال بودند و سراز پای نمی شناختند . به راستی امیر ،امیر دلها و آفتابگردان حلقه گل ها بود . اما درغا که این گل نورسته ،غنچه نوشکفته و نارون تازه قد کشیده ،شمشاد لطیف باغ زندگی به زودی از سایبان سرای هستی یعنی مادر محروم ماند و با مهرورزی و دلسوزی پدر ،خزان زده نشد و همواره شاداب و با نشاط بود ،تنها امیدش خدا بود و تکیه گاهش پدر...
امیر علیزاده طفلی گریز پای ،بی قرار راهی مدرسه شد تا آب را تجربه کند و بابا را قدر بداند . دوران ابتدایی را در زادگاهش القچین سپری و دوران راهنمایی در هنرستان فنی و حرفه ای دهدشت با موفقیت سپری کرد . دوران جوانی اش هم زمان با اوج گیری انقلاب اسلامی بود . فراخور شرایط سنی خود و همکلاسانش در راهپیمایی ها و پخش اعلامیه ها شرکت می نمود .
پس از پیروزی انقلاب اسلامی با عشق و علاقه ای که به امام و انقلاب داشت و با تمام وجود به رهبر فرزانه و ولی زمان خود عشق می ورزید ،برای خدمت به انقلاب و حراست از این نعمت الهی ،سپاه را برگزید . در ابتدای روزگار پاسداری اش جهت مقابله با قائله گران ضد انقلاب در کردستان راهی آن دیار شد و در مبارزه با منافقان کوردل و مخالفان نظام و سرسپردگان استکبار سراز پای نشناخته و ادای وظیفه نمود.
با آغاز جنگ نابرابر و هجوم وحشیانه ارتش عراق به ایران اسلامی همراه با هم رزمانش مصاف با بعثیان را برگزید که به دشمنان بگوید:
چوایران نباشد تن من مباد بدین بوم و بر زنده یک تن مباد
در تمام عملیاتهای چریکی سپاه ،کاری کارستان از خود نشان می داد . در قصر شیرین مردانه به نبرد پرداخت و در سومار حماسه آفرید و راهی سوسنگرد گردید. در فیاضیه و عملیات حصر آبادان ، در رزم آوری همگان را به تعجب واداشته بود و در عملیات طریق القدس در کنار دوستان همراز و همدلش ،در نبردی بی امان و در لهیب آتش و خون مقاومت و پایداری نمود . دوستانش اینگونه می گویند: هنگامی که دشمن مزدور پل سابله را گرفته بود شهید علیزاده با یک دسته 22 نفره همراه با سردار شهید پریوند به قلب دشمن زدند و با انهدام جنگ افزارها و تانکهای ارتش عراق ،پل سابله را آزاد نمودند .
براستی همه می گویند : امیر ،پاسداری باصفا ،نجیب ،مهربان و خوشرو بود و خیلی سریع دل ها را تسخیر می نمود . خاطرات مهربانی هایش بخش عظیمی از دفتر خاطرات سردارانی است که از کاروان آتش و خون به جا مانده اند.
سرانجام مردی که یک فروردین 1337 چشم به جهان گشود،در دوم فروردین 1361 در حالی که معاونت فرماندهی بسیج و گروه ضربت سپاه پاسداران را بر عهده داشت در عملیات پیروزمندانه فتح المبین که زیباترین بخش دفاع مقدس است ،خطوط دفاعی دشمن را در هم شکست و در واپسین لحظات به آرزوی دیرینه اش رسید و به خیل دوستان سفر کرده اش مانند جهان ناصری پیوست..