مختصری از وصیتنامه شهید والامقام غضنفر ابولی
نام شهید : سیدغضنفر ابولی
نام پدر: سید محمدجعفر
تاریخ تولد: سال 1348
محل تولد: روستای چرام از توابع شهرستان کهگیلویه
تحصیلات: پایان مقطع متوسطه در رشته ریاضی
ارگان اعزام کننده: بسیج
نحوة شهادت: اصابت گلوله
محل شهادت: شط علی
تاریخ شهادت: 8/ 2/ 1367
محل دفن: زادگاهش
بسم الله الرحمن الرحیم
« ولاتقولوا لمن یقتل فی سبی لالله اموات بل احیاء ولکن لاتشعرون »
کسانی را که در راه خدا کشته شده اند مرده نپندارید، آ نها زنده اند ولی شما درک نمیکنید. نمیدانم از چه بنویسم؟ و بر چه نظر افکنم؟ از چه بگویم؟ از آ نها بنویسم که در آبادان و خرمشهر و دیگر شهرهای مرزی به خاک و خون کشیده شدند؟ از آنها بگویم که با آه وناله، جسد عزیزانشان را زیر آوارها با رعب و وحشت تنها گذاشتند و سرانجامشان آوارگی و بی پناهی و بی سرپرستی شد؟ به تصویرهایی نظر کنم که تن و روحشان تا چند روز پیش نزد ما بودند و رفتند و به محبوب خود وصلت جستند؟ از دوستانی بنویسم که غم هجر آ نها قابل توصیف نیست؟ خدایا! تو به من صبر عنایت فرما! خدایا! چه بسیار رفیقانی از دیدم پنهان شدند و رفتند و من هنوز در پیچ و خم راه میباشم و امیدم به توست که کمک کنی تا به آ نها ملحق گردم. ادامه راه شهید بر هر فرد مسلمانی واجب است. ادامه راه کسی که از وطن و میهن و ه موطنان خود حمایت و طرفداری میکنند و از هیچ کاری دست فرو نمیگذارند. جهت حفظ نسل آینده جان خود را در طبق اخلاص مینهند و همچون شمع روشنی میباشد که همراه با سوختن خود روشنایی میبخشد. پس ای برادر!:
برخیز که بند کفر را گسستن گیریم دروازه به روی خصم بستن گیریم
در جبهه نیم هشب به فریاد آییم کاسة پر از ظلم و جفا را شکستن گیریم
خیزید تا ز مرز و دیار خویش با جان و دل حمایت به هموطن و روزگار از سر گیریم
آری، باید برخیزیم و جان را فدا کنیم و شهید شویم تا آینده بماند و هم در این برهه از زمان شهید شویم تا فردا بماند و هم امروز باید جبهه را نگه داشت تا فردا و آینده به کسی ظلم نشود و کسی شهید نشود. رفتن به جبهة حق علیه باطل، یعنی ادامه دادن راه و لبیک گفتن به آن هایی که جان خود را در جبهه های خونین شهر و آبادان و کردستان و دیگر جبهه ها از دست دادند. رفیقانی چون شهید عنایت الله اکابری و شهید سعادت نشان و شهید تقی نژاد و دیگر شهیدانی که در عملیات والفجر هشت حماسه آفریدند و جان خود را برای اینکه نسل آینده زنده بما نند و در صلح و آرامش به سر برند، فدا نمودند. از حسین پیروی نمودند و از او سرمشق گرفتند و به او پیوستند. خدایا! آ نها رفتند و در سنگرهای خود، در حالی که چشمشان به سوی مرقد مولایشان گفتند. خداوندا! من هم میخواهم « لبیک » حسین بود شهید شدند و به او پاسخ مثبت راه آ نها را ادامه دهم و به حسین عشق میورزم و میخواهم به پیروان حقیقی او ملحق گردم و به ندای او لبیک بگویم. خدایا! به رفتار و سیرة او در زندگ یاش علاقمند شده ام، امیدوارم که تو مرا یاری فرمایی تا خودم را بشناسم و از او، حسین ، پیروی نمایم. خدایا! به دنبال عشق حقیقی م یباشم و در فراق محبوب خیلی پریشان. خدایا! با این یقین که اسلام پایه و اساسش بر عدالت است، اسلام میخواهد عدل را در زمین برقرار سازد و حق هرکس به خود او برگردد و به هی چکس کوچ کترین ظلم و بی عدالتی نشود و ظالمان و ستمگران چون آمریکا و شوروی و دیگر دنیاطلبان با این عمل مخالفند و آ نها همه چیز را برای خود میخواهند و حاضرند به قیمت فقر و بدبختی و حتی هلاکت دیگران که شده خود در آسایش و آرامش قرارگیرند، به جبهه میروم تا به سهم خود دَین خود نسبت به دین اسلام و واجبات را ادا کرده باشم. از تو میخواهم مرا بپذیری و ناامیدم نگردانی. چه بسیار گناهان که نکردیم و چه بسیار بد یها که شاید خود هم خبر نداشته باشیم. از تو الهی عاملنا بفضلک و » : میخواهم که مرا ببخشایی و به فضل خود مرا ببخشی، و به عدلت « لاتعاملنا بعدلک خداوندا! حسین و یارانش با لب تشنه در خاک آرمیدند و جز رطوبت خاک برای رفع تشنگی خود چیزی نصیب آ نها نگردید، ای خدا! هرکه آ نها را به یاد آورد، قلبشبا طومار غم در هم میپیچد. خدایا! از تو میخواهم که مرا جزء اصحاب و یاران امام حسین قرار دهی و از تو میخواهم که یک لحظه مرا به خود وا مگذار تا چشم از این دنیا فرو بندم. خدایا! میدانم که هرکه به خود واگذاشته شد در جهل و نادانی و افکار ناپسند و کفر و الحاد غوط هور میگردد، پس ای خدا! تنها از تو کمک میجویم و تنها تو را میپرستم. امیدوارم که مرا در انجام کارهای خوب یاری فرمایی. پروردگارا! تو مالک دلها و اندیشه هایی، دلهای همه در دست توست، مرا به راه راست هدایت فرما و ثاب تقدم نگهدارو از شر نفس امّاره مصون و محفوظ بدار و در نفس لوّامه یاری فرما. خدایا! کسانی که به حسین عشق میورزند دل از همه چیز میبرند و برای هر دردی، درمان و شفای آن را مییابند. از تو میخواهم لطفی به من حقیر نمایی و مرا جزء رهروان حسین و یارانش قرار دهی. خوش آن جانی که جانانش حسین است خوش آن دردی که درمانش حسین است.
و چه سعادتی که انسان به حسین ملحق گردد و از حسین طلب عفو و بخشش پیش خدا نماید. خدایا! چند آرزو و دعا دارم؛ امیدوارم آن ها را مستجاب بگردانی: خدایا! آزادی کربلا را هرچه زودتر با نابودی کفر نزدیک بگردان. خدایا! از تو می خواهم زیارت مولاحسین را نصیب من بگردانی. خدایا! از تو می خواهم که راه قدس را باز گردانی با نابودی کفر و الحاد. از تو می خواهم شهادت و حضور در نزد امامانت را نصیب من ، « رزمیدن یک کمال است و ترس از رزم یک نقص » بگردانی. خدایا! به قول شهید بهشتی پس مرا یاری فرما تا از نقص دوری نمایم و به کمال و معرفت راه یابم، کمال و معرفتی که شهادت همراه آن، و شهادتی که سعادت همراه آن باشد.و اما مولاجان! حسین ، دلم برای حرمت تنگ شده، مولایمان! در دنیای مادی با جنگ و ستیز با ظالمان و ستمگران می توانیم تو را پیدا کنیم، اما حسین جان! روز قیامت از تو می خواهیم که تو مرا بجویی و نگذاری که من گم گردم. حسین جان! هر که فکر تو و امثال تو را در پیکار کند جان و مال و همه چیز خود راجهت رسیدن به حق و حقیقت فدا می کند. حسین جان! هر که غمت را خرید، عشرت عالم فروخت بی خبران از غمت بیخبر از عالمند حسین جان! به جبهه می آییم تا قبر مطهر تو را از لوث بعثیان پاک نگه داریم، یعنی آن را آزاد کنیم از هر ظلمی و جوری، و خاک تو را برای معلولین و مجروحین خود برای شفا بیاوریم. از کشورمان می آییم تا با در بغل گرفتن قبر شش گوشه تو از برکات و لطف و کرامتی که خداوند به تو عنایت فرموده بهر های ببریم. سخنی با پدرم: پدرجان! اگر چنا نکه من تو را اذیت مینمودم و در بعضی مو اقع نافرمانی میکردم امیدوارم مرا ببخشی، درست که تو برای من زحمت بسیار کشیدی اما از تو میخواهم که برای من ناراحت نباشی. سخنی با مادرم: مادر عزیزم که شبهای تار بلند میشدی و در کودکی مرا بزرگ کردی تا به این سن رساندی! امید است که اگر چنانکه بدی از من دیدی ببخشید، مطمئن باشید اگر چنانکه خداوند لطفی به من نمود و شهادت نصیب من شد، من نمرده ام، پس بنابراین از تو میخواهم که برای من گریه نکنی و شاد باشی که فرزندی داشتید و به خدا هدیه نمودید. و سخنی با خواهرانم: از شما خواهشی که دارم این است که مرا حتماً حتماً ببخشید، چون در خانه با شما خیلی بدرفتار بودم و از خدا طلب بخشش برای من نمایید. از شما میخواهم برای من گریه نکنید. اما برادرم! از تو میخواهم که مسیر درست را ادامه دهی و جز راه اسلام راه دیگری انتخاب نکنی و اعمالت فقط بر طبق قانون اسلام باشد. ضمناً تعدادی کتاب که دادم از آ نها مطالعه کن، برای خودت میباشند. پدر و مادر عزیزم! از شما میخواهم چنا نکه من شهید شدم نماز و روزه برایم قضا کنید. اما از خویشاوندان قبلاً طلب عفو و بخشش مینمایم، چنا نکه آ نها را ناراحت کرده ام، و از شما میخواهم که برای من ناراحت نباشید و آرزوی سلامتی برای همه شما خواهانم. برادران و خواهران از شما میخواهم : جالب است که سخن شهید اکابری را اینجا بنویسم مهریه را پایین بیاورید و مجالس عروسی را ساده تر برگزار نمایید. از کلیه برادران و خواهران، چنا نکه خداوند مرا به جوار رحمت خود فرا خواند و شهادت نصیب من شد و روی قبراینجانب تشریف آوردید، کمال تشکر را دارم. چنانکه از برادران و خواهران کسی از من ناراحت است امید است مرا حلال نماید.
و السلام علی من اتبع الهدی
به امید پیروزی رزمندگان اسلام در سرتاسر جهان
« اللهم ارزقنی زیارة الحسین و فی الاخره شفاعة الحسین »
سید غضنفر ابولی
منبع: مرکزاسنادبنیادشهیدوامورایثارگران کهگیلویه وبویراحمد