مختصری از زندگینامه ، وصیت نامه و خاطرات روحانی شهید حجه الاسلام والمسلمین مرتضی پردال
نام شهید :مرتضی پردال
نام پدر : سیاوش
تاریخ تولد : 1345
محل تولد : روستای کلکه
شغل : روحانی
تاریخ شهادت : 65/10/22
محل شهادت : شلمچه
زیارتگاه :گلزار شهدای گچساران
زندگینامه:
شهید پردال در سال 1345 در روستای کلکه متولد شد .این شهید بزرگوار دوران ابتدایی خود رابا نمرات عالی به پایان رساند .دوران راهنمایی او مقارن با شروع نهضت انقلاب اسلامی بودو ایشان به اقتضای سنی که داشت در راهپیمایی ها شرکت می کرد .سال اول دبیرستان آتش عشق جبهه در قلبش شعله ور شد و در اواخر سال 1360 موفق شد به سوی جبهه بشتابد. در همان ایام سال اول و دوم دبیرستان (رشته تجربی) را تمام کرد و در همین زمان راهی حوزه علمیه شد و ابتدا در شهر اصفهان و آنگاه در سال 63 به دلیل علاقه وافرش به شهر قم ،راهی حوزه علمیه قم شد . وی چندین بار به جبهه اعزام گردید و در 12 عملیات شرکت داشت .آخرین بار در حالی که معاون گروهان ویژه فاتحین طلاب (از لشکر 25 کربلا) بوددر شلمچه به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
چكيده اي از نيايشهاي طلبه عارف شهيد مرتضی پردال با معبودش :
يا حبيبي ، يا مولاي "سخني با دوست"
خداي من اي آنكه مقصد عارفاني ، اي آنكه دل عاشقان بيادت شيدا است، اي آنكه سراسر محبت و جلال و جمالي ، اي آنكه محبوب مني ،اي آنكه بر خرمن عاشقان آتش عشق افروخته اي ،اي آنكه بيادت دلها به سوز و گداز افتاده اند ، اي آنكه همه آمالو آرزوهاي مني ، خدداي من ، مولاي من ، اي كه در وصفت ندانم چه گويم كه آتش فراق را در دل خويش خاموش كنم ، گفتم خاموش كنم ، گفتم خاموش اما اين واژه در مكتب عاشقي كفر است، عشق جان ماست آنگاه كه عشق به خدا رود ديگر جان بي بهاست. بلي اين سوختن در فراق تو را به جان خريدرام ، با آن نفس بر مي آورم و بدان زنده ام ،جان سوخته ما را درد تو دواست ، زخم دل ما را سوختن در فراق تو مرحم است، مولاي من مبادا كه شيفته خويش را از ياد بري، مبادا كه اين همه صفا را از ما گيري مبادا كه اين لحظات خوش عرفاني را از ما دريغ داري. اي تو كه همه هستي مني، خداي من ، اي كعبه آمال من ، اي باوفا،اي كه قرار را از ما ربوده اي ، مبادا كه ما را از ياد شيرينيت كه بسي شكرآور است بازداري ، مبادا كه ما را به خود واگذاري ، ما تو را مي خواهيم تو هم ما را بخواه ف هر چند كه لايق نيستم ، تو لياقت ده ، خوب مي دانم پاسخت ، چيست ، اين آلوده ظرف را نه سزاي چنين پاك مظروفي است. كلامت حق است اما عزيز من هيچ مي شود دوري تو را تحمل كرد ، آيا مي شود بي تو زندگي كرد ، نه نه به خودت قسم كه باورم نمي آيد از تو اي محبوب دلم دور باشم چه مي شود مولاي من اگر ما را چون خسي در بيكران بحر عشقت فرو بري ، چه مي شود اگر ما را در سلك محبين خويش درآوري، هر چند بگوئي نه،دست از دامنت بر نمي دارم ، مگر مي شود بي تو بودن. عزيز دلم اينها را كه نوشتم خواستم كه شايد تسكين درد درونم باشد، چاره اي ندارم جز اينكه هر چند يك گاه نظرت بر خانه خراب ما مي افتد، براي باز كردن عقده هاي بدست گرم و اشكهاي دل را بياري جوهر به ترسيم كشم. خداي من اي انيس بي كسان اي مقصد و مقصود عاشقان ، اي آرام بخش دلهاي مشتاق جانان من معبود من محبوب من معشوق من تا كي بايست انتظار كشيدن ، تا كي خون دل خوردن ، تاكي در غم تو سوختن ، تا كي مانده و آلوده گشتن ، تا كي آه حسرت بركشيدن مولايم اي جان من و هستي و وجود من تا به كي در اين خرابه منزل بي صفا زنده بودن ، اينجا را پاسخگو نيست، اين مكان نه سزاي چو من خوش الحاني است ، مرا به نزد خود ببر كه مرغ آن چينم ، ديوانه ترم كن در هجر تو مي سوزم خاكسترم كن ، خاكسترم را بر باد ده آنگاه خودت را به بها ده همه اش سوخته جلوه روي توام آنچه از تو ي طلبم نه حور و قصور است و نه غير از تو، تنها تو را مي طلبم و بر اين طلب صادق ، به همه چيز پرداخته ام اما هيچ چيز روي عطشان مرا سيراب نكرده است، به هر چه پرداختم لحظاتي چند بدان دلشاد بودم اما پس از آن باز غم ديرينه از اعماق دل زبانه مي كشد و بر اين فراق نمك بر زخمهاي دل مي پاشيد ، پس گم گشته توئي.
بسم رب الشهداء والصديقين
وصيتنامه روحاني شهيد مرتضي(تيمور) پردال:
با سپاس و حمد بيكران بر يكتا پروردگار جهان كه توفيق جهاد در راه خودش را به ما عطا فرمود ، تا در راهش جان بي بها را تقديم وجود رحمانيش كرده و در وادي شمع گونه اش پروانه وارد فدا شده ، و در پايان وصال جانفزا كه علي (ع)بسي از آن تفسير و تمجيد نمود حاصل گرديده. با سلام به امام عزيزم، او كه عظيمترين حق را برگردن ما دارد، او كه ما را از آتش قهر خدائي و از لجنزار شيطاني بسوي رضوان الهي رهنمود ساخت. و با سلام و درود به روح پاك و طيبه شهداء كه آزادي ما را از شر شيطان درون و برون امضاء نموده و مسئوليت حسين گونه شان را در برابر طاغيان و گردنكشان انجام داده و چراغ روشنگر راه و طريق معبود گشتند. خدمت خانواده محترم و دوستان عزيز و تعهد و ملت شهيد پرور چند كلمه اي را به عنوان وصيت ذكر مي كنم. قبل از هر چيز حضور مبارك و عزيزان سلام و درود مي فرستم و اميدوارم كه به بزرگواريتان اگر حتي به گردن اين حقير داريد حلال كنيد (خداوند انشاءا...همه ما را قرين رحمتش بفرمايد).عزيزان همه خوب مي دانيد كه هدف از خلقت چه بوده و در اين دنيا چه امتحاناتي براي انسان مقدر شده پس بهوش باشيد مبادا در اين آزمايشات خسر و زيان ببريد. سعي كنيد نفس سركش را بدست آورده و رضاي خداوند متعال را در همه اعماب مسب كنيد و خداوند را در تمام احوال حاضر و نلظر ببينيد و بقول امام (عالم محضر خداست در محضر خدا معصيت نكنيد)و يا بگفته ديگر اعمالتان نظر كرده،اگر براي خداست آنرا انجام دهيد اين شرط پيروزي و رستگاري شماست. اگر غير از اين طريقه پيش گيريد بگفته قرآن و (قدخاب من دسيها)به خاك مذلت و ضلالت مي افتيد. مسئله ديگر اينكه در بين ما سؤ ظن و نمامي و توهين و بهتان و غيبت بطور و سيعي شيوع دارد و همچنين ديگر اعمال رذيله برادران بدانيد كه اين موارد انسان را به قعر زشتيها ورذالتها مي كشاند شما را به حق خون مظلوم كربلا سوگند مي دهم از اين پستي هاي اخلاق خصوصا تهمت دوري كنيد ،در خودسازي ازرهنودهاي امام عزيز ياري و كمك بگيريد شايد خداوند نور ايمانش را در قلبها جاري كند.ديگر اينكه تا آنجا كه مي توانيد در مساجد و ديگر مجالس روحاني و در نماز جماعت شركت كنيد و از روح معنوي اين مجالس ايمان خويش را تقويت كنيد، اگر مي خواهيد علمي را انجام دهيد ابتدا نظر كنيد ببينيد اگر رضاي خدا در آن است ولو خلاف رضاي خلق باشد آنر انجام دهيد در همه احوال روحانيت را بررهبري امام عزيزمان جلودار گيريد و از خط اصليشان هيچگاه خارج نشويد، زيرا همه اسلام در روحانيت نهفته است و خارج شدن از اين دژ مستحكم به منزل خروج از دين خداست، اوقات زندگي را غنيمت شمرده از آن براي آخرت توشه برگيريد اميد آينده اسلام ، اميد و بازوي رهبر فقيه بزرگوار را ياوري كنيد كه مخزن تمامي صفات عاليه انساني و جلوه اي از انسان كامل و داراي لياقت و رهبري امت اسلامي است. سعي كنيد انقلاب را خالص تقديم حضرت مهدي (عج)كرده و دعا كنيد از سربازان واقعي اوباشيم اگر ميخواهيد فرزندانتان در آغوش اسلام بزرگ شوند آنها را به حوزه هاي علميه بفرستيد زيرا آنجا محل زندگي بزرگاني چون ملاصدرا و امام عزز و علامه طباطبائي و ديگر علما بوده است. در پايان از همه عزيزان التماس دعا دارم و دعايمان كنيد اگر كشته شدم خداوند مرا جزء شهدا به حساب بياورد و با مولاي عارفين حضرت حسين ابن علي (ع) محشور بفرمايد به اميد الهي براي همه آنانكه براي اسلام خدمت ميكنيد و به اميد ظهور بقيه الاعظم حضرت حجت بن الحسن مهدي (ع)و قبولي سربازي ما براي لشكرش.
خداحافظ امام و شما
يا حبيبى يا مولايى
خداى من اى آنكه مقصود و مقصد عارفانى اى آنكه دل عاشق به يادت شيداست .
اى آنكه سراسر محبت و حلال و جمالى اى آنكه محبوب منى اى آنكهبر خرمن عاشقان آتش عشق افروخته اى آنكه به ياد تو دلها به سوز و گداز افتاده اند اى نداى آنكه همه آمال و آرزوهاى منى مولاى من اى آنكه در وصف ندانم چه گويم كه آتش مذاق را در دل خاموش كنم . گفتم خاموش اما اين واژه در مكتب عاشقى كفر است . عشق جان ماست آنكه عشق به خدا رود ديگر جان بى بهاست بلى اين سوختن را در مذاق تو را به جان خريدارم با آن نفس بر مى آورم و بدان زنداه ام جان سوخته ما را درد تو دواست . زخم دل ما را سوختن در مزاق تو مرحم است مولاى من مبادا كه شيفته خويش را از ياد برى مبادا كه اين همه صفا را از ما گيرى . مبادا اين لحظات خوش عرفانى را از ما دريغ دارى اى تو كه همه هستى منى خداى من اى كعبه آمال من اى باوفا اى كه قرار را از ما ربودى مبادا كه ما را از ياد شيرينت كه بسى شكرآور است بازدارى مبادا كه ما را به خود واگذارى ما تو را مى خواهيم تو هم ما را بخواه هر چند كه لايق نيستيم تو لياقت ده خوب مى دانم كه پاسخت چيست اين آلوده ظرف را نه سزاى چنين پاك مظروفى است كلامت حق است اما عزيز من هيچ مى توان دورى تو را تحمل كرد آيا مى شود بى تو زندگى كرد نه نه به خودت قسم كه باورم نمى آيد از تو اى محبوب دل دور باشم چه مى شود مولاى من اگر ما را چون خسى در بيكران بحر عشقت فرو برى چه مى شود اگر ما را در سلك محبين خويش درآورى هر چند بگويى نه دست از دامنت بر نمى دارم . مگى مى شود بى تو بودن عزيز دلم اينها را كه نوشتم خواستم كه شايد تسكين درد درونم باشد چاره اى ندارم جز اينكه هر چند يك گاه كه نظرت بر خانه احزاب ما مى افتد براى باز كردن عقده هاى دل قلمى بدست گيرم و اشكهاى دل را به يارى جوهر به ترسيم كشم . خداى من تا كى بايد انتظار كشيدن ، تا كى خون دل خوردن ، تا كى در غم تو سوختن ، تا كى ماندن و آلوده گشتن ، تا كى آه حسرت بركشيدن ، مولايم اى جان من و هستى من و وجود من تا به كى در اين خرابه منزل بى صفا زنده بودن مرا نزد خودت ببر كه
مرغ آن چمنم ديوانه توام ديوانه ترم كن در هجر تو بسوزم خاكسترم كن خاكسترم را بر باد ده آنگاه خودت را به نهاده همه اش سوخته جلوه روى توام آنچه از تو مى طلبم نه حور و قصور است و نه غير از تو تنها تو را طلبم و بر اين طلب صادق به همه چيز پرداخته امك اما هيچ چيز روح عطيان مرا سيراب نكرده است به هر چه مى پرداختم لحظاتى چند بدان دلشاد بودم اما پس از آن با زخم ديرينه از اعماق دل زبانه مى كشد و بر اين فراق نمك بر زخمها و دل مى پاشد پس گمگشته توئى .
خاطرات يكي از همرزمان و هم حجره اي هايش مي گويد:
يكي از بيشترين و بزرگترين و بهترين حالاتي كه در اين شهيد عارف وجود داشت بعد معنوي و عبادي اوبود. شهيد پردال از همان اوايل طلبگي داراي روح معنوي خاصي بود و از همان جا شروع به رشد معنوي و عبادي نموده بود اگر چه قبلاً هم اين رشر را داشته ولي اين صفت بارز او در زمان طلبگي رشد بسيار سريعي نمود. شبها بعد از اتمام مطالعه و درس اگر در حجره تنها بود درب حجره را از داخل قفل مي كرد و لامپ حجره را خاموش مينمود و در تاريكي شب تنهاي تنها به راز و نياز با معبود و معشوق خود ميپرداخت. گاهي اوقات كه نيمه هاي شب از كنار حجره اش رد ميشدم لحظه اي توقف مي كردم و به حجره تاريك او نگاه مي كردم احساس ميكردم اينجا حجره عشق است و حجره اي است كه ملائكه ا.. در آنجا حضور دارند. گاهي اوقات پرده حجره را مي كشيد و چراغ كوچك و كم نوري را در پشت حجره روشن مي نمود و من از پشت در حجره اونظاره گر بعضي از حركات او بودم ميديدم كه او چگونه سجده هاي طولاني مي رود در هنگام قنوت مي ديدم كه همانند يك عاشق نيازمند دستهاي خود را به طرف آسمان بلند كرده و در حال راز و نياز مي باشد. نماز شب او در سخت ترين اوقات ترك نمي شد زمستان و تابستان گرسنگي و تشنگي و خستگي و بيحالي در نماز شب او اثري نمي گذاشت. در ماه رمضان بعد از طرف افطاري ساده مدت زماني مطالعه م ينمود وسپس به بنده پيشنهاد مي كرد كه به حرم حضرت معصومه سلام الله عليها برويم و هنگاميكه در حرم بوديم تاز اذان صبح مشغول راز و نياز بود و همانند مولايش امام سجاد(ع)سر بر مهر ميگذاشت وسجده هاي طولاني مي نمود و بعد مي ديدم كه با چشمهاي اشك آلود سر از مهر بر ميدارد در شبانه روز بيش از هفده الي هيجده ساعت به مطالعه مي پرداخت و به تفسير قرآن علاقه وافري داشت و مرتب در درس تفسير قرآن استاد معظم حضرت آيت ا...جوادي آملي حضور داشت. شهيد پردال در حين تحصيل در حوزه مدت زيادي از اوقات خود را در جبهه سپري مينمود او بدون اينكه كسي اطلاع پيدا كند به جبهه مي رفت و در هنگاميكه در جبهه بود همانند زاهد شب و سلحشور روز حضور داشت و ساعت كوچكي داشت كه بوسيله آن براي نماز شب همانند سحر خيزان به رختخواب پشت پا مي زد و مهياي نماز شب مي شد و بسيار مواظب بود كه كسي از عبادت وي و راز و نياز با پروردگار خويش مطلع نشود. شهيد پردال كه در بيش از 12عمليات و حمله شركت داشته و تجريبات نظامي زيادي اندوخته بود و همواره ترجيح مي داد به عنوان يك بسيجي ساده در كنار رزمندگان عاشقانه و خالصانه به حماسه آفريني بپردازد و براي آخرين بار كه در جبهه جزء گروهان ويژه فاتحين (طلاب)از لشكر ويژه 23كربلا بود با اصرار بسيار زياد فرمانده اش و با طلب كمك از قرآنو استخاره زدن مسئوليتي را قبول نمود. و سرانجام در عمليات كربلاي 5خود و فرمانده اش و عده اي ا رزمندگان تحت اختيارشان كه همگي از طلاب بودن به لقاي يار پيوستند و دعوت حق را عاشقانه و خالصانه همانند مولايشان حسين(ع)لبيك گفتند و به خيل شهداي روحاني پيوستند.