مختصری از زندگینامه و وصیت نامه شهید الياس بادگيو

نام شهید : الياس

نام پدر : نادرقلى

تاریخ تولد : 1342/01/06

محل تولد : ده‌نسه

تاریخ شهادت : 61/02/16

محل شهادت : فکه

زیارتگاه :روستای دشت آزادی

بسم الله الرحمن الرحيم

زندگينامه 

پاسدار شهيد الياس بادگيو در سال 1342 در روستاي ده نسه طيبي سردسير متولد شد . در سن هفت سالگي تحصيلات خويش را در روستاي خود آغاز كرد و پس از اتمام دوران ابتدايي تحصيلات دوره راهنمايي را تا سال دوم راهنمايي در مدرسه راهنمايي جاورده گذراند در همين اوان بود كه موج تظاهرات و راهپيمايي ها در سراسر كشور آغاز شد . شهيد مانند ساير اقشار در تظاهرات و راهپيمايي ها شركت داشت . لازم به تذكر است كه پدر شهيد در زمان رژيم منفور پهلوي از ناحيه خوانين زالوصفت منطقه مورد ستم واقع شد . اينجا بود كه با پيروزي انقلاب شهيد در صدد گرفتن حقوق از دست رفته پدر خويش شد و در اين راه هم موفق شد . شهيد براي ادامه تحصيل به دهدشت عزيمت كرد . سال سوم راهنمايي را در مدرسه آيت الله طالقاني دهدشت مي گذراند و در خلال تحصيل خود در دهدشت از آنجا كه علاقه زيادي به سپاه پاسداران انقلاب اسلامي داشت در بسيج سپاه شركت كرد و چندي نگذشت كه ترك تحصيل نمود و به سپاه پاسداران دهدشت راه يافت . شهيد حدود سه بار به جبهه جنگ حق عليه باطل عزيمت نمود كه يك بار مجروح گرديد كه پس از بهبود باز به جبهه رفت تااينكه در حمله بيت المقدس به دست دژخيمان بعثي به درجه رفيع شهادت نائل آمد و جسد ايشان بعد از 10 ماه بوسيله سپاه پاسداران انديمشك پيدا شد و به زادگاهش ده نسه طيبي سردسير انتقال داده شد و در آنجا دفن گرديد .

روحش شاد و راهش پررهرو

بسم الله الرحمن الرحيم

و لا تحسبن الذين قتلو فى سبيل‌الله  امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون .

مپنداريد آنان كه در راه خدا كشته شدند مرده اند بلكه ايشان زنده اند و نـزد پـروردگارشان از نعمت روزى بهره مندند .

به نام خداى كه در هم كوبنـده ستـمگران و تنها ره سعادت ايمان و جهاد و شهادت - باعـرض سـلام به ساحت مقدس ولى عصر امام زمان و درود بر منجى انسانيت كه از خداى مهربان مى خواهم از عمر من بكاهد و به عمر پربركت او بيفزايد درود فراوان بر شهيدان السلام از هابيل تا حسين و از حسين تا كربلاى ايران و سلام و درود من به شما اى مادر مهربان و اى پدر بزرگوار و اى خواهر مهربانم و اى برادران عزيزم خواهش مى كنم بر مزار من گريه نكنيد صبر در راه خدا اجر عظيمى به شما خواهد داد بر سر قبرم نام جوان ناكام ننويسيد زيرا در ان راه كه همان راه انبياست و راه يگانه پاسدار كربلا حسين (ع) است كه انتخاب كردم و از شما ميخواهم كه آرم سپاه اين آرم شهادت و شهامت را بر سر فبرم بكشيد ، جهاد درى از درهاى بهشت است كه تنها بر روى بندگان ويژه خداوند باز مى شود آرى اين گلگون كفنان يعنى آنهايى كه در راه دين و قرآن و اسلام و عدالت بخون گلوى خود رنگين شده اند در اين جهان جز افتخارى نخواهد داشت در آن روزيكه مرگ بر انسان مقدر است و اگر در اعماق درياها و يا بلاى ابرهاى انبوه مقام كند بالاخره جهان را بدرود خواهد گفت .

بار خدايا الان اين دومين وصيت نامه اى هست كه مى نويسم ، خدايا مگر دوست ندارى كه به فيض اين سعادت عظيم برسم ، خداوندا از تو مى خواهم كه توفيق شهادت را نصيبم كن و از ملت ايران خواهش مى كنم كه گوش به فرمان اين رهبر كبير اين اسوه مقاومت و شهامت باشيد . وصيت من به پدر و مادرم و خواهرانم و برادرانم و قومها و فاميلهايم و از كسانيكه من را مى شناسند و نمى شناسند به ايشان چنين است . اگر از من بدى و ناراحتى ديديد از شما خواهش مى كنم كه مرا ببخشيد و مرا حلال كنيد و از شما تقاضا دارم كه براى من گريه و زارى نكنيد و هميشه گوش به فرمان رهبرانقلاب خمينى كبير و بنيانگذار جمهورى اسلامى باشيد و بكوشيد كه راه شهيدان را ادامه دهيد . شهيدان زنده اند الله اكبر به خون آغشته اند الله اكبر . مادر مهربانم غم مخور شما بايد زينب وار ، پدر جان شما بايد على وار باشيد اگر شما راست مى گوييد كه من را دوست داريد براى فرزندت گريه نكن ، اگر لياقت شهيد شدن را داشتم مدت سه ماه نماز برايم بخوانيد .

شيون مكن مادر       در مرگ خونبارم     بگذر زمن ديگر     شوق خدا دارم 

 رخت حسين بر تن    عزم سفر دارم     يا خواهش ديگر     مادر زتو دارم 

 گر كشته گرديدم     در جبهه اى مادر    بهر مكن زارى      بهرم مزن بر سر 

 يك پرچم سبزى      در خانه زن مادر     بهرم چراغان كن     شوق خدا دارم  

شيون مكن مادر      در مرگ خونبارم     بگذر زمن ديگر        شورى بسر دارم  

در هر شب جمعه     بهرم بخود آئيد     قدرى حنا آريد         بر قبر من ماليد

  شيون مكن مادر     در مرگ خونبارم  

آخرين نامه شهيد الياس بادگيو براي پدرو مادرش

درود به رهبر كبير انقلاب و بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران و سلام گرم به امام زمان كه فرمانده كل نيروهاي رزمنده در تمام جبهه هاي جنگ است و درود و سلام گرم به خانواده هاي شهداي اسلام و با سلام گرم به خانواده عزيزم سخنم را از صحراي گرم خوزستان كه انسان يك لحظه مي سوزد شروع مي كنم . پدر گرامي جناب آقاي حاج نادر قلي بادگيو سلام پس از تقديم عرض سلام و سلامتي شما را از درگاه خداوند متعال خواهان و خواستارم كه هميشه اوقات در كمال عين عافيت بوده باشيد و اميد است كه انشاءالله صبر و استقامت به شما بدهد تا بتوانيد فرزندانتان را در راه اسلام فدا كنيد . پدر جان و مادر جان چيزي در اين جز شهادت نيست در فكر فرزندتان نباشيد چون خداوند به شما در آخرت مزد مي دهد به شما خانواده عزيزم من آن موقع كه از مرخصي آمدم نمي دانستم مي روم جبهه جنگ ، آن موقع كه من آمدم دهدشت امام فرمود كه نيرو لازم دارد من هم عاشق جبهه جنگ شدم و عازم جبهه شدم و ما الآن آماده حمله هستيم و امكان دارد اين آخرين نامه باشد كه به شما نوشتم . مادر جان تو را به خداوند قسم كه من را ببخشيد كه مي دانم چقدر اذيتت كرده ام مرا حلال كن و در فكر من نباشيد من آماده حمله هستم و امكان دارد اگر لياقت داشته باشم شهيد شوم من خيلي دوست دارم شهيد بشوم شما هيچ ناراحت نشويد . مادرجان تورا دادم به خدا قسم اگر من شهيد شدم براي من هيچ گونه شيون نكن چون كسي كه برايش گريه مي كنيد ناراحت مي شود فقط بگو خداوندا من فرزندي را قرباني كردم و امانت را به خودت دادم مادر مي داني كسي كه فرزندش شهيد مي شود چقدر اجر دارد پيش خداوند آبرومند هستي هيچ در فكر من نباشيد من حتماً شهيد مي شوم . خداحافظ ، خداحافظ پدرم و مادرم به اميد ديدار در صحراي كربلا واقعاً اگر شما مسلمان هستيد بايد هيچ ناراحت نباشيد پدرم هر كاري كنيد نامه را به همين آدرس برايم بفرستيد . سلام گرم به مادر عزيزم و پدر گرامي ، سلام به برادران جهرم ، خداداد ، محمدخان و رحمخدا علي فتح ، بهرام و گلي جان و خان بي بي و شاهزاده و تمام خانواده ها را سلام گرم مي فرستم همه شما را به خدا مي سپارم و آماده حمله مي شوم .