خرداد
مرا حلال كن ومادرجان شبهاى عاشورا كه براى حسين گريه ميكردى وميگفتى خدايا من در آنجا ميبودم ولى امروز با چشمان خودتان آن روزها را مى بينيدو بايد مثل ليلا اكبرش را با شادى روانه جبهه كرد و اما پدر از شما مى خواهم كه على وار شكر كنيد.

 

نام شهید :محمدعلى

نام پدر :على

تاريخ‌تولد  :1344/06/3

محل‌تولد  : تل‌موشكاران

 تاريخ شهادت  :61/03/1

محل شهادت : دشت عباس

زیارتگاه : روستای سید آباد

 

 

زندگينامه

شهيد آسايش در سال 1344 در روستاي سيد آباد در خانواده اي كشاورز متولد شد . دوران تحصيلات ابتدايي و راهنمايي را در شهرك جماران گذراند و عليرغم درآمد ناچيز خانوادگي دست از تحصيل برنداشت . اوقات بيكاري و تعطيلات خود را به كارگري و كشاورزي مي پرداخت تا از اين طريق مخارج تحصيل خود را فراهم كند . او با صبوريش نارسايي ها و كمبودهاي خانواده را تحمل مي كرد و گاهي با كارش جبران مي نمود . او فرزندي فداكار و ياور فعال براي پدر و مادرش بود . در محيط مدرسه و خانواده اش داراي اخلاق و رفتار پسنديده بود . علاقه زيادي براي رفتن به جبهه داشت و در اين سال چندين بار اراده كرد كه برود (سال 1360) اما هر بار پدر و مادرش او را از رفتن باز مي داشتند و به او متذكر مي شدند كه اول درست را بخوان و بعد جبهه . ولي ممانعت والدين نتوانست آتش شوق و عشق جانبازي در راه اسلام را در قلب او خاموش نمايد . چون او تصميم خود را گرفته بود و در بسيج سپاه گچساران ثبت نام كرد و عازم جبهه شد . شهيد محمدعلي آسايش علاقه زيادي به سپاه اين ارگان جوشيده از بطن مردم داشت و اين حرف او هميشه در خاطر است كه مي گفت : من عاشق پاسداران هستم و هرگاه لباس پاسداري مي بينيم آنقدر وجودم را شور عشق فرا مي گيرد كه مي خواهم پرواز كنم .

شهيد محمدعلي پس از عزيمتش به جبهه كه مدتها از رزم مردانه و حق طلبانه اش مي گذشت در حماسه اي كه در فروردين 61 به نام فتح المبين و با رمز يا زهرا شروع شد در دشت عباس به شهادت رسيد با ايثار جان خويش جامعه را حيات ديگر بخشيد .

استاد شهيد مرتضي مطهري مي فرمايد شهيد شمع تاريخ است و اينها با نور شهادت تاريكيهاي زندگي را روشن مي كنند . و به قول دكتر شريعتي شهيد قلب تاريخ است و هم مي گويد اينها كه رفتند كاري حسيني كردند و آنها كه ماندند كاري زينبي كنند و گرنه يزيدي اند .

به اميد تحقق آرمان عاليه شهيدان شاهدمان

 

وصیت نامه

بسم رب الشهداء والصديقين 

ولا تحسبن الذين قتلوا فى سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون  

د رحاليكه روانه جبهه جنگ شدم اشك از چشمان مادرم سرازيز مى شدو در برابرايشان خجالت مى‌كشيدم وقتى‌كه از او اجازه مى‌گرفتم ناراحت بود ولى من كه عاشق همچون راهى بودم اعتنا نكردم و با عجله هرچه سريعتر آماده مى شدم وبيادم نمى رود آن ساعتى كه به من پول داد و گفت برو به اميد پيروزى بابا چشمش به دنبال من بود و اشك در چشمانش سرازيز بود ولى جبهه جنگ چنان كششى دردل من به وجود آورده بود كه هر لحظه از خوشحالى ميخواستم فرياد بزنم ،اى حسين اگر در صحراى كربلا تو نداى هل من ناصرينصرنى دادى و كسى به فرياد تو نرسيد امروز فرزندت خمينى كبير همان فرياد را سرداده و امت ما همه با جان و دل لبيك مى گويند و عاشقانه از پدرمادر خود گذشته و جان ناقابل خود را در اين راه فدا كردم تاديگر برادران آزاد باشند و مزه آزادى‌را به خوبى بچشند و بفهمند به گفته دكتر على شريعتى مرگ با سعادت بهتر از زندگى ذلت بار است و جنگى كه از طرف رژيم بعث عراق برملت ايران تحميل شده جنگ اسلام با كفر است و ما نه براى خاك مى جنگيم و نه برا ى مال و نه براى رياست فقط براى اسلام ميجنگيم وهدف‌ما پيروزى اسلام است و اسلام را بايد با خون زنده كرد .اى برادران ما ازجان خود گذشتيم تا شايد بتوانيم پرچم لا اله‌الا الله را درسرزمينهاى ديگربرافراشته كنيم ما به امبد پيروزى حق بر باطل هستيم و شهادت را با جان ودل مى پذيريم ماشهيد مى شويم   تا اسلام از بين نرود،زيرا اگر به اسلام لطمه‌اى وارد شود آبروى ملت مسلمان ايران در خطر است و بايد ملت ايران از شهادت هيچ باكى نداشته باشند و تا پاى جان با اين كفاران و اين نوكران بجنگند، اى پدران ومادران شما اى شهيد پروران ،خوشا به حالتان كه توانستيد اينچنين سربازانى تربيت كنيد تا بتوانند براى اسلام و انقلاب سربازى و براى شما افتخارى باشند و تا پاى جان با اين كفاران و نوكران بجنگند.اى برادران سرباز اسلام بودن لياقت ميخواهد سربازان اسلام بايدباشعارحرف نزنندوبا عمل اسلامى باشند ما امروز بايد نعمتى را كه خداوند نصيبمان كرده از دست ندهيم و بموقع از آن استفاده نمائيم نگذاريم كه كافران اين نعمت اسلامى را بربايند،من از پدرو مادرم خواهش ميكنم كه از شهيد شدن من هيچگونه ناراحتى يا پوشيدن لباس سياه و غيراز دستورات اسلام عمل ديگرى انجام ندهند و از اينكه من نتوانستم با برادران خداحافظى ميكنم از تمام برادران خصوصا اهالى محترم سيد آباد تقاضا دارم كه اگر از من ناراحتى‌ديده اند مراببخشند تو پدرومادر عزيزم برايم گريه . زارى نكنيد شما بايد الگوئى باشيد براى ديگر پدران ومادران ،مادر جان ساعتى كه اسم اميرالمؤمنين را آوردى يادم نمى رود.

مرا حلال كن ومادرجان شبهاى عاشورا كه براى حسين گريه ميكردى وميگفتى خدايا من در آنجا ميبودم ولى امروز با چشمان خودتان آن روزها را مى بينيدو بايد مثل ليلا اكبرش را با شادى روانه جبهه كرد و اما پدر از شما مى خواهم كه على وار شكر كنيدبرادران شما را به خدا سوگندكه‌هركدام ترك نيستيد درامركشاورزى به‌پدركمك كنيد برادر عزيزم ولى از تو ميخواهم كه پدمان را تنها نگذارى . 

     والسلام    

شيون مكن ماد در مرگ خونبارم       چون قاسم داماد اين آرزو دارم

 

 

شعري از شهيد

برخيزيد برخيزيد در خوزستان جنگ است   

                                           جوان مسلمان شير غرنده است

اسلام به لطف خميني پاينده است           برخيزيد

نبرد با كافر حق سوسنگرده                     برخيزيد

 همت كنيد برادران دزفولي                     چون شما فرزند پاك رسوليد

بزنيد بكوبيد نابودش نماييد                      ملت عراق را آزادش نماييد

يا الله يا الله مرا ياري نما  از شر صدام يزيد آزاد بنما برخيزيد در خوزستان

ليلا به دنبالش مي گفت الله                   اكبر رود به ميدان شبه رسول الله

آن نوجوان رعنا روانه گشت ز ميدان        ليلا به دنبالش مي گفت الله

رفت از بر ليلا آن نوگل تازه داماد               گير بر سر او آينه و شمع و قرآن

ليلا به دنبالش مي گفت يا الله               مي گفت فدايش مي كنم در راه الله

                                ليلا به دنبالش مي گفت يا الله

كفن بدوز بهر تنم مادرم                               مگر عزيزتر ز علي اكبرم

به گفته روح خدا رهبرم                          آماده جهاد با كافرم مادرم 

گريه و زاري مكن مادرم مادرم                  مگر عزيزتر از علي اكبرم مادرم

اگر كه نالان سخنم مادرم سخن              ولي به روح پاك چمران واي قسم

                               بر مفسدين پيروز مي شوم مادرم 

كفن بدوز بهر تنم مادرم                            بهشتي و رجايي و باهنر            سپرده اند اسلام به ما با عمل

كفن بدوز بهر تنم مادرم                             مگر عزيزتر ز علي اكبرم             مادر مكش براي من انتظار

 زيرا روم به سوي كربلا                             كفن بدوز بهر تنم مادرم(2)          مگر عزيزتر ز علي اكبرم

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده