شهدای رمضان
اي ملت شهيدپرور ايران در هركجا كه هستيد از روحانيت مبارز دفاع كنيد تا اسلام را به جهانيان بشناسانند و هيچوقت امام عزيز را تنها نگذاريد .


نام شهید : حيات‌اله فتحى

نام پدر : شكر اله

تاریخ تولد : 1336/04/04

محل تولد : ايدنك

تاریخ شهادت : 1361/05/17

محل شهادت : شلمچه

زیارتگاه :روستای ايدنك

 

زندگینامه

شهيد حیات الله فتحي در سال 1336 در دهكده ايدنك در خانواده اي روستايي كشاورز زحمتكش و محروم ديده به جهان گشود . از دوران طفوليت وي خاطرات زيادي در دست نيست . اما كوچكترين و عزيزترين فرد خانواده خويش بوده است و مورد توجه بستگان قرار مي گرفت . در سن 6 سالگي راهي ديار علم و مدرسه شد و در روستاي زادگاهش تا سال پنجم ابتدايي به تحصيل ادامه داد . پس از اين ايام به كار مشغول و مسئوليت امرار معاش پدر و مادر و هزينه زندگي آنها را به عهده گرفت و نان اور پدر و مادر پير و سالخورده اش بود . عشق و علاقه مادر به او به حدي بوده كه او را عصاي دست خويش مي دانست و سايه بان سري اش به شمار مي آورد و بارها تكرار مي كرد كه من بعد از تشكيل خانواده براي پسر كوچكم و آوردن عروسش به خانه پيش آنها زندگي خواهم كرد . از خصوصيات بارز اخلاقي شهيد حيات الله فتحي داراي رفتاري نيكو ،‌حميده و خوش برخورد بوده و هميشه تبسم بر لب داشت .نسبت به پدر و مادر بسيار مهربان بود . همچنين نسبت به ساير بستگان از علاقه خاصي برخوردار بوده به طوري كه شايد بتوان گفت نيمي از اوقات فراغت خويش را نزد آنها بخصوص خانه عمويش سپري مي كرد .در جامعه و در كوچه و بازار خوش برخورد بود . به طوري كه حتي با بچه هاي كوچك و كم سن و سال هم بازي مي شد به خواندن نماز و اعمال عبادي علاقه خاصي داشت . به مطالعه كتابهاي اسلامي عشق مي ورزيد . در تظاهرات و مبارزه عليه حكومت ديكتاتوري شركت مي كرد . دوستدار ورزش بود . ساعتي چند با دوستان خود به سالم سازي جسم و روح خويش مي پرداخت . براثر سعي و كوشش و پشتكاري كه داشت در سال 1360 موفق به اخذ گواهينامه رانندگي گرديد و زندگي نوين خويش را آغاز نمود . اما زندگي شهيد حيات الله فتحي از بدو شروع جنگ تحميلي وارد مرحله تازه اي شد و فعاليت خود را در جهت پيروزي انقلاب اسلامي متمركز نمود . احساس ناراحتي مي كرد و مي گفت اسلام و انقلاب اسلامي در خطر است بر همه ما واجب است براي نجات اسلام و انقلاب اسلامي ايثار كنيم تا اينكه با اولين گروه داوطلب به سوي جبهه روانه ومبارزه با كفار بعثي را آغاز نمود . اولين مبارزه خود را در شكستن حصر آبادان با پيروزي به پايان رساند . بطوري كه همرزمان ايشان از فداكاري و فعاليت شديد وي تجليلها نمودند . دومين مرحله مبارزه ايشان در جبهه همزمان با حمله فتح المبين بود كه در اين حمله در تپه سبز شوش از ناحيه گردن و پشت مورد اصابت تركش خمپاره قرار گرفت پس از به هوش آمدن به نبرد خود تا ساعت 10 بامداد ادامه داد ولي براثر خونريزي ضعف شديدي به ايشان دست داد و مجدداً بيهوش شد و او را در يكي از بيمارستانهاي تهران بستري نمودند . سومين مرحله مبارزه خود را در عمليات پيروزمندانه رمضان شروع كرد و اما از همان روز اول حركت ايشان ابراز داشتند كه من در اين مرحله اگر خداوند ما را شايسته بداند شهيد مي شوم و مشتاقانه به سوي شهادت مي شتافت . ايشان وقت مرخصي به ديدن بستگان مي آمد . دوست داشت از وقت استفاده كند و به ديدن امام خود يار مستضعفان برود . وقت را غنيمت شمرد و به زيارت امام خود رفت . شهيد حيات الله فتحي عقيده داشت پيروزي اسلام در گرو اين جنگ است وي مي گفت اگر در جنگ پيروز شويم مي توانيم حكومت الله را بر جهان حاكم نماييم و تا زماني كه حكومت الله حاكم نشود جنگ و خونريزي و بي عدالتي هست . اما يكي از همسنگرانش مي گفت كه وجود او در سنگر به ما آنچنان پشت گرمي مي داد كه براي برگشتن وي از مأموريتها لحظه شماري مي كرديم . همسنگر ديگري مي گفت كه او تا صبح در جبهه بيدار بود و به مسجد جبهه مي رفت و در اين سنگر و آن سنگر ياران را تشويق به مبارزه مي نمود و به قول پسر دايي و همسنگرش علي محمد رفيعي كه آخرين نامه ها و هداياي وي را به محل آورده بود مي گفت كه او يك حلقه براي دخترعمو و نامزدش خريداري كرده و چنان پافشاري نمود كه مرا مجبور كرد به ده برگردم تا اينكه من آمدم در ايدنك و شب 61/5/17 كه رخت نامزدي وي را به خانه عمويش بردند همان شب مصادف بود با شهادتش و اين بود پايان يك زندگي شرافتمندانه و سرافراز و پيروز .

 

وصيتنامه

ربنا اغفرلنا ذنوبنا و اهدافنا في امرنا و ثبت اقدامنا وانصرنا علي القوم الكافرين

اي پروردگار ما بيامرز براي ما گناهان ما را و از حد گذشتمان را در كارمان و ثابت دار قدمهاي مارا و ياري كن ما را بر گروه كافران . (آيه 141 سوره آل عمران)

با درود به رهبر انقلاب اسلامي واميد شهيدپرور ايران وصيت نامه خود را آغاز مي كنم . با توجه به اينكه كفر جهاني به سركردگي امپرياليسم آمريكا در مقابل نور خدا انقلاب اسلامي مي رود تا پايه هاي شر خود را يكي پس از ديگري در زباله دان تاريخ بفرستد و حضور انقلاب اسلامي بر جهان باطل فهمانده است كه ديگر ياراي استقامت ندارد . بنابر وظيفه شرعي خود لازم دانستم كه براي ياري انقلاب اسلامي به سوي جبهه نبرد حق عليه باطل بشتابم و دين خود را نسبت به مكتب اسلام ادا كنم . پدر و مادر و خواهر و برادران جبهه دانشگاهي است كه چگونه زيستن و چگونه مردن را به من ياد داده است و اميدوارم كه به آرزوي خودم يعني لقاءالله برسم . استدعا مي كنم كه تك تك شما ها اين انقلاب را كه مقدمه انقلاب مهدي (عج) است ياري نمائيد و گوش به فرمان نائب او رهبر انقلاب امام خميني باشيد تا اينكه مورد لطف پروردگار قرار بگيريد . و هميشه به دنبال روحانيت براي پيشبرد اهداف انقلاب اسلامي گام برداريد و از هر نو تفرقه بپرهيزيد . و اما اي پدر ارجمندم مرا حلال كن و با استقامت و صبر و شكيبايي از انقلاب اسلامي دفاع كن مبادا روحيه خود را ببازي و گريه كني چون گريه تو باعث ناراحتي من است و به دعاي خير پاسداران و رزمندگان اسلام در هركجاي جهان باش. اي خواهر مسلمانم تو نيز زينب زمان باش و در راه خدا مبارزه كن ، اي برادر عزيزم راه خدا بهترين و برترين راه است پوينده و كوشنده اين راه باش اي ملت شهيدپرور ايران اسلامي تنها راه نجات اسلام و رهاي مستضعفين و پيروزي نهايي ، پشتيباني قاطع و بيدريغ خود از دولت جمهوري اسلامي و پيوستن به خط امام است و اي مادر مهربان و عزيزم سلامم را بپذير و حلالم كن مبادا در فقدان من گريه كني . در بالاي خانه مان پرچم هاي سبز سوار كن و افتخار كن كه فرزندت در راه خدا به اين مقام بزرگ رسيده است و اي ملت شهيدپرور ايران در هركجا هستيد از روحانيت مبارز حمايت و دفاع كنيد تا اسلام را به تمام جهان بشناسانيد خون شهيدان را پايمال نكنيد . از توطئه هاي دشمن آگاه باشيد و هيچ وقت امام عزيز رهبر انقلاب را تنها نگذاريد . قبر من را بر روي قبر برادر عزيزم ناصر عابدي بگذاريد و اين را بدانيد كه اگر شهيد شدم امام حسين را مي بينم و اگر زنده ماندم قبر او را مي بينم .

اما اي عموي دلبندم مبادا براي من گريه كني .

والسلام عليكم و رحه الله و بركاته ... درود به رهبر عزيزمان امام خميني . درود به روان پاك شهيدان .

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده