مختصری از زندگینامه پاسدار شهيد عيسي شيخي
نام شهید : عيسي نام پدر : فایز تاریخ تولد : دژکوه محل تولد : 1337 تاریخ شهادت : 61/4/29 محل شهادت : شلمچه
زندگينامه
بسم رب الشهداء و صديقين
برادر شيخي در سال 1337 در روستاي كوچك و دورافتاده اي به نام دژكوه در يك خانواده مذهبي و فقير چشم به دنيا گشود . او از طبقه مستضعف روستاي دژكوه بود و درآمدشان فقط به اندازه نان سالشان بود كه دست رنج پدرش بود . شغل پدرش دامپروري و كشاورزي بود . وي در هفت سالگي در همان روستا به مدرسه رفت . و داراي هوش سرشاري بود كه مدت چهارسال دوره ابتدايي را به پايان رساند . اخلاق او در مدرسه طوري بود كه همه دانش آموزان او را به خوش اخلاقي مي شناختند و به او احترام مي گذاشتند و مورد اعتماد آنها بود . خوش رفتاري وي طوري بود كه مردم آن روستا از او راضي بوده اند و واقعاً در همان كودكي آثار اخلاق اسلامي در او نمايان بود . و وي در كلاس سوم ابتدايي يعني 10 سالگي بود كه نماز را فراگرفت و شروع به نماز خواندن و روزه گرفتن كرد .در همين موقع بود كه مشكلات زندگي را احساس كرد و سنگيني آنها را درك كرده و از آنجايي كه داراي ايمان قوي و فردي صادق و متعهد بود بر مشكلات پيروز مي شد . از ابتدايي كه عبادت را شروع كرد هر وقت روحاني يا فرد مذهبي به روستا مي آمد اولين فرد بود كه نزد او مي رفت و نمازش را صحيح مي كرد و از مسائل عقيدتي و ديگر مسائل عبادتي به اندازه اي كه توان داشت از او ياد مي گرفت . و بعد آنچه را ياد مي گرفت به ديگران ياد مي داد .در همان دوران كوچكي كه نماز مي خواند و روزه مي گرفت به او مي گفتند كه موقع نماز و روزه گرفتن تو نيست ، مي گفت مي خواهم براي پدر و مادرم باشد وآماده باشم براي آينده . چون در آن سالها در منطقه كهگيلويه دبيرستان نبود و وضع مالي خوبي نداشت ترك تحصيل كرد و مدتي از زندگيش را به شباني پرداخت و از اين راه همراه پدرش كه داراي عيال زيادي بود و 13 نفر نان خور داشت به كمك او مي پرداخت و براي برادرانش نان تهيه مي كرد تا اينكه به سن 15 سالگي رسيد و همراه پدرش كشاورزي مي كرد و هميشه در اين مدت مسائل ديني خودش را به نحو شايسته انجام مي داد در سن 16 الي 17 سالگي بود كه به بنادري مانند بوشهر و بندر امام و ساير بنادر و شهرها مي رفت و كارگري مي كرد تا اينكه بنائي را ياد گرفت و به شغل بنائي پرداخت و از اين راه معاش خود و خانواده اش را تأمين مي كرد .در سن 17 سالگي ازدواج كرد و داراي دو فرزند مي باشد و در ضمن سرپرستي پدر پير و سيزده نفر عائله را بعهده داشت . در سن 19 سالگي بود يعني سالهاي 56 -57 به خدمت سربازي اعزام شد . و اوايل اوج گيري انقلاب بود و در خدمت سربازي بود كه امام خميني دستور به فرار سربازان و اعتصاب خودداري از تيراندازي به سوي مردم را صادر كرد . شهيد از امر امام اطاعت كرد و در پادگان نظامي كازرون با جمعي از دوستانش به نداي امام لبيك گفتند و دست به اعتصاب زدند كه بيشتر مردم ايران از آنها پشتيباني كردند . شهيد دوران سربازي را در سال 58 در اصفهان قسمت توپخانه به پايان رسانيد و پس از آن دوباره به شغل بنايي پرداخت در همين موقع بود كه شهيد به علت دوري از شهر و بي سواد ماندن خود و ديگر برادرانش و از طرفي فشار زندگي به اين فكر افتاد كه بايد هجرت كرد . و هجرت كرد از روستاي خودش به روستاي بزرگتري به نام سوق كه بيشتر با شهرها و اوضاع و احوال در ارتباط باشد . مي خواست كه مسائل سياسي و مذهبي را بيشتر بفهمد و در سوق مسكن گزيد . و مشغول كار كردن شد و يك خانه در سوق براي پدرش ساخت . در سوق هركس يك بار با او برخورد مي كرد و هم صحبت مي شد به او علاقمند مي شد . و از رفتار و گفتار او استفاده مي كرد و شهيد به علت داشتن اخلاق اسلامي و همچنين اعتقاد به مسائل ديني بيشتر مردم او را مي شناختند و اغلب روحانيت منطقه با او آشنايي داشتند . شهيد در زماني كه خودش دست مزدي به دست مي آورد هر سال خمس مي داد و همسايگان را راهنمايي مي كرد كه اسلامي باشيد تا اينكه خدا با شما باشد . شهيد از زماني كه انقلاب پيروز شد و سپاه تشكيل شد علاقه زيادي به سپاه داشت . و مي گفت خدايا تو به من توفيق بده تا اينكه پاسدار شوم و از خون شهداء كه براي اسلام خون داده اند پاسداري كنم و بالاخره آرام نگرفت و راهي را كه پيدا كرد ادامه داد تا اينكه بعد از مدتي در بهمن سال 60 در سپاه پاسداران دهدشت ثبت نام كرد و مي گفت تا زماني كه دشمن اسلام روي پايش هست بايد در سپاه باشم و آنها را از بين ببرم و كساني را كه مي خواهند انسان را از مسير اصلي خودش يعني رسيدن به درجه خليفةاللهي باز دارند مبارزه كنم . شهيد بعد از يك ماه حضور در سپاه به شيراز اعزام شد تا اينكه آموزش نظامي و عقيدتي را بگذراند و اين دوره را با موفقيت به پايان رساند . و در تاريخ 61/4/7 به جبهه حق عليه باطل اعزام شد و به خوزستان رفت و در منطقه كوشك به نبرد پرداخت . سرانجام در عمليات رمضان شركت كرد و در كربلاي خوزستان در حالي كه بر قواي كفر بعثي مي شوريد در 28 رمضان به درجه رفيع شهادت نائل آمد و جان به جان آفرين سپرد . يادش گرامي روانش شاد راهش پردوام باد .