مختصری از زندگینامه شهید غلامعلى كوهگرد
نام شهید : غلامعلى
نام پدر : ماهولى
تاریخ تولد : 1344
محل تولد : روستاي آبچندار
تاریخ شهادت : 67/4/23
محل شهادت : خندق
زیارتگاه :گلزار شهدا
زندگينامه
بسم الله الرحمن الرحيم
آن كس كه تو را شناخت جان را چه كند فرزند و عيال و خانمان را چه كند
ديوانه كني هر دو جهانش بخشي ديوانه تو هر دو جهان را چه كند
در مسلخ عشق جز نكو را نكشند روبه صفتان زشت خو را نكشند
گر عاشق صادقي ز مردن نهراس مردار بود هر آنكه او را نكشند
گرچه تاريخ صحنه پربلا و مصيبتي براي انسانهاي واقعي است ليكن اينك گوشه نظرهايي از زندگي پرفراز و نشيب و سراسر خاطره پاسدار قهرمان اسلام غلامعلي كوهگرد را بيان مي داريم شايد زندگاني اين عاشق دلباخته حق و حقيقت سرمشق زندگي نسل كنوني قرار گيرد.شهيد غلامعلي كوهگرد در سال1344در خانواده اي مذهبي و فقركشيده روستاي آبچندار ديده به جهان گشود و دومين فرزند اين خانواده زجركشيده بود كه با فقر مادي در لابلاي مشكلات رشد نمود تا اينكه به سن هشت سالگي رسيد و مسئوليتهاي سنگيني از خانواده را بر دوش گرفت ولي از طريق ديگر به دليل نداشتن مدرسه در محل سكونت و از طرف ديگر فقر مادي اجازه انتقال ايشان به مدارس همجوار را نمي داد تا اينكه شهيد با اينهمه هوش و ذكاوت پيشرفت عقلاني در سنين كودكي كه در دوران شكوفايي ايشان بوده است موفق به رفتن به مدرسه نگرديد گرچه بعد از تشكيل نهضت سوادآموزي و فرمان حضرت امام مبني بر مبارزه با بيسوادي شهيد ضمن انجام كارهاي خانواده با استعانت از دوستان تحصيلكرده اش موفق به اخذ مدرك پنجم ابتدايي گرديد كه با مدرك كم داراي درك و شعور سياسي اجتماعي قوي بود كه براي همگان عامل ارشاد و هدايت بود . شهيد غلامعلي كوهگرد در سال 1362 جهت اعزام به خدمت مقدس سربازي دفترچه آماده به خدمت گرفت به دليل حضور برادر بزرگش در خدمت نظام وظيفه برگ موقت از پاسگاه گرفت تا پس از پايان مأموريت برادرش برود.تمام كارهاي خانواده اعم از كشاورزي و دامداري و نقل و انتقال،تغذيه سالانه خانواده اش بعهده شهيد بود تا اينكه جنگ شدت پيدا كرد.شهيد رفتن را بر ماندن ترجيح مي دهد و شور و شوق عجيبي در درون شهيد شعله مي كشد تا با صحبتهاي نرم با پدر و مادر آنها را راضي كند كه خود به جبهه هاي جنگ برود . پس از تكميل پرونده راهي پادگان آموزشي قمر بني هاشم ياسوج گرديد كه پس از اتمام دوره آموزشي به مدت كوتاهي به ديدار خانواده آمد و بعد از پايان مرخصي راهي مناطق جنوب گرديد كه پس از اين بود كه برادرش در حين انجام خدمت سربازي بوده است . شهيد پس از ورود به تيپ 48 فتح در گردان ذوالفقار پدافند هوايي سازمان دهي مي گردد كه پس از طي آموزش توپهاي57-23و 5/14و دوشيكا بعنوان يكي از نيروهاي زبده و فعال اين گردان به منطقه عملياتي كربلاي 4 اعزام و پس از نبرد دلاورانه و مبارزه با دشمن سالم از عمليات باز گرديد كه ديگر بار با اعلام اعزام نيرو به منطقه شلمچه از طرف فرماندهان نظامي و ستادجنگ تيپ خود بارديگر داوطلبانه به اين منطقه جهت انجام عمليات پيروزمند كربلاي5شتافت كه با شركت در اين عمليات امنيت آسمان رزمندگان را از طرفي بعهده مي گرفت و از طرفي لول توپها را به زمين مي نمود و تانكهاي دشمن را يكي پس از ديگري شكار مي كرد . شهيد كوهگرد خسته و كوفته گرچه هرگز از جنگ خسته نمي شد به استراحتگاه تيپ باز مي گردد كه چون خود در زمان جنگ حاضر به استراحت نبود مجدداً به منطقه هورالعظيم اعزام گرديد كه فعاليتهاي ايشان در سه محور مذكور باعث تشويقي ايشان و جلب رضايت فرمانده گردان از ايشان گرديده است و پس از اتمام اين مأموريت پيروزمندانه و فاتحانه كه چهارماه و اندي طول كشيد شهيد به ديدار خانواده اش بازگشت ولي چون جنگ تمام عيار سراسر ايران را فراگرفت و ايران از طرف دولتهاي ظالم از هوا و زمين و دريا تهديد مي شد ماندن در خانه را ننگ مي دانست و دگربار با اعلام نياز به نيرو در جبهه هاي جنگ توسط شوراي عالي جنگ و تشكيل سپاه محمد(ص)همراه پسر عموي خود به جبهه جنگ شتافت كه اين بار به منطقه عملياتي كردستان با بيش از دو متر برف بود رفت به منطقه حساس دوقلو و جنب ماووت در كمينهاي دوقلو و تپه جنگلي ويال قش در اين سرماي سرد يخبندان كردستان همچنان شب را در نگهباني از خطوط مقدم سپاه اسلام و كشور جمهوري اسلامي به صبح مي رساند و به دليل حساس بودن منطقه و نياز مبرم به اين گردان و پيشنهاد فرمانده نظامي خود به مدت 6 ماه در اين مناطق خدمت به انقلاب اسلامي ايران نمود كه در حقيقت هم ميدانهاي جنوب و آبراههاي شط علي و شلمچه و كانال ماهي و جزاير مجنون و مينو و سهيل و آبادان و كوههاي سر به فلك كشيده كردستان مديون فداكاريها و ايثارگريهاي مردانه جنگهاي اين شهيد بزرگوار مي باشد .
آري هر گل كه بيشتر به چمن مي دهد صفا
گلچين روزگار امانش نمي دهد
گرچه انالله و انااليه راجعون شامل حال همه مي گردد منتهي خوشا به حالت اي عقاب تيزبين ميادين جنگ و اي كسي كه بايد از لشكر توحيد و در صف سربازان امام زمان مي بودي كه اكنون هستي.اما پس از مأموريت شش ماهه و بازگشت شهيد از كمينگاه جنگ به خانواده اش گوئي دنيا را سه طلاقه كرده بود وي از دنيا بريده بود و گويي سوداي ديگري درسر مي پروراند.ناگفته نماند كه شهيد غلامعلي كوهگرد با پيشنهاد پدر و اهل خانواده دختر عموي خود را به عقد خويش درآورد و در اين ميان چون خدمت سربازي برادرش تمام شده بود تصميم به رفتن به خدمت را به طور مصمم گرفت و باتوجه به علاقه اي كه به سپاه پاسداران داشت تشكيل پرونده داد.به تيپ 48 فتح اعزام گرديد و با توجه به نياز مبرمي كه گردان ذوالفقار به ايشان داشت و شناختي كه فرمانده گردان از ايشان داشت به گردان مزبور رفت و ابتدا وارد كردستان و سپس به جنوب مي آيد و مجدداً داوطلبانه بر روي دوشيكا در خندق مي رود و در پي تهاجم دشمن در اين منطقه ايشان در روي دوشيكا گويي فارغ التحصيل از دانشكده نظامي بوده است كه با اتكا به ذات اقدس الهي در خندق پس از دفاع كامل در مقابل قواي بعثي سالم به استراحتگاه پشت جبهه آمد كه در پي پاتك مضمحل دشمن بعثي در منطقه مينو و خسرو آباد آبادان دگربار بعنوان يك دوشيكاچي جنگجو به اين منطقه اعزام گرديد كه در اين مأموريت شهيد آخرين روزهاي عمرش را مي گذراند و در پي ديدار رفقا و دايي اش به آنها گفت كه اين دفعه برنمي گردم و اين وداع آخرين وداع است و آخرين دست بدست دادن و خداحافظي است كه از شما مي نمايم.چه راست گفت اين رزمنده شير دريادل كه گويي خداوند به ايشان الهام شهادتش را داده بود و پس از چند روزي كه گلوله هاي دوشيكايش سينه دشمن را مي شكافت در اين منطقه مورد هدف دشمن قرار گرفت و به درجه رفيع شهادت نائل آمد .
روحش شاد و راهش پررهرو باد .