مختصری از زندگینامه تکاور شهید احمد فروزان
نام شهید : احمد
نام پدر : الماس
تاریخ تولد : 1348
محل تولد : روستای دشتروم
تاریخ شهادت : 67/5/5
محل شهادت : اسلام آباد
زیارتگاه : گلزار شهدای دهدشت
زندگینامه
بسم رب الشهدا والصدیقین
در17 فروردین 1348 هنگامه سحر وآغازین طلوع شمس جلید و وقوع تجدید حیات در کالبد طبیعت خداوند رشحه ای در شریان خانواده محروم ومذهبی دمیدن گرفت. خورشید با طلوعش پسری به جمع ما آورده نام نیک بنام پیامبرش احمد را بروی گذاشتند احمد دوران طفولیت را درقریه محل تولد خود جبکنم پیچاب سپری کرده وبه سن 7 سالگی وسیله پدر ومادر روانه کانون مقدس تعلیم وتربیت گردید. پنج سال دوران تحصیلات ابتدایی خود را با موفقیت درهمان مکان ادامه داد برای ادامه تحصیل درمقطع جدید بعلت فقدان مدرسه راهنمایی در روستای خود درآموزشگاه راهنمائی روستای امیرابوب (انطری) مشغول به تحصیل وسال بعد در آموزشگاه راهنمایی در روستای طالقانی دهدشت ثبت نام نمود وهنوز احمد کودکی خردسال بود وعشق وصال از همان اوایل در وجود وی حکم فرما بود که به صفوف کفر ستیزان به بسیج سپاه پاسداران دهدشت مراجعه کرد لیکن بعلت عدم توانائی جسمی وکمی سن موفق نشد. احمد مدبرانه راه اعزام را پیدا کرده واز طریق بسیج سپاه پاسداران گچساران درسال 63 به همرزمانش درجبهه حق علیه باطل پیوست زندگی احمد درجبهه مدت چند ماه درجبهه غرب که درآن مدت مسئولیت پاسگاه قره قشلاق از توابع پاسگاه مرزی مهاباد را عهده دارشدند سپس صلاح رزم را در دست گرفته چندین ماه درجبهه جنوب مشغول فعالیت بودند بعلت ایمان راسخی که در وی مشهود بود بعنوان نیروی ویژه اطلاعات عملیات درجبهه غرب مسئولیتی مضاعف بر دوش گرفت . ایشان ضمن نفوذ در خاک دشمن با دادن اطلاعات عملیات زمینه عملیات را برای همسنگرانش بازو مهیامیکرد. احمد با شجاعت وبا وقار وبا اخلاص به خدای خود تکیه وبا توکل بر او دربسیاری از عملیاتهای غرب از بعد از تاریخ 63/8/12 شرکت فعال داشت. تکاور قهرمان درسال 65 بعنوان زبده ترین نیروی تخریب تیپ 48 فتح به فرماندهی تیپ معرفی گردید لذا برادران طرح عملیات طی مذاکراتی با فرمانده تیپ جهت بکارگیری ایشان در واحد مربوطه بعنوان فردی قابل اعتماد تمهیدات لازم بمنظور ورود وی را ایجاد نمودند این صرفا در ورودی خلاصه نشد بلکه متهورا درعملیات آزاد سازی شهر ویران از توابع مهاباد آزاد سازی جایگاه شهادت شهید چمران – آزاد سازی 17 پاسگاه از توابع مهاباد وهمچنین در عملیاتهای کربلای 1-4 -9-10 وکل عملیاتهای نصر ضرباتی بر قلب دشمن وارد نمود در عملیات والفجر 10 با استعانت از خداوند منان وبا امدادهای غیبی وبا تعهد و پایمردی وابتکار وخلاقیت مسئولیت اطلاعات جهت اجرای عملیات در منطقه حلبچه را عهده دار که به فضل خداوند قهار صدامیان بزدل غافلگیر ودر مدت زمانی اندک با ساده ترین شیوه منطقه بدست توانای رزمندگان ما افتاد. شهید درچندین عملیات برون مرزی دیگر شرکت داشتند تکاور شهید چند بار مصدوم شدند از جمله در عملیات نصر8 وکربلای 10 شدیدا از ناحیه دست وصورت مصدوم ومدت چندین روز دریکی از بیمارستانهای تبریز بستری وپس از معالجه وبهبودی نسبی مجددا به جبهه مراجعت که فرماندهی قرارگاه رمضان از ایشان تقاضای برگشت به منزل را میکند معذالک با عشق سرشار که با گوشت وخون احمد عجین گشته وبا خدای سبحان پیمان ومیثاق بسته بود تاب فراق جبهه رانداشت شهید فروزان برای چند ماه طول می کشید که از خانواده خود بی اطلاع بود واین مدت گاه با هفت ماه میرسید شهید فروزان بیش از 10 روز حاضر به ترک جبهه نبود زیرا مصلحت را ماندن درجبهه می دید. احمد خانواده اش درمنطقه صعب العبور وفرزند بزرگ خانواده ودرعین حال یاور پدری است که سالیانی را قد کشیدن شجره زندگی اش را تحمل نموده است تا در مطئبالم آور کمرشکن که درقشر محروم بالاخص بر گرده پدر سنگینی میگرد شریک باشد ولی احمد برادران وخواهرانش را رها کرده از تعلقات وتمنیات مادی ودنیوی اعتنا نکرده فقط عشق میطلبد. حل شدن درعشقی که نه درانسانی جمود بلکه در وجودی پرجوش وبا ایمان رخنه کرده بود . بیانش – قیامش – راهش – جهادش –تفکر فی سبیل اله بود وبس وی به همرزمش گفته بود اگر جنگ تمام شود عازم لبنان خواهم شد زیرا تا ظلم هست مبارزه نیز هست.
احمد که از ناحیه دست وپای راست شدیداٌ مصدوم است همچون تند بادی در صحرای مرگ میوزد وچون شمشیری خشمگین خود را بر انبوه خصم میزند. آنچنان که علی (ع) میفرماید (کوهها بجنبند تو مجنب) همرزمش آن جوان میگوید – من دستمال بر بغل زخم خورده احمد بستم گمانم احمد میدان مخاصمه را ترک نکرد منتظر بودم سراسیمه احمد اسلحه را برداشت ورزم را از سرگرفت. سرانجام آخرین بار آن انسان عارف خداجوی بر رسید قلب پدر محرومش ومادردلبندش داغی عمیق گذاشته شد. ودرعملیات مرصاد درمحور اسلام آباد غرب درتاریخ 67/5/5 هنگام مقابله با منافقین کوردل به ملکوت اعلی عروج کرد وبه آرزوی خود که بارها درخاتمه نماز ودرحین عملیات ذکر میکردرسید.
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند واندرآن ظلمت شب آب حیاتم دادند .