مختصری از زندگینامه شهید سيد شيرزاد تقوي
نام شهید : سيد شيرزاد
نام پدر : سید خلیفه
تاریخ تولد : 1342
محل تولد : روستای دشت مازه
تاریخ شهادت : 66/9/26
محل شهادت : اندیمشک
زیارتگاه : روستای دشت مازه
بسم الله الرحمن الرحيم
زندگينامه
فوق كل برحتي الرجل في سبيل الله فاذا قتل في سبيل الله فليس بر فوقه
بالاتر از هر نيكي يك نيكي ديگر است تا اينكه انسان در راه خدا كشته شود و هنگاميكه در راه خدا كشته شد ديگر بالاتر از آن هيچ نيكي نيست.
شهيد سيد شيرزاد تقوي پور در چهاردهم مهر ماه سال 1342 درست پس از سه ماه كه از سخن راني و تاريخي و سرنوشت ساز زعيم عاليقدر اسلام كه در 15 خرداد 1342 در فيضيه ايراد نمود در روستاي دشت مازه ديده به جهان گشود سالي كه تولد بسياري از شهيدان ما است و امام عزيزمان در همان سخنراني فرمودند ياران حقيقي من در گهواره هستند. ايشان پس از دروران طفوليت روانه مدرسه گرديد از يك طرف به مدرسه رفت اما از طرف ديگر با فقر نارسائي خانوادگي كه لازم است ياران صديق امام از همان دوران ابتدائي با آن خوگيرند و در كرده ناملايمات پخته شوند تا در آينده بموقع آماده پذيرش مشكلات گردند مواجه شد.آري از همان دوران ابتدائي كه مقدمات دوران كودكي وي بود مقدمات احكام اسلامي را كه لازم هر كودك مسلمان ميباشد در خانواده ياد ميگيرد و سال پنجم ابتدائي را با موفقيت در مدرسه راهنمائي طوليان گذراند و با قدمهاي استوار خود با پاي پياده هر روز مسير بين خانه و مدرسه را مي پيمود و مدت سه سال تحصيلات دوران راهنمائي را به اتمام رساند ولي در اثر فقر و نارسائي خانوادگي كه داشت در نتيجه از تحصيل محروم ماند و براي امرار معاش خانواده آماده كار گرديد در اين موقع امام دستور بسيج عمومي را صادر فرمود و شهيد تقوي پور به فرمان امام لبيك گفت و شركت در بسيج را بر مشكلات فوق ترجيح داد و روانه ميدانهاي رزم با كفار گرديد ودر تاريخ 61/9/1 بعنوان پاسدار وظيفه راهي پادگان آموزشي امام حسين (ع)در تهران شد و پس از مدت 2ماه آموزشي به جبهه كردستان منطقه چهار حضرت نوح اعزام گرديد و مشغول خدمت مقدس پاسداري گرديد و در تاريخ 64/7/1به عضويت رسمي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي ايران در آمد و در واحد كارگزيني –پرسنلي مشغول انجام وظيفه شد و از تاريخ 63/8/6 لغايت 64/9/23 در گردان واحد ط-ع- پرسنلي لشكر فجر بخدمت اشتغال ورزيد و شبانه روز خود را وقف جبهه و جنگ قرار داد و او كسي بود كه با شهادت برادرش حمدالله خم به ابرو نياورد و يك ساعت از وقت خود را بيهوده تلف نميكرد و با وجود پدر و مادري پير و رنجور و دلسوخته از فراق عزيزي چون شهيد حمدالله تقوي پور كه برادر كوچكش بود و در تاريخ 64/7/27در كردستان مانند جدش و آموزگارش حسين(ع) يكه و تنها شهيد و حنجره اش مانند علي اصغر خون آلود گرديد. اين شير بيشه در هور العظيم مشغول پاسداري از آبهاي نيلگون منطقه جنوب بود و در آنجا با ديدن دوره غواصي مدت چند ماه تحت عنوان فرماندهي قسمتی از نيروهاي غواصي رزمي كار ميكرد ايشان وقتي به محل مي آمد چند روزي بيشتر نمي ماند ومي گفت آنجا واجب تر است كه بروم.مسافري بود در حال حركت و سر منزل اصلي خود را به جبهه قرار داده بود .در خانه ارام نمي گرفت به جاي دلداري پدر و مادر و ماندن در خانه بيشتر اوقات خود را صرف مسائل جبهه مي كرد و به پدر ومادرش و خانواده مي گفت :شما نبايد بي تابي كنيد شايد زماني من هم شهيد شوم اين راهي است كه قرآن به ما آموخت و شما بايد متوجه باشيد كه امام حسين (ع) اين مكتب را به ما شناساند و بايد تا آخرين نفر قطره خون خود براي پيروزي اسلام بجنگيم .شهيد شيرزاد تقي پور كه در مدت شش سال تمام وجود خود را در اختيار جنگ در راه خدا قرار داده بود موقعيت مرخصي با شروع كار در محل منطبق ميكرد يا هنگاميكه كشت و زرع بود به مرخصي مي امد ،وقت مرخصي خود را در خدمت به پدر و مادر سپري میكرد .در بيشتر مواقع كه مرخصي ايشان ايجاد نميكرد كارهاي محل را تحت الشعاع جبهه و جنگ نمود.شهيد شيرزاد تقوي پور در تمام دوران شش سال خدمت خود بيشتر از چند ماه در دهدشت نبود و اكثر اوقات خود را در سرماي كردستان يا سرزمين گرم خوزستان وقف خدمت مينمود. تقوي پور اين مرد مبارز و خستگي ناپذير كه همانند كوهي است و از قبل و بعد از شهادت برادرش لحظه اي جبهه را ترك ننمود و يك ساعت در فكر مادي بسر نمي برد .آري تقوي پور گمشده اي داشت كه به دنبالش مي گشت.مادر و برادر و همسر نتوانستند او را از معبودش باز دارند .او دنبال هدفش كه فارغ التحصيلي از دانشگاه اباعبدالله بود به بهترين مدرك دست يافت.
نازم آن آموزگاري را كه در يك نصف روز
دانش آموزان عالم را چنين دانا كند
ابتدا قانون آزادي نويسد در جهان
بعد از آن با خون هفتاد و دو تن امضا كند
هر كه باشد چون حسين سردار و ديندار و شجاع
حرف باطل را نبايد از كسي اصغا كند
منبع: بنیاد شهید وامور ایثارگران استان کهگیلویه وبویراحمد