وصیتنامه خواندنی شهیدمفقودالاثر نورالله دبيقى
آياعقل و شرع قبول مى كند كه عده اى ‎ ‏چكمه پوش و قداره بند مزدور به شرف و حيثيت انسانى و شرعى ما تجاوز كنند و ناموس كشورمان را به باد سبكى بگيرند آنگاه ما خاموش بنشينيم و نظاره گر اعمال ننگين دشمنان دين و قرآن و اسلام باشيم .

نام شهید : نورالله

نام پدر : نعمت اله

تاریخ تولد : 1350

محل تولد : روستای شیخ حسین

تاریخ شهادت : 66/10/27

محل شهادت : الاغلو












                                                         بسم الله الرحمن الرحيم

ولاتحسبن الذين قتلوا فى سبيل الله امواتا بل احياء عندربهم يرزقون

السلام عليك يا اباعبدالله اسلام عليك يا سيد الشهدا

سلام بر تو اى شهيد سر از تن جدا اى دشت سوزان كربلا ، سلام بر تو اى الگوى خون و شهادت و درود بيكران خداو بندگان صالحش بر روح پاك تو كه با ريختن خون مطهر خود در راه آزادى ، شرف و انسانيت را به ارمغان آوردى وپس از گذشت 1400 سال هنوز در رگهاى غيرتمند ما جريان دارد و لحظه اى ما را آرام نمى گذارد كه در مقابل ظلم  سكوت اختيار كنيم . خداوندا تو ما را آفريدى و خود باز گيرنده روح ما هستى و ما هم در مقابل تو سر تسليم و تعظيم فرو مى آوريم و فرمانبرداريم به آنچه كه تو ما را مأمور كرده اى .

من درس شهادت را از آموزگارم حسين آموختم ، تاريخ را ورق زدم ، هرجا كه خواندم ديدم از حسين سخن برايم گفته است ، گوئى خونش آبى است كه با فشار از آبشار پائين مى ريزد و اعماق زمين را مى شكافد ، گوئى خونش دريائى است كه نسيمش چهره آزاد مردان را نوازش مي دهد .

خداوندا حسين چه مظلومانه شهيد شد من هم دوست دارم همانند حسين (ع) شهيد شوم . هان اى خداوند بزرگ همانگونه كه دعاى مؤمنان نيكو را مستجاب فرموده اى من بعنوان بنده اى گناهكار با كوله بارى پر از گناه و معصيت كه بر دوشم سنگينى مى افكند به درگه ات روى آورده ام و از حضرت باريتعالى طلب آمرزش ، عفو و بخشش مى خواهم تا در قبال مرگ در راه حق خيالم راحت شود ومانند حسين كه‌سر به بدن نداشت مرا از اين دنيا ببر چون اين آرزوى ديرينه من است .

اما اى مسلمان، حسين بخاطر پاسدارى از دين مبين اسلام و حفظ قرآن و نابودى ظلم و خفقان مرگ شرافتمندانه را انتخاب نمود . على اكبر و على اصغر را از دست داد واهل بيتش را به اسارت بردند ولى هركز تن به ذلت نداد و در مقابل خطرات و تهديدات دشمن دين سكوت نكرد و شعار هيهات من الذله را سرداد . حال بنگريد و مشاهده نمائيد كه انقلاب اسلامى ما، دنباله نهضت خونين عاشورا است و شما هم دست بيعت به امامتان داديد چرا كه بيانگر شعار هيهات من الذله بوديد .

اگر بنشينيم و به خونين شهر لاله گون بنگريم ، اگر بياد آبادان مقاوم بيفتيم و اگر پاسداران جان بر كف صحراهاى سوزان هويزه را به خاطر آوريم و اگر به ياد آه و ناله كودكان معصوم زير آوار بمباران هواپيما و موشك هاى دشمن مزدور بيفتيم و اگر بر مظلوميت حسين بنگريم آنوقت خواهيم فهميد كه دفاع مقدس بر ما واجب است .

آياعقل و شرع قبول مى كند كه عده اى ‏چكمه پوش و قداره بند مزدور به شرف و حيثيت انسانى و شرعى ما تجاوز كنند و ناموس كشورمان را به باد سبكى بگيرند آنگاه ما خاموش بنشينيم و نظاره گر اعمال ننگين دشمنان دين و قرآن و اسلام باشيم .


من با مشاهده اين اعمال ننگين وظيفه شرعى خود دانستم كه به جبهه بروم تا ازدين ، ناموس و ملت خود دفاع كنم تا تجاوزگران به انديشه تجاوز نيفتند . اينك كه به آرزوى خود رسيدم و خيالم راحت شده ، آتش جانم خاموش گشته است خدا را شكر كه مرگ در بستر را از من دور ساخت زيرا مردن در بستر براى من با مشاهده چنين وضعى ننگى بسيار عظيم است . اينجانب بعنوان يك بسيجى  از تمام قشرهاى مردم مى خواهم كه هرگز امام را فراموش نكنند و جبهه ها را پر نموده و جاى ما را خالى نگذارند . اما وصيتى به پدر و مادرم و قوم خويشانم :

اى پدر عزيزم : كه در دوران كودكى تا حالا رنج فراوان بردى و مشكلات طاقت فرساى زندگى را پشت سرگذاشتى - درست است كه نتوانستم گرهى از مشكلات شما باز كنم اما به هر صورت من فرزند شما بودم و شما وظيفه پدرى را به نحو احسن انجام داديد و اين من بودم كه نتوانستم فرزند خوبى براى شما باشم ولى اميدوارم به درگاه خداوند كه مرا ببخشى و براى هميشه حلال كنى .

اى مادر عزيزم : اميدوارم كه بر مرگ من افتخار كنى و در شهادت لباس سياه نپوشى و كارى نكنى كه مايه غم و ناراحتى خواهران و برادرانم بشود گرچه هم داغ به دل باشى . اى مارد عزيزم كه جانم فداى تو قربان مهربانى و لطف و صفاى تو - اى مادر در حقيقت اين من بودم كه بشما وفا نكردم و عاطفه مادرى را بخاطر خدا از ياد بردم و نتوانستم گوشه اى از رنجهاى شما را جبران نمايم اميدوارم كه مرا ببخشيد و شيرت را حلالم كنيد . اما برادران عزيزم اگر چه نتوانستم به شما خدمتى كنم واگر چه براى شما مهربان نبودم مرا ببخشيد .

سخنى با خواهران عزيزم كه در هر غمى شريك برادر ناقابلتان بوديد اگر نتوانستم بشما كمكى كنم واگر چه در حق شما كوتاهى كردم ولى اميدوارم كه مرا ببخشيد و حلال كنيد .

التماس دعا براى همگى دارم و از تمام قوم و خويشان و دوستان و آشنايان و همكلاسان خداحافظى و حلاليت مى طلبم .

 تازه گلى بودم اندر چمن حسن 

                                                           نشكفته باد پروبال مرا فرو ريخت 

 تابوت مرا در جاى بلندى بگذاريد

                                                            تا باد برد بوى مرا در وطن من  

اى باد صبا گرگذرى بر وطن من

                                                            گوخواهر و مادر نشوند منتظر من

  خدايا خدايا تا انقلاب مهدى خمينى را نگهدار

 

منبع: بنیاد شهید وامور ایثارگران استان کهگیلویه وبویراحمد

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده