خوش آن سری که در آن سر بود هوای حسین /خوش آن دلی که در آن دل بود ولای حسین
نام شهید : نردعلي
نام پدر : محمدقلي
تاریخ تولد : 1340
محل تولد : روستاي گرك
تاریخ شهادت : 65/11/7
محل شهادت : سومار
زیارتگاه : روستاي گرك
بسم رب الشهداء و الصديقين
زندگي نامه
برادر شهيد نردعلي نوري فرزند محمدقلي ساكن روستاي گرك از توابع بخش لنده در سال 1340 متولد گرديده است . وی در يك خانواده مسلمان و مذهبي چشم به دنيا گشوده است . از همان اوايل زندگي پدرش او را با مشكلات فراواني و رنجهاي زيادي تربيت نمود . شهيد نوري از همان اوايل زندگي با سختيها و مشكلات فراوان روبرو بوده است و دوران زندگي را در آغوش گرم پدر و مادر گذرانده بود . پدر وي در سالهاي قحطي ، فرزندش را از طريق كشاورزي كردن كه زميني هم از خودش نداشته است و زمين مردم را اجاره مي نمود وي را بزرگ كرد . شهيد از هما كودكي متواضع و فروتن بود و با بچه هاي رفيق خود با اخلاق و رفتار نيكو سخن مي گفت و برخورد دوستانه و برادرانه داشت و هيچ وقت نشده يكي از رفيقان و دوستان خود را به علتي برنجاند و موقعي كه به سن بلوغ رسيد وظيفه شرعي خود را نسبت به خدا و پدر و مادر و همسايگان طبق قوانين قرآن انجام مي داد و در اين منطقه همه مردم وي را مي شناختند كه انساني با تقوا و پرهيزگار بوده . او با رفتار و كردار خود به برادران خويش نشان مي دادكه مال و ثروت دنيا و نگاه كردن يكطرفه به آن ارزشي ندارد و هميشه به فكر قيامت و مرگ بوده است و مي گفت دنيا يك جايي است براي امتحان ما انسانها و آن كسي در اين امتحان سرافراز خواهد بود كه باتقواتر و پرهيزگارتر باشد و چون خداوند اين دنيا را به مدت چندين سال به ما مي دهد مثل يك مسافرتي است كه ما بتوانيم در اين دوران توشه اي براي آخرت خود داشته باشيم و در هنگام نوجواني توانست از طريق كارگري در بندر امام خميني و بهبهان زندگي خود و خانواده را اداره كند . چند سال پيش از اينكه عازم ميدان نبرد شود عكسي از خودش تهيه نمود و پدرش به وي گفت : اين عكس را براي چه گرفته اي ؟ او گفت پدرجان اين براي زماني است كه چون بنده آرزوي شهادت دارم بعد از بنده مردم نگاه به عكس من مي كنند و جلوگيري از رفتن فرزندانشان به جبهه ننمايند چون در زماني كه امام حسين شهيد شد كسي بعد از او نداشت گريه بكند و يا اسلحه اش را بردارد و ما بعد از خودمان اسلحه مان را ديگر برادرانمان بردارند و سنگرمان را خالي نگذارند . وي در تاريخ 63/7/16 ازدواج نموده و براي اداره زندگي به كارگري ساده در شهرها مشغول بوده است و يكسال بعد از عروسي به فرمان امام امت خميني لبيك گفت . چون عشق و علاقه زيادي به خدمت كردن در راه خدا و دين اسلام داشت داوطلبانه خود را جهت اعزام به گروهان ژاندارمري لنده معرفي نمود و در تاريخ 64/10/18 به خدمت مقدس سربازي اعزام گرديد و پس از اتمام آموزش و فنون نظامي از جمله تكاوري را ديده بود به همين علت هميشه در خط مقدم و عملياتها خودش داوطلب براي شكستن خط دفاعي دشمن پيشقدم بود موقعي كه از عمليات برمي گشت آموزشهايي را كه ديده بود به برادران ديگر ياد مي داد و مي گفت : شما برادران لازم است اين آموزشها را ياد بگيريد تا برعليه كفار بكار بريد و در هنگام مرخصي به تمام همسايگان خصوصاً خانواده هاي شهداء و مفقودين سركشي مي كرد و آنها را دلداري مي داد و با مشكلات با اراده محكم و استوار برخورد مي كرد و به يك نفر از روستاي گرك كه پدر مفقود الاثر امان الله خردمند نژاد بود مي گفت : برادر جان همان تيربار و اسلحه اي كه دست فرزندت بود الآن دست من است و انشاءالله سنگر پسرت را خالي نمي گذارم و اگر شهادت نصيب بنده شد شما برادران اسلحه مرا زمين نگذاريد و سنگرم را خالي نكنيد . در موقع مرخصي بعد از عمليات كربلاي 4 نور عجيبي در چهره او نمايان بود و مثل اين بود كه كم كم به معشوق خود كه شهادت در راه خدا و اسلام بود نزديك مي شد و در آخرين ديدار تمامي عكسهاي خود را به اقوام و همسايگان داده بود و از آنها حلاليت مي طلبيد و به آنها مي گفت اين آخرين ديدار من با شما است و بعد از مرخصي راهي جبهه شد و در عمليات كربلاي 5 با تمام فداكاري خود تا آخرين لحظه استقامت كرده بود و در تاريخ 65/11/7 در جبهه سومار به درجه رفيع شهادت نائل آمد و به كام خود رسيد . نامبرده در مورخه 65/11/11 در روستاي گرك در زادگاهش به خاك سپرده شد .
يادش گرامي و راهش پررهرو باد .
منبع: بنیاد شهید وامور ایثارگران استان کهگیلویه وبویراحمد