زخم خالي است مرا در دل از آن غنچه گل/ خون روان است و عيان نيست كه آن خال كجاست
دانشجوي شهيد اقبال مرادپور در سال 1339 در خانواده اي مذهبي و تهيدست در روستاي نيمدور ديل چشم به جهان گشود. وجود او در ميان افراد خانواده نور اميدي براي تلاش پدر و مادر جهت كار بيشتر بود.


نام شهید : اقبال

نام پدر : خسرو

تاریخ تولد : 1339

محل تولد : روستاي نيمدور ديل

تاریخ شهادت : 62/12/22

محل شهادت : طلائیه

زیارتگاه : گلزار شهدای گچساران

 

بسمه تعالی

زندگینامه

دانشجوي شهيد اقبال مرادپور در سال 1339 در خانواده اي مذهبي و تهيدست در روستاي نيمدور ديل چشم به جهان گشود. وجود او در ميان افراد خانواده نور اميدي براي تلاش پدر و مادر جهت كار بيشتر بود اما همچنان زندگي بر آنها سخت مي گذشت چرا كه در روستا چيزي نبود جز بدبختي و بيچارگي كه اين هم مولد رژيم شاهنشاهي و ارباب رعيتي بود. با گذشت زمان رشد طبيعي ادامه مي يافت تا اينكه در سن هفت سالگي روانه دبستان شد دوران دبستان را تا كلاس چهارم در همان زادگاهش گذراند و از آنجا كه زندگي و كار در روستا هر روز مشكل تر و تأمين معاش سخت تر مي گرديد به ناچار صبحگاهي از روزهاي پاييز همراه خانواده راهي شهر دوگنبدان مي شود و در آنجا اقامت مي گزيند اما با اميد كار و تلاش را آغاز مي كند كلاس پنجم ابتدايي را در مدرسه مهر سابق با موفقيت مي گذراند و وارد دوره راهنمايي مي شود اين دوره از زندگي براي او ارزش دارد چرا كه خود در كنار درس به كار و فعاليت مي پردازد و تابستانها پس از فراغت از تحصيل راهي كارگاهها شد تا ايام تابستان را جهت تأمين نيازمنديهاي زمستان خود كار كند. ورود او به دبيرستان مصادف با اوج انقلاب اسلامي به رهبري زعيم عاليقدر امام خميني مي باشد. از آنجايي كه در خانواده اي مذهبي و متدين رشد كرده بود شديداً به انقلاب و رهبري عشق مي ورزيد. با پيروزي انقلاب رسالت خويش را در مي يابد و براي تداوم انقلاب و انتشار افكار امام و ديگر روحانيون خط امام با ديگر دانش آموزان به صورت گروهي كار مي كند و در محيط بيرون با ارگانها از جمله سپاه پاسداران همكاري مي نمايد. با شكل گيري انجمن هاي اسلامي در دبيرستان او يكي از اعضاء فعال انجمن مي شود .    

و پيام شهيدان را به امت شهيدپرور برساند اما سال چهارم دبيرستان در رشته اقتصاد است، در اين سال با تلاش از دبيرستان استاد شهيد مطهري ديپلم خود را مي گيرد. از آنجايي كه سير الي الله مي نمود و در جستجوي محبوب خويش بود اين بار راهي شهر قم مي شود تا در كنار حضرت معصومه(س) به تحصيل علم و تهذيب نفس بپردازد مدتي در مؤسسه در راه حق در محضر استاداني بزرگوار به فراگيري علوم ديني مي پردازد اما در آزمون تربيت معلم در رشته امور پرورشي قبول مي گردد و از آنجا به تهران مي رود در كنار تحصيل علم و معرفت، تهذيب نفس را سرلوحه كار خويش قرار مي دهد. سال اول را با پيروزي و موفقيت مي گذراند و به زادگاه خويش برمي گردد اما فكر رفتن به جبهه لحظه اي از خاطرش دور نمي شود ايام تابستان را به فراگيري جامع المقدمات و به مطالعه كردن مي گذراند،‌جايگاه او مسجد بود و در اوقات نماز هميشه او را در مسجد مي ديدي. با آغاز سال تحصيلي مشتاقانه روانه تهران مي شود تا سال دوم تحصيلي خويش را آغاز كند. اما در كشور ما جنگ حق و باطل است او كه خود هميشه طي حق مي نمود فكر ياري جبهه حق را در سر مي پروراند بارها عزم را جزم كرده بود تا به جبهه برود اما از آنجايي كه برادرش در جبهه جنگ بود صلاح در اين بود كه بماند. طرح لبيك يا خميني شكل مي گيرد او كه خود در ابتداي پيروزي انقلاب مقلد امام بود فرمان امام را لبيك گفته و از تهران به گچساران روانه مي شود و در مانور آزادي قدس در گچساران شركت مي كند و بعد از آن راهي تهران مي شود و با خانواده و بستگان وداع مي نمايد و در تاريخ 62/11/26 از تهران به لشكر محمد رسول الله اعزام مي شود و مدتي را در پادگان دوكوهه انديمشك مي گذراند و در عمليات پيروزمند خيبر شركت كرده و در اين عمليات تعدادي از همرزمان خويش را از دست مي دهد او كه سراپا عشق به الله بود از پاي نمي نشيند و ديگر بار در عملياتي كه در روز 62/12/22 در خاك عراق صورت مي گيرد شركت نموده و مرگ باعزت را از زندگي با ذلت مي پذيرد و حتي در حالي از اين مرگ باعزت استقبال مي كند كه بدنش پاره پاره بود.

صفات و اخلاق:

صفات و اخلاق برجسته او آنچنان از ديگران متمايزش كرده بود كه در ميان همه هم سن و سالانش زبانزد دوستان و آشنايان بود. چهره ملكوتيش كه اخلاص نور خاصي بدان بخشيده بود چنان گيرا و زيبا مي نمود كه هر بيگانه اي با اولين نگاه تقوا و اخلاص را در صورتش مي يافت. در برخورد با دوستان و آشنايان هميشه تلاش مي كرد كه زودتر سلام كند هرگاه ديگري سخن مي گفت لب فرومي بست و با دقت سخنان متكلم را گوش مي داد. در رابطه با اقوام و بستگان چنان رفتاري داشت كه همه فاميل و بستگان او را از فرزندان خود بيشتر دوست مي داشتند او معلم قرآن بود و اخلاق را از پيشوايان بزرگ خود كسب مي كرد. در دست نوشته هاي او عمده مسائل اخلاقي مشاهده مي شود او شديداً به ضعفا و مستمندان عشق مي ورزيد او دشمن ظالم و يار مظلوم بود. او رفت و به ملكوت اعلي پيوست اما وظيفه ما سنگين تر شد. روحش شاد و راهش پررهرو باد. والسلام

منبع: بنیاد شهید وامور ایثارگران استان کهگیلویه وبویراحمد
برچسب ها
غیر قابل انتشار : ۰
در انتظار بررسی : ۳
انتشار یافته: ۲
غزل مرادپور
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۹:۳۷ - ۱۳۹۹/۱۰/۱۹
0
2
روحت شاد برادر عزیزم
از چهره نورانی و جذابت سیر نمیشویم....
مهدی حسین پور
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۲:۵۷ - ۱۴۰۱/۰۶/۰۳
0
1
ما که شانس این رو مداشتیم که در زمان حیات تین شهید تو این دنیا باشیم ولی کلی حرف خوب درمورد شهید اقبال عزیز شنیدیم...خداوند بالاترین مقام رو نصیبت کنه شهید عزیز
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده