مختصری از زندگینامه شهید يارمحمد مباركي
مختصری از زندگینامه شهید يارمحمد مباركي
نام شهید : يارمحمد
نام پدر : خان محمد
تاریخ تولد : 1335
محل تولد : روستاي تل چگاه
تاریخ شهادت : 64/12/15
محل شهادت : اروند رود -فاو
زیارتگاه : روستاي تل چگاه
بسم رب الشهداء و الصديقين
زندگي نامه
زندگي براي انسان بر روي اين كره خاكي جذاب بوده و انسان را همواره در وابستگي به دنيا و ظواهر فريبنده آن مقيد مي سازد اما بودند و هستند كساني كه حسين وار پشت پا بر زيبايي هاي اين جهان زده و آگاهانه بزرگ راه سعادت و نيكبختي خود را در بين راههاي بسياري كه به بيراهه منتهي مي شود باز يافته و به سعادت جاودان رسيده اند. شهيد يارمحمد مباركي از جمله كساني است كه مشتاقانه جاده هموار خوشبختي ابدي را درنورديد و به لقاء معشوقش شتافت اينك گوشه اي از زندگي اين شهيد عزيز هرچند كه قطره اي در مقابل درياست عرضه مي گردد.
شهيد در بهار سال 1335 در روستاي تل چگاه از توابع بخش باشت در خانواده اي فقيري و كلبه محقري كه فقر بر آن سايه افكنده بود پا به عرصه حيات گذاشت. دوران كودكي را در همين روستا سپري نمود و هنگامي كه به سن هفت سالگي رسيد روانه مدرسه شد هنوز كلاس اول را تمام نكرده بود كه بنا به موقعيت زمان همراه با خانواده خود به روستاي ماهور باشت هجرت كرد. دوران ابتدايي را در اين روستا و روستاهاي بوستان و خان احمد پشت سر گذاشت. شهيد از همان كودكي به خاطر داشتن اخلاق نيكو و برخورد صميمانه در بين همكلاسان خود محبوبيت خاصي داشت ولي بعد از تحصيلات ابتدايي بعلت فقر مالي و بار سنگين زندگي اجباراً عليرغم كمي سن با مشكلات زندگي دست به گريبان شد و چون آمادگي فراگيري خوبي داشت زود موفق مي شود كه با آن جثه كوچك خود پشت فرمان تراكتور كه در آن زمان به نوبه خود كار مشكلي بود و همه كس از عهده آن برنمي آمدبنشيند و رانندگي كند و با تلاش شبانه روزي خود در زمستانهاي سرد و تابستانهاي داغ قسمتي از هزينه زندگي خانواده خود را تأمين نمايد زندگي شهيد دور از تكبر و خودپسندي بود و هميشه در سلام و احوالپرسي از طرف مقابل پيشي مي گرفت و هيچگاه آزارش به كسي نرسيد و همواره مي كوشيد تا بين دوستان خود صلح و صميميت برقرار نمايد. در تمام كارهاي خود حتي در اغلب امور شخصي از دوستان نزديكش نظرخواهي مي كرد و براي نظر دوستان ارزش خاصي قائل بود.شهيد بعد از چند سال رنج و مرارت موفق به اخذ گواهي نامه رانندگي مي شود و چندسالي را در شركتها و رانندگي ماشين هاي شخصي ديگران جهت تأمين امرار معاش خانواده خويش بكار مشغول مي شود و در سالهاي انقلاب پا به پاي ديگر برادران روستايي خود به تلاش و كوشش مشغول مي شود و با پيروزي انقلاب اسلامي و ايجاد جهادسازندگي در اين ارگان مشغول بكار مي شود و به فرموده امام نهال انقلاب را در دل روستاها بارور مي كنند .
شهيد علاقه خاصي به بستگان و نزديكان خود داشت و به همين ترتيب شبها كه به ده باز مي گشت با برنامه ريزيهاي خود شبها را به منزل يكي از بستگان خود مي رفت. وي اخلاقاً شخصي خوش رو و با محبت بود و هميشه در غم و شادي بستگان و دوستان خود شريك بود. علاقه خاصي به دوستان داشت و به همين جهت كمتر اتفاق مي افتاد كه تنها باشد. هميشه سعي مي كرد كه گره گشاي بستگان خود باشد و اگر كسي به او سفارشي مي كرد و يا پيغامي مي داد آن را فراموش نمي كرد و به قول خود وفادار بود. شهيد به مقررات ديني خود سخت پايبند بود و كمتر اتفاق مي افتاد كه براي اقامه نماز مغرب و عشا كسي زودتر از او به مسجد برود.
وي سه بار به جبهه رفت و در آخرين مرتبه اي كه به شهادت ايشان منتهي شد در موقع رفتن به جبهه و خداحافظي قاطعانه مي گفت: مرا حلال كنيد مي دانم كه اين دفعه ديگر برنمي گردم.
شهيد سه دختر و دو پسر دارد. وي علاقه خاصي به خانواده و فرزندان خويش داشت و با وجود اين علاقه و سرپرستي خانواده ترجيح مي داد كه براي رضاي خدا به جبهه برود و در جبهه از طريق نامه سفارش خانواده و فرزندانش را به برادرش مي كند. شهيد به خاطر خوش برخوردي و محبتي كه داشت در بين مردم ده از محبوبيت خاصي برخوردار بود بطوري كه تمام مردم ده تحمل اين مصيبت را ندارند و با بي تابي به سوگ نشسته اند و به يادش اشك مي ريزند و عزاداري مي كنند.
روحش شاد و يادش گرامي و راهش پررهرو باد.
منبع: بنیاد شهید وامور ایثارگران استان کهگیلویه وبویراحمد