مختصری از زندگینامه شهید نصراله محمدزاده
نام شهید : نصراله
نام پدر : عزیزاله
تاریخ تولد : 1317
محل تولد : روستاي اسپر
تاریخ شهادت : 64/12/23
محل شهادت : فاو
زیارتگاه : روستاي اسپر
زندگینامه
بسم الله الرحمن الرحيم
در مسلخ عشق جز نكو را نكشند روبه صفتان زشت خو را نكشند
گر عاشق صادقي ز كشتن مهراس مرده بود هر آنكه او را نكشند
شهيد نصراله محمدزاده در سال 1317 در روستاي محروم اسپر در يك خانواده مذهبي و كشاورز در حالي ديده به جهان گشود كه غبار غم ناشي از ظلم مضاعف نظام ستمشاهي و ارباب رعيتي سراسر منطقه را فراگرفته بود. با وجود استعدادش به علت فقر و محروميت مادي و عدم امكانات آموزشي نتوانست به مدرسه برود ولي به دليل علاقه اش به فراگيري علوم اسلامي در همان روستا به مكتب خانه مي رود و به يادگيري قرآن مي پردازد . شهيد محمدزاده از همان ابتداي كودكي همراه با پدرش بر روي مزرعه و باغ فعالانه كار مي كرد گرچه بيشترين دسترنجش مي بايست به حلقوم ارباب ريخته مي شد اما چون تنها راه امرار معاش بود مجبور به ادامه آن بود. شهيد در محيطي زندگي مي كرد كه فاقد امكانات اوليه زندگي بود او با رنج و محروميت عجين شده و سختي و فشار را مزمزه كرده و در كشاكش اين مبارزه همچون فولاد آبديده مقاوم گشته بود. شهيد محمدزاده از همان ابتدا با تفنگ و فشنگ آشنا بود و علاقه خاصي به تيراندازي داشت و به همين خاطر از ناحيه دست مجروح شد و تا شهادتش معلول باقي ماند. شهيد محمدزاده در سال 1342 ازدواج نمود و حاصل اين پيوند 8 فرزند مي باشد كه علاوه بر سرپرستي آنها پدر و مادر پيرش را نيز اداره مي نمود و در اين دوران فشار زندگي چنان زياد و درآمدش آنقدر ناچيز و تعهد و مسئوليتش در قبال سرپرستي پدر و مادر و عائله اش آنچنان زياد است كه مجبور به ترك روستا و مهاجرت به شهر دوگنبدان گشت.
اخلاق حسنه، خونسردي، خوشرويي، برخوردهاي گرم و صميمانه، علاقه وافر به همشهريان و مهمان نوازي و قاطع گويي او زبانزد خاص و عام بود. هميشه متين و متواضع بود و داراي اعتقادي راسخ و تعصب مذهبي خاص بود تا جايي كه اگرچه شغلش يعني دست فروشي ايجاب مي كرد مشتريها را به دور خود جمع كند اما به نقل يكي از دوستانش با زنان بي حجاب و افراد ملحد معامله نمي كرد.
پس از شروع جنگ تحميلي و با نداي امام امت در رابطه با نظامي شدن مردم و فراگيري فنون جنگي و با توجه به علاقه اي كه در وي وجود داشت به آموزش نظامي پرداخت و جهت حفظ و پاسداري از دستاوردهاي انقلاب اسلامي به عضويت پايگاه مقاومت شهيد باهنر واقع در مسجد صاحب الزمان گچساران درآمد.
وي در شهر گچساران زندگي فقيرانه و كلبه اي محقرانه داشت در حالي كه مي بايست نان آور پدر و مادر پير هشتادو چند ساله و زن و هشت فرزندش باشد با اين وجود آنگاه كه توانايي حضور در جبهه را پيدا كرد و از همه علائق مادي بريد و عيال و عائله را به خدا سپرد و در تاريخ 63/12/1 به مدت سه ماهي راهي جبهه اروندرود(خرمشهر) شد و از ناحيه دست و دهان مجروح شد ولي با توجه به اهميت خاصي كه براي مسئله جبهه و جنگ قائل مي شد مجدداً در سال 64 پس از عمليات پيروزمند والفجر 8 و در اوج تهاجم زبونانه صداميان براي بازپس گيري مناطق از دست داده و در تاريخ 64/11/28 بار ديگر همراه كاروان 2 راهيان كربلا رهسپار ديار عاشقان خدا مي شود و در منطقه فاو مستقر و در تاريخ 64/12/23 همچون مولايش اميرالمجاهدين علي(ع) فرق سرش شكافته و به درجه رفيع شهادت نائل گرديد.
خبر شهادت ايشان در آستانه تحويل سال در شهر و روستا هيجان ديگري به پا و قلبها و دلها را دگرگون مي كند. يا مقلب القلوب والابصار .... ما او را هيچ وقت فراموش نخواهيم كرد و جايش هميشه در ميان ما خالي است.
او سردار رشيد اسلام و فرزند فقر و محروميت و زاده روستا و پرورش يافته جبهه خون و شهادت بود.
روحش شاد و راهش پررهرو باد.
منبع: بنیاد شهید وامور ایثارگران استان کهگیلویه وبویراحمد