مختصری از زندگینامه شهید حسين ليراوي(فروردین)
نام شهید : حسين
نام پدر : فرج
تاریخ تولد : 1340
محل تولد : روستاي بيدو
تاریخ شهادت : 61/1/4
محل شهادت : عمليات فتح المبين
زیارتگاه : روستاي بيدو
بسمه تعالی
زندگینامه
شهيد ليراوي در خردادماه 1340 در روستاي به نام بيدو از توابع بخش ديلم از استان بوشهر متولدشد. وي در آغوش پدر و مادر مهربان و متدين بزرگ شد. دوران ابتدايي را در همين روستا به پايان رساند. اخلاق نمونه حسين از همان كودكي زبانزد همه اهل روستا و آشنايان بود او از استعداد خاصي برخوردار بود تا اينكه در دوران ابتدايي و راهنمايي هميشه از بهترين دانش آموزان بود او به نماز علاقه فراوان داشت از همان سن هفت سالگي شروع به نماز خواندن كرد او در دوره راهنمايي قرآن خواندن را يادگرفت. دوران راهنمايي تحصيلي خود را در شهرستان ديلم گذراند. دوران متوسطه را در هنرستان فني گذراند به علت اينكه هنرستان در شهرستان خودش نبود مجبور بود باز به شهر بزرگتري بيايد. او به بوشهر رفت و بعد از دوسال به گچساران آمد در گچساران ديپلم گرفت و همان سال در انستيتو برق شيراز قبول شد دوران دانشجوييش مصادف با شروع انقلاب شكوهمند جمهوري اسلامي ايران بود حسين در اين مدت هميشه به پخش عكس، اعلاميه و پيامهاي امام مي پرداخت. شب و روز فعاليت مي كرد خاطره جالبي كه تعريف مي كرد اين بود كه در شيراز تظاهرات بود و حسين همراه با پنج نفر از دوستان و همكلاسي هايش به تظاهرات مي روند كه پليس شاهنشاهي به آنها حمله مي كند و درگيري شروع مي شود كه چهار نفر از دوستانش شهيد مي شوند و هميشه او را تحت تعقيب داشتند تا اينكه مجبور شد به زادگاهش بيايد. در اين موقع همه وقت به تبليغ مي پرداخت براي بچه ها شب كلاس قرآن مي گذاشت و هميشه با دوستانش كه در گچساران فعاليت مي كردند در تماس بود و با موتور هميشه اعلاميه و نوار يا عكس تازه اي از امام كه پيدا مي كرد به روستا مي برد تا اينكه انقلاب اسلامي پيروزگشت. وقتي جهادسازندگي به فرمان امام شروع به كار كرد از افرادي بود كه همان اول در جهادسازندگي فعاليت را شروع كرد و مدتي مسئوليت كميته امام را بعهده گرفت و بعد از اين فعاليت وقتي كه در كردستان گروهكها غائله بپا مي كنند حسين همراه با چند تن از برادران به كردستان مي رود و مدت چندماه در آنجا با گروهكهاي ملحد پيكار مي كنند بعد به جهادسازندگي برمي گردد و مسئوليت كميته حمل و نقل به او واگذار گرديد كه مدت پنج ماه مسئول اين كميته بود. حسين در بهمن ماه 60 ازدواج نمود درست بعد از يك ماه از ازدواجش نگذشته بود كه همراه برادران جهاد به شوش رفت. حسين در عمليات فتح المبين شركت نمود و مسئوليت رانندگي يك آمبولانس را بعهده داشت كه مجروحين و شهدا را از ميدان جنگ به پشت جبهه برگرداند ولي از آنجا كه هميشه يارانش را گلچين مي كند امانش نداد و در روز 61/1/4 حسين به وسيله تركش خمپاره دشمن به لقاءالله پيوست.
يادش گرامي و راهش پررهرو باد.
منبع: بنیاد شهید وامور ایثارگران استان کهگیلویه وبویراحمد