مختصری از زندگینامه شهید لطف الله برهاني پور

نام شهید: لطف الله

نام پدر: ويسعلي

تاریخ تولد: 1344

محل تولد: سردسير (بابكان)

تاریخ شهادت: 64/2/28

محل شهادت:خرمشهر

زیارتگاه :روستای تنگ پیرزال

زندگینامه

‏بسم رب الشهداء و الصديقين

شهيد لطف الله برهاني پور فرزند ويسعلي برهاني پور در سال 1344 هـ.ش در يك خانواده مذهبي تهي دست در سردسير (بابكان) ديده به جهان گشود . دوران كودكي او با حوادث و سختي ها روبرو بود و از همان اوايل كودكي حركات و رفتار آن حكايت از آينده درخشان او مي كرد كه در وجود او نمايان بود . شهيد برهاني پور از همان سنين كوچكي در بين بچه ها با انضباط بود در بين اعضاي خانواده و همچنين همسايگان از احترام خاصي برخوردار بود . چون به شرايط سني يعني هنگامي كه نوجوان بود و مي خواست به مدرسه برود براثر كمبود امكانات و نبودن مدرسه موفق به تحصيل نشد و در اين مدت كه درس نمي خواند در همه كارهاي منزل كه توانايي آن را داشت به پدر و مادر و همسايگان خود كمك مي كرد . رسيد به دوراني كه مدرسه هاي عشايري داير گرديد و در سال 1353 موفق شد در يكي از دبستانهاي عشايري محل واقع در دلي پيرمحمود به تحصيل بپردازد . وي از همان آغاز تحصيل از هوش و استعداد سرشاري برخوردار بود و در بين همكلاسان خود ممتاز شناخته شده بود و در هنگام فراغت از تحصيل در كارهاي منزل به پدر و مادرش كمك مي كرد و پس از سپري شدن دوران ابتدايي راهي مدرسه راهنمايي اعتمادزاده كلايه سفلي شد . چون علاقه وافري به درس خواندن داشت سه سال تحصيلي را با موفقيت به پايان رسانيد . در همين دوران نيز از اخلاق فاضله اي برخوردار بود كه متصديان امور و معلمان و همكلاسان خود را به حيرت مي آورد و مورد تشويق همه قرار مي گرفت . با مردم اخلاق و رفتار خوبي داشت و هميشه خوش برخورد بود . هميشه لباسهاي ساده مي پوشيد . هيچ موقع تابع هواهاي نفساني قرار نمي گرفت و از تكبر و غرور دور بود . نسبت به كسي از راه دشمني كينه به دل راه نمي داد و شايد كسي از راه دشمني از دست او اذيت نشده باشد . پس از گذراندن دوران راهنمايي در سال 1362 راهي دبيرستان شهيد بهشتي دهدشت شد و در رشته علوم تجربي به تحصيل پرداخت سال اول را با موفقيت به پايان رساند وي در همان سال اول دبيرستان علاقه زيادي به جبهه رفتن داشت ولي به دلايلي موفق نشد كه به جبهه برود و سال دوم دبيرستان تا موقعي كه به جبهه نرفته بود در همين دبيرستان درس خواند و در همين سال به عضويت انجمن اسلامي دبيرستان درآمد و فعاليتهاي خوبي هم انجام داد چون تنها آرزوي او جبهه رفتن بود و عشق حسين (ع) را در سر داشت موفق شد در بسيج ثبت نام و مورخه 63/10/17 به جبهه اعزام گردد . دوران آموزشي خود را در پادگان آموزشي قدس ياسوج گذراند و بعد از 5 روز مرخصي و سركشي به خانواده خود دوباره به كازرون اعزام شد . بعد از چند روز دوباره به شيراز انتقال و در گروه امدادگري واحد بهداري مشغول شد تا آموزش لازم را در اين زمينه بياموزد . بعد از 20 روز آموزش در شيراز دوباره با همرزمان خود به اهواز اعزام گرديد و چند روز در اهواز فعاليت داشتند بعد از مدتي كه در اهواز بودند به واسطه نياز شديدي كه به آنها داشتند دوباره آنها را به آبادان بردند و بعد هم خرمشهر (خونين شهر) كه در اين جا فعاليتهاي شبانه روزي داشتند و تا لحظات آخر عمر گرانبهايشان فرا رسيد . در اين موقع  يكي از همرزمان او نقل مي كند وقتي كه او با يكي ديگر از همرزمانش امراله پژوه مي خواستند فعاليتي انجام دهند به او مي گفت تا ببينم كدام يك شهيد مي شويم . يكي ديگر از همرزمان او كه سالم برگشته بود براي خانواده شهيد صحبت مي كرد مي گفت كه برادر شهيد لطف اله برهاني پور هميشه اوقات با روي خوش و خندان مي گفت كه يا بايد من بيايم روي قبر شما يا شما بياييد روي قبر من تا اينكه خداوند بزرگ شهادت را نصيب او كرده بود و به آرزوي ديرينه اش رسيد . در پايان لحظه اي كه شهيد برهاني پور با شهيده پژوه دوتاي آنها با هم در يك سنگر شهيد شدند . به گفته همسنگر ديگر كه همراه آنها بود گفت امراله پژوه مسئول تلفن بود و سيم تلفن نزديك سنگرشان خراب شده بود گفت كه لطف الله با هم برويم سيم تلفن را بهم وصل كنيم با هم بيرون مي روند و سيم را وصل كردند كه يك مرتبه خمپاره اي از سوي بعثيان كافر به سوي آنها شليك شد و درست وسط آنها خورد . لحظات آخر همين بود كه برادر لطف الله برهاني پور سه مرتبه با صداي بلند گفت يا حسين نجاتم بده برادر ديگر كه سالم در سنگر بود با صداي يا حسين گفتن بيرون آمد ديد جسد پاك دو برادر همسنگرش روي خاك افتاده اند .  جسد آنها را آوردند دهدشت به جايگاه خود تنگ پيرزال به خاك سپرده شد . تاريخ شهادت 64/2/28 هجري شمسي مي باشد .  

منبع : بنیاد شهید وامور ایثارگران استان کهگیلویه وبویراحمد