مختصری از وصیتنامه شهید محمدعلى آسايش
نام شهید :محمدعلى
نام پدر :على
تاريختولد :1344/06/3
محلتولد : تلموشكاران
تاريخ شهادت :61/03/1
محل شهادت : دشت عباس
زیارتگاه : روستای سید آباد
وصیت نامه
بسم رب الشهداء والصديقين
ولا تحسبن الذين قتلوا فى سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون
د رحاليكه روانه جبهه جنگ شدم اشك از چشمان مادرم سرازيز مى شدو در برابرايشان خجالت مىكشيدم وقتىكه از او اجازه مىگرفتم ناراحت بود ولى من كه عاشق همچون راهى بودم اعتنا نكردم و با عجله هرچه سريعتر آماده مى شدم وبيادم نمى رود آن ساعتى كه به من پول داد و گفت برو به اميد پيروزى بابا چشمش به دنبال من بود و اشك در چشمانش سرازيز بود ولى جبهه جنگ چنان كششى دردل من به وجود آورده بود كه هر لحظه از خوشحالى ميخواستم فرياد بزنم ،اى حسين اگر در صحراى كربلا تو نداى هل من ناصرينصرنى دادى و كسى به فرياد تو نرسيد امروز فرزندت خمينى كبير همان فرياد را سرداده و امت ما همه با جان و دل لبيك مى گويند و عاشقانه از پدرمادر خود گذشته و جان ناقابل خود را در اين راه فدا كردم تاديگر برادران آزاد باشند و مزه آزادىرا به خوبى بچشند و بفهمند به گفته دكتر على شريعتى مرگ با سعادت بهتر از زندگى ذلت بار است و جنگى كه از طرف رژيم بعث عراق برملت ايران تحميل شده جنگ اسلام با كفر است و ما نه براى خاك مى جنگيم و نه برا ى مال و نه براى رياست فقط براى اسلام ميجنگيم وهدفما پيروزى اسلام است و اسلام را بايد با خون زنده كرد .اى برادران ما ازجان خود گذشتيم تا شايد بتوانيم پرچم لا الهالا الله را درسرزمينهاى ديگربرافراشته كنيم ما به امبد پيروزى حق بر باطل هستيم و شهادت را با جان ودل مى پذيريم ماشهيد مى شويم تا اسلام از بين نرود،زيرا اگر به اسلام لطمهاى وارد شود آبروى ملت مسلمان ايران در خطر است و بايد ملت ايران از شهادت هيچ باكى نداشته باشند و تا پاى جان با اين كفاران و اين نوكران بجنگند، اى پدران ومادران شما اى شهيد پروران ،خوشا به حالتان كه توانستيد اينچنين سربازانى تربيت كنيد تا بتوانند براى اسلام و انقلاب سربازى و براى شما افتخارى باشند و تا پاى جان با اين كفاران و نوكران بجنگند.اى برادران سرباز اسلام بودن لياقت ميخواهد سربازان اسلام بايدباشعارحرف نزنندوبا عمل اسلامى باشند ما امروز بايد نعمتى را كه خداوند نصيبمان كرده از دست ندهيم و بموقع از آن استفاده نمائيم نگذاريم كه كافران اين نعمت اسلامى را بربايند،من از پدرو مادرم خواهش ميكنم كه از شهيد شدن من هيچگونه ناراحتى يا پوشيدن لباس سياه و غيراز دستورات اسلام عمل ديگرى انجام ندهند و از اينكه من نتوانستم با برادران خداحافظى ميكنم از تمام برادران خصوصا اهالى محترم سيد آباد تقاضا دارم كه اگر از من ناراحتىديده اند مراببخشند تو پدرومادر عزيزم برايم گريه . زارى نكنيد شما بايد الگوئى باشيد براى ديگر پدران ومادران ،مادر جان ساعتى كه اسم اميرالمؤمنين را آوردى يادم نمى رود.مرا حلال كن ومادرجان شبهاى عاشورا كه براى حسين گريه ميكردى وميگفتى خدايا من در آنجا ميبودم ولى امروز با چشمان خودتان آن روزها را مى بينيدو بايد مثل ليلا اكبرش را با شادى روانه جبهه كرد و اما پدر از شما مى خواهم كه على وار شكر كنيدبرادران شما را به خدا سوگندكه درامركشاورزى بهپدركمك كنيد برادر عزيزم ولى از تو ميخواهم كه پدمان را تنها نگذارى .
شيون مكن ماد در مرگ خونبارم چون قاسم داماد اين آرزو دارم
منبع : بنیاد شهید وامور ایثارگران استان کهگیلویه وبویراحمد