مختصری از زندگینامه شهید بندر آذرپیوند
نام شهید: بندر
نام پدر: اسکندر
تاریخ تولد: 1342
محل تولد: کلایه
تاریخ شهادت: 67/4/4
محل شهادت: جزیره مجنون
زیارتگاه : روستای کلایه
زندگینامه
بسم الله الرحمن الرحیم
یا ایها الذین امنو تلهکم اموالکم ولا اولادکم ان ذکر الله یفعل ذلک فاولئک هم الخاسرون
ای کسانیکه ایمان آورده اید مبادا مال زن و فرزند شما را از یاد خدا غافل سازد که در آن صورت ضرر خواهید کرد.
سپاس خدایی را که دل جهادگران راه خودش را به عشق اسلام منور و متجلی و با تابش نور ایمان قلوب متلاطم آنان را آرامش عطا کرد. خدایی که جز او در این دنیا هیچ پدیده ای را لیاقت عشق ورزیدن و ارزش دلبستن نیست و تنها کمال بی نهایت شمع وجودش شایسته عواطف پروانه وار بندگان در بند و محتاجش است و شفای قلب عابدان نیز در دیدار معشوق و زیارت محبوب و توسل معبود میسر است.
چه خوش است در بلندای آسمان با دلی سرشار از تعلق به دین و وطن پرو بال گشودن بسوی جاودانگی پرواز نمودن و بر سکوی همیشه پایدار شهادت ایستادن . چه زیباست در راه عقیده گام نهادن انقلابی زیستن مبارزه نمودن سختیها را بجان و دل خریدن و در ره دلدار سر و جان باختن بلی زینت جاودانه این است و بس آنانکه بر دلبستگیهای گذرای دنیوی پشت پا زدند و بلبل سرشت جان باختن در چمن زار عشق ابدی رها کردند و از گلهای رنگارنگ آن شاخه رستگاری چیدند و از عطر دل انگیز آن جرعه برداشتند حقیقت را یافتند و در جلوس بر این باور حتی حاضر شدند لحظه ای هر چند کوتاه پشت سر را بنگرند و در این راستاست که قدر منزلت جان نثاران راه خدا را درک نمودن بر همگان آسان نمی افتد و تنها برای سالکان راه حق و بریدگان از قیود دنیا و نفسانیات شیطانی زیبایی انتخاب آنان مشهود و ملموس است. چه زیبا انتخابی به وسعت تمامی جهان به زیبایی ستارگان به لطافت گل و به عظمت هستی وجود.بلی عزیزان بار دیگر یکی از یاران حسین (ع) در ره اعتلای واژه توحید در خون غلتید گناهی جز حمایت از دین رسول اله (ص) و دفاع از تمامیت آب و خاک این سرزمین نداشت اینک سخن از اوست که جرمش حراست از قرآن و ایران سربلند بود.
شهید بندر آذرپیوند در غروب بی رنگ یکی از روزهای زمستان 1342 در منطقه سردسیر دیلگان با تولد خود محاصره سرمای سوزناک و جانکاه را شکست و گرمی بخش کانون خانواده خود گشت. خانواده ای که گویی فقر و نداری با رگ و پوست و استخوانش عجین گشته دردهای طاقت فرسای نداری را کاملا حس نموده و با استضعاف گره خورده بود. و این تصور را به خود راه نمیداد که بتوان پیکر نامیمون فقر را مخدوش نماید. خانواده ای که در کمال ضعف مالی تکیه گاهی لایتناهی و پشتوانه ای عظیم معنوی یعنی اتکال به خدای سبحان و پیروی از شریعت محمد(ص) را پیشه خود ساخته بودند از آنجائیکه به اسلام و قرآن دل بسته بودند آلام زندگی را بر خود سخت نمیگرفتند و صفای ذاتی خود را محفوظ می داشتند او دوران طفولیت را بسان همه همسالان در رویاهای پایان ناپذیر کودکانه سپری نمود در سن 6 سالگی در حالیکه می بایست راهی کلاس درس شود بعلت وجود دو عامل مهم فقر و تهیدستی و عدم بضاعت و استطاعت مالی از یک سو و عدم وجود مدرسه از سویی دیگر موجب گشت تا 4 سال دیرتر از حد معمول یعنی در سن 10 سالگی به درس روی آورد و در این مدت با شعور خویش کمر همت به یاری خانواده بست . وی در سال 1352 در روستای دلی پیر محمود رهسپار مدرسه گردید دوران ابتدایی را با توجه به هوش و نبوغ سرشار خود با موفقیت چشمگیری به پایان رساند و دوران تحصیلی مقطع راهنمایی را در کلایه شروع و در دهدشت ادامه داد. که متاسفانه بعلت مشکلات متعدد زندگی نتوانست بیش از پیش شاهد محرومیت خانواده خود باشد مجددا به تکاپو و تلاش در ره معاش افتاد و در دامداری و امور دیگر زندگی همواره یار و غمخوار پدر پیر خود بود و مدتی نیز بعنوان راننده کامیون سعی داشت تا اندکی از کوله بار مشکلات و گرفتاریهای پدر و برادران خود بکاهد. تا اینکه در مورخه 65/4/18 بر حسب تکلیف و با خلوص نیت به خدمت اعزام تا ایران تنها را در مقابل الحاد و استکبار جهانی یاری دهد و به همین جهت راهی پادگان آموزشی سپاه در اصفهان گشت و پس از فراگیری تعلیمات مقدماتی همگام با دیگر رزم آوران رهسپار دیار نور علیه ظلمت گردید و 19 ماه از خدمت خود را همراه سپاهیان اعزامی از اصفهان در خطوط مختلف جبهه های نبرد به مبارزه بی امان علیه خصم متجاوز پرداخت ولی سپس به سپاه دهدشت منتقل و در این واحد مشغول خدمت گردید. پس از گذشت 4 ماه مجددا در مورخه 67/3/15 از قاعدین گسیخته و به صف مجاهدان پیوست اما این بار قبل از اعزام روح پاکش از سرنوشت خونینش آگاه بود و با آنکه پس از انتقالش به دهدشت تصور نمیرفت در آن مدت کوتاه به جبهه اعزام شود .اما او همواره از وصالش با معبود خود سخن می گفت و پیوسته به خانواده و بخصوص به مادرش توصیه میکرد ((چون بزودی جسد من اندکی از گلزار شهدا را بخود اختصاص میدهد مبادا به سوگ نشینی و یا شیون و زاری سر دهی )) و دائما بستگان را به صبر و شکیبایی دعوت میکرد. آری راست میگفت چرا که تقوی خلوص صداقت صفا گذشت و مهربانی در او موج میزد و داشتن خصائل والای انسانی چشیدن شهد گرانبهای شهادت را برایش محتوم ساخته بود. او در زندگی کوتاه خود همواره سعی داشت مرهمی باشد بر دلهای خسته و مجروح. از آنجائیکه هیچ پیام ناثوابی را از مغز به اندام خویش منتقل نکرده بود دشمن کوردل و دیوسیرت هم خوب میدانست که باید مغز صادقش را نشانه گیرد بلی پس از خلق حماسه ها و ایثارگریهای پیاپی سرانجام در مورخه 4 تیرماه 67 در جزیره مجنون سپیده بخون نشست و با اصابت ترکش خمپاره دشمن ضدبشر راس خونین خود را تقدیم ره دلدار نمود و با نثار خون گرم و پاکش به جمع شاهدان ابدی تاریخ پیوست. پس فخر و مباهات بر تو ای ایران مظلوم ای شمیم معطر وادی شاهد ای سرزمین لاله های پرپر ای مهد مجاهدان راه خدا ای شمع فروزان در جهان تاریک کفر و شرک ای موطن منادیان هیهات من الذله ای پرورشگاه پرندگان عاشق معراج و ای مشهد شناگران خونابه عشق که چنین فرزندان دلیر و بی باکی به انقلاب اسلامی اهدا نمودی. روحش شاد و راهش مستدام باد.
منبع : بنیاد شهید وامور ایثارگران استان کهگیلویه وبویراحمد